کتاب گفتوگو با هیتلر، اثر هرمن رائوشنینگ، فیلسوف و نویسنده آلمانی است که از سال ۱۹۳۳، گفتوگوهای خود را با هیتلر به چاپ رسانده است. او که فرماندار یکی از شهرهای آلمان بود، با نگاهی فلسفی به گفتوگو با هیتلر پرداخته است. این کتاب از نشر پرسش و با ترجمه منوچهر اسدی به چاپ رسیده است. هرمان آدولف راینهولد راشنینگ (۷ اوت ۱۸۸۷ - ۸ فوریه ۱۹۸۲) سیاستمدار و نویسنده آلمانی، طرفدار جنبش انقلاب محافظهکار بود که قبل از جدایی از جنبش نازی برای مدت کوتاهی به جنبش نازی پیوست. او از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ رئیس مجلس سنا شهر آزاد دانزیگ بود. در سال ۱۹۳۴، عضویت حزب نازی را کنار گذاشت و در سال ۱۹۳۶ از آلمان مهاجرت کرد.
نقشههای هیتلر برای روسیه شوروی را من در یک فرصت بعدی پی بردم. من در شروع سال ۱۹۳۴ نزد هیتلر اجازه دادم اعلام شود تا به او درباره تحولات مذاکرات دانتسیگ گزارش شود که به لهستان مربوط میشد. این گفتوگوها متوقف یا حداکثر به نکتهای انتقادی منجر شد. امکان تأثیر دوستانهای از سوی آلمان بر لهستان از هنگام عقد معاهده میان آلمان و لهستان با موقعیت مساعد دانتسیگ شکل گرفت. در این اثنا قریب به ذهن این بود که درباره روابط با روسیه شوروی صحبت شود.
روسیه برای حفظ استقلال این شهر آزاد همواره علاقهای را نشان داده بود. حتی روسیه در برخی موقعیتهای قابل انتقاد ایجاد فشار از سوی آلمان بر لهستان را در نظر داشته است. من کوشش کرده بودم این علاقه را نزد نماینده آن دوران شوروی در دانتسیگ، یعنی کالینا تقویت کنم تا از یک پشتیبانی سیاسی در اثنای مذاکرات دربارۀ لهستان برخوردار باشم. گفتوگوهای ما در آن هنگام نه فقط حول مسائل اقتصادی حرکت نمیکرد، بلکه به مسئله خود دانتسیگ و این ضرورت معطوف بود تا استقلالی بزرگتر به عنوان غربیترین دولت بالتیک به این شهر آزاد اعطا شود، نقشهای که با علاقه خاص کالینا سازگار بود.
در این میانه معاهدهای میان روسیه و دانتسیگ حاصل نشد، که با آن قرار باشد بنای چند کشتی بخار به منظور تسویه حساب با شوروی برقرار ۱۸۸ شود، که در این صورت روسیه از آلمان و از دانتسیگ نیز عقب نشینی میکرد. این انگیزهها را کالینا به من گفته بود که به حد کافی زیرک بود تا به زبانی رک و راست صحبت شود و نیز درک متقابل شکل گیرد. او در یکی از روزها هنگام صرف صبحانه:گفت ناسیونال سوسیالیسم شما انقلابی است. اما به چه منظور شما این نیروی انقلابی را به کار میگیرید؟
سوسیالیسم شما ابزار شستی برای توده هاست. آنچه را شما به راه میاندازید، یک انقلاب بی نقشه و وحشیانه و بدون هدف. است این هیچ انقلابی در معنای پیشرفت اجتماعی جامعه بشری نیست شما طالب قدرتید. شما از نیروی انقلابی آلمان سوء استفاده میکنید. شما این نیرو را از تب و تاب میاندازید. شما از قدرتهای سرمایه داری قدیم برای ما خطر ناکترید. ملت آلمان در این راه باید به آزادی میرسید ولی شما این ملت را فریب خواهید داد. آنچه شما به میراث میگذارید کار نومیدانه و حاکی از بدگمانی ملت ناتوانی خواهد بود و فرق نخواهد کرد چه تولید شود روزی این تودهها به دست شما سقوط خواهند کرد. شاید پس از آن باز هم به هم برسیم و شاید این فرجام خیلی هم نزدیک نباشد.
ما با آلمان قراردادی را منعقد خواهیم کرد، گرچه بعید است که ملت آلمان به اشتباه فعلی اش اذعان کند زمان حرفهای مرا ثابت خواهد کرد؛ منتظر میمانیم و خواهیم دید. اما اصلاً چندان هم طول نکشید تا اتحاد میان روسیه شوروی و آلمان ناسیونال سوسیالیست دوباره پذیرفته شد. این پیمان نهایتاً هیچگاه نقض نشده بود، حتی حزب هم از آن تخطی نکرده بود. مردانی مثل گوبلز هم در سالهای جنگ، خویشاوندی تنگاتنگ ناسیونال سوسیالیسم با بلشویسم را در بیانیههایی عمومی جشن نگرفته بودند و این دیدگاه اگر هم علنی نبوده باشد همچنان رایج. است ردیف کاملی از رهبران مناطق وجود داشتند که اتحادی میان آلمان و روسیه را به مثابه یگانه راه حل ممکن سیاسی آرزو میکردند که باید از بسیاری بیراهههای مخاطره بار جلوگیری میکرد هیتلر خود به دلایلی متفاوت در تردید مانده بود ولی نزد او هم این دلایل نه از نوع ایدئولوژیک بلکه بیشتر عملی بودند امتناعی اساسی برای چنین اتحادی هرگز از سوی او و دست کم در مجامع خصوصی همکاران حزبی اش، پیگیری نشده بود.
آن زمان که من برخی طرحها را برای هیتلر شرح و بسط میدادم که چگونه قادر میشدم به مذاکرات دانتسیگ - لهستان بازگردم که روند آن دشوار شده بود، او به من گفت: به مسکو بروید توافق من را دارید. به مسکو بروید، اما چندان شاد نخواهید شد. اینها یهودیهای زورگو و بی ملاحظهاند. آدم با اینها به جایی نمیرسد. من در پاسخ گفتم که این طرح را با کوخ رهبر منطقه کونینگسبرگ در میان گذاشتهام.
هیتلر گفت: بله، کوخ آدم عاقلی است ولی او باعث گرفتاری من میشود. کوخ یکی از دوستان گنورگ اشتراسه بود که این اشتراسه مورد غضب هیتلر قرار گرفته بود و هیتلر از او به عنوان یک رقیب تا سرحد مرگ نفرت داشت. من حواسم بود که به جنگهای رقابتی کادر اصلی حزب در پروس شرقی وارد نشوم. برای هیتلر گزارش دادم که از طرح نقشه کوخ چه چیز را دیده بودم یک پروفسور جوان به نام فن گرونبرگ نواحی رؤیایی نقشه آینده را در این مورد بسط داده بود. او در نقشههای مؤسسه اش مواردی مانند خطوط ترافیک، مزارع مکانیزه، خطوط نیروی برق، اتوبانها خطوط راه آهن، پروژههای احداث کانالها را در نظر گرفته بود.
دقیقاً مناطق اقتصادی که در این نقشهها آمده بود، تمام شرق را در بر میگرفت و از آنجا تا به دریای سیاه و تا قفقاز پیش میرفت. البته در این طرحها آلمان و روسیه غربی یک اتحاد عظیمی با یکدیگر داشتند.