خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: ماندانا تیشه یار استاد دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیأت علمی گروه مطالعات آسیایی در مؤسسه آموزش عالی بیمه اکو است. در فرصتی که دست داد با او درباره حوزه فرهنگی زبان فارسی و نفوذ این زبان و نقش آن در صورتبندی هویت ایرانی گفتگو کردیم.
مشروح این گفتگو در ادامه میآید؛
* خانم تیشهیار حوزه تأثیرگذاری زبان فارسی و شاهنامه از کجا تا کجاست و شامل چه کشورهایی میشود؟
زبان فارسی یک زبان تمدنی است و گستره وسیعی از سرزمینها و جوامع، از کشمیر تا کرانههای مدیترانه و از آسیای مرکزی و قفقاز تا سواحل جنوبی خلیج فارس را در بر میگیرد. همچنین درباره شاهنامه، پژوهش گستردهای از سوی استاد مهدی سیدی در کتاب فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه به انجام رسیده و بسیاری از سرزمینها، شهرها، روستاها، نواحی، جاهای طبیعی و مکانهای مذهبی و نظامی که از آنها در شاهنامه نام برده شده، بازشناسایی شده و با نقشههای امروزی تطبیق داده شده اند. در این کتاب، نقشهای به انتشار رسیده که مکانهای نام برده شده را بر روی ۲۳ کشور امروزی نمایش میدهد. این پهنه به اندازهای گسترده است که ما میتوانیم از «منطقه فرهنگی شاهنامه» سخن بگوییم و این کتاب را دست مایه پیوند میان اندیشمندان و جوامع این منطقه قرار دهیم.
* درباره شخصیتهای مهم تاریخی (علمی، فرهنگی، سیاسی و ...) که برخاسته از این مناطق هستند و در تاریخ مؤثر بودهاند صحبت کنیم.
مشاهیر مشترک ما با دیگر جوامع همسایه از شمار بیرون هستند. من در یکی از کلاسهای درس نام شماری از دانشمندان و ادیبان و حکیمان را بردم از دانشجویان خواستم که بگویند این افراد سرشناس اهل کجا هستند و یا در کجا زندگی کرده اند و یا به خاک سپرده شده اند. فهرست این بزرگان به شرح زیر بود:
مولانا جلال الدین بلخی، خواجه عبداله انصاری، ناصر خسرو، انوری، عنصری بلخی، دقیقی بلخی، ابوریحان بیرونی، امام فخر رازی، عبدالقادر بیدل، امیر علیشیر نوایی، عبدالرحمن جامی، رابعه بلخی، سنایی غزنوی، ابونصر فارابی، پورسینا و کمال الدین بهزاد.
دانشگاهیان، روزنامه نگاران، پژوهشگران، روشنفکران و فعالان فرهنگی در کنار انجمنهای علمی و فرهنگی و دیگر نهادهای مدنی میتوانند به عنوان سفیران صلح و دوستی میان سرزمینهای ما در آمدوشد باشند و ابتکارهای تازه برای تقویت همبستگی و همکاری میان مردمان این سرزمینها را به کار بندند و رویکردهای تازه به مفاهیمی مانند مرز، وطن، هویت، خود، دیگری، تاریخ، فرهنگ، سرزمین و دیگر واژگان و اصطلاحات هویت ساز را تعریف کنند دانشجویان هر کدام جاهایی را نام بردند و وقتی در پایان دیده شد که همه این بزرگان از سرزمینی بوده اند یا در آن زیسته اند که امروزه آن را افغانستان مینامیم، برایشان جای شگفتی بود؛ چرا که همه ما باور داریم که این نامداران همگی از مفاخر ایران نیز هستند. این نمونهای کوچک از پیوندهای دیرینه تاریخی میان جوامع ما است. به همان نسبت نیز میتوان دید که تا هنوز کتابهای بوستان و گلستان سعدی و دیوان حافظ و شاهنامه حکیم توس و دیوان خیام و بسیاری دیگر از مشاهیر، در میان مردمان افغانستان و دیگر سرزمینهای همسایه رواج دارد و آنها نیز با این بزرگان پیوندی دیرینه دارند.
بنابراین میتوان دید که وطن فرهنگی مشترک ما با آنچه که در تعاریف ناسیونالیسم اروپایی آمده، بسیار متفاوت است و نیاز به صورتبندی و نظریه پردازی ویژه خود دارد.
* با چه مولفههایی میتوان تأثیرگذاری زبان فارسی را در دیگر کشورها سنجید؟ شما کدام مؤلفه را مهمتری و مؤثرتر میدانید؟
ما معمولاً فارسی را یک «زبان» میدانیم اما در همین حال، باید توجه داشته باشیم که فارسی یک «فرهنگ» است؛ یعنی چیزی فراتر از یک وسیله برای گفتگو. به تازگی کتابی از خانم مانا کیا به فارسی ترجمه شده با عنوان خودهای فارسی خو. در این کتاب، ایشان به زیبایی نشان میدهند که چگونه خلق و خوی فارسی، به عنوان یک سبک زیست و یک الگوی رفتاری، در میان مردمانی که به دیگر زبانها سخن میگویند، از دیرباز رواج داشته است.
خانم کیا تمرکز اصلی بحث خود را بر جوامع فارسی خو در شبه قاره هند میگذارند، اما همین امر را میتوان در دیگر کشورها و مناطق امروزی نیز دید. بسیاری از مردمانی که نوروز را جشن میگیرند، به فارسی سخن نمیگویند، اما آداب و رسوم و باورهای فارسی گویان برای آنان نیز جزو سنتهای دیرینه شأن است. به این ترتیب، باید تعریفهای تازه ای از چگونگی نقش آفرینی فارسی به عنوان یک فرهنگ در میان جوامع منطقه ما داشت.
* این پیشینه فرهنگی چگونه میتواند بستری برای تقویت روابط باشد؟ ما نگاهی به اینماجرا داریم؟
در جهان امروز، هر کشوری میکوشد تا بر پایه توانمندیهای خود به نقش آفرینی در عرصه بین المللی بپردازد. به نظر میرسد ایران یک قدرت فرهنگی و تمدنی است که باید از این ظرفیت برای تقویت پیوندها با همسایگان، گسترش همکاریهای منطقهای و ایفای نقش در عرصه بین المللی بهره جوید. پیشینه فرهنگی ما با دیگر کشورها و مناطق پیرامون، مهمترین سرمایه مشترک ما برای برپاداری صلح و امنیت است.
* برای تقویت روابط فرهنگی کدام حوزه مهمتر است؟ بازرگانی و اقتصاد یا فرهنگ یا سیاست؟
فرهنگ، بنیان روابط میان جوامع به شمار میرود. امروزه در نظریههای روابط بین الملل سخن از این است که کشورهایی با همدیگر منافع مشترک دارند که بتوانند هویتهای مشترکی را تعریف کنند. و این هویتهای مشترک، برآمده از دل عناصر و ارزشهای فرهنگی مشترک هستند. نمونههای خوب همکاری منطقهای را میتوان در چهارچوب اتحادیه اروپا و نیز مجمع کشورهای جنوب شرق آسیا (آسه آن) دید. در هر دو مورد به نظر میرسد که همکاریهای اقتصادی سبب گسترش روابط شده اند. اما با مطالعه دقیقتر این نهادها میتوان دید که چگونه روابط فرهنگی زیرساختهای لازم برای شناخت و همکاری اقتصادی میان این جوامع را در دهههای اخیر فراهم آورده اند.
* در روند تاریخی چه عواملی به این پیوستگی و یکپارچگی و همسایگی و همزیستی آسیب زده؟
گذشته از نقشی که دو جهانشاهی روس و انگلیس با سیاستهای استعماری خود در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی در ایجاد تفرقه میان جوامع منطقه ما ایفا کرده اند، رویکرد مدرنیستی اندیشمندان جوامع ما و پیروی از ایده ناسیونالیسم غربی، که بیشتر مناسب جوامع پراکنده اروپایی بود تا حوزه فرهنگی تمدنی ما، سبب شد که شکل گیری ملت دولتها در مفهوم نوین و تقویت مرزهای سیاسی، کم کم زمینه شکل گیری مرزهای فرهنگی، زبانی، نژادی، دینی و غیره را هم فراهم آورد و ما و همسایگان از یکدیگر بی خبر بمانیم. با اینهمه، امروزه در شرایط نوینی که زندگی میکنیم و با ابزارهای ارتباط جمعی نوین، میتوان امید داشت که بار دیگر پیوندهای فرهنگی بتوانند همبستگی میان جوامع این حوزه تمدنی را افزایش دهند.
* با توجه به سفر اخیر آقای پزشکیان به تاجیکستان، فکر میکنید توجه به شرق و حوزه زبان فارسی و پیشینه مشترک فرهنگی، چهظرفیتی در اختیار جامعه فرهنگی و اقتصادی ایران میگذارد؟
سیاست همسایگی که تقریباً از ۱۴۰۰ در افق سیاست خارجی ایران پدیدار شده، یکی از آن رویکردهایی است که میتواند ظرفیتهای روابط فرهنگی و همکاری اقتصادی میان ایران و همسایگان را افزایش دهد. اولویت ما در سیاست خارجی طی یک سده گذشته به ندرت مبتنی بر گسترش روابط با همسایگان به عنوان حلقه نخست روابط خارجی ما بوده است و میتوان امید داشت که سرانجام سیاستگذاران دستگاه سیاست خارجی ما از اهمیت توجه به گسترش همکاریها با مناطق و سرزمینهای همجوار آگاه شده باشند.
با اینهمه، این نکته نیز مهم است که بیش از هر عرصه دیگری، آنچه که میتواند به تقویت این روابط کمک کند، بهرهمندی از ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی میان جوامع ماست. در این زمینه، دانشگاهیان (شامل استادان و دانشجویان)، روزنامه نگاران، پژوهشگران، روشنفکران و فعالان فرهنگی در کنار انجمنهای علمی و فرهنگی و دیگر نهادهای مدنی میتوانند به عنوان سفیران صلح و دوستی میان سرزمینهای ما در آمدوشد باشند و ابتکارهای تازه برای تقویت همبستگی و همکاری میان مردمان این سرزمینها را به کار بندند و رویکردهای تازه به مفاهیمی مانند مرز، وطن، هویت، خود، دیگری، تاریخ، فرهنگ، سرزمین و دیگر واژگان و اصطلاحات هویت ساز را تعریف کنند.