نه به قلدریسم

مشرق نیوز سه شنبه 23 بهمن 1403 - 17:23
آمریکا در رقابت با کشورهایی که از آن قدرت کمتری دارند با مشکل مواجه شده است.دلیل اصلی این اتفاق فاصله زیاد است.این کشور برای مهار روسیه بر اوکراین،مهار چین بر تایوان و مهار ایران بر اسرائیل اتکا دارد.

به گزارش مشرق، سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بین‌الملل نوشت: آمریکا روزی با آزادی‌خواهان خود از امپراتوری انگلیس استقلال گرفت، با تلاش مهاجران به قدرت اقتصادی تبدیل شد و با زور نظامی در دو جنگ جهانی به پیروزی رسید. حالا اما این ظرفیت بزرگ به جایی رسیده است که با ناکامی ابزارهای مختلف برای تحقق اهداف بزرگ این کشور، در تلاش است با «لولوی ترامپ» به پیشرفت ادامه دهد.

کاری را که تلاش‌های ملی و ابزارهای مؤثر نتوانند انجام دهند، پیرمردی ۷۹ساله که تلاش می‌کند مبهم به نظر برسد و حرف‌های عجیب بزند، قادر به اجرای آن نیست. دونالد ترامپ،‌ رئیس‌جمهور فعلی آمریکا نیز همانند جورج بوش، باراک اوباما و جو بایدن سوار بر صندلی قدرت در آمریکا و ظرفیت‌های قابل توجه این کشور تحرکاتی عظیم خواهد داشت، اما همانند آن‌ها ناکام می‌ماند. به کارگیری زور توسط ترامپ ناشی از توان مدیریتی وی نیست و چیزی بر توان آمریکا اضافه نمی‌کند و از این رو باید صحنه را شناخت تا فریب وی را نخورد. اگر او به جایی حمله کرد که بایدن یا اوباما و بوش به آن نتاخته بودند، این مسئله به معنای تغییر در توان آمریکا نیست، بلکه تلاشی برای نشان دادن یا نمایش ظرفیت بالاست؛ بدون آنکه این ظرفیت واقعاً وجود داشته باشد.

مطرح کردن چشمداشت ارضی به کشورهای مختلف مانند کانادا یکی از حوزه‌های فعالیت رئیس‌جمهور جدید آمریکاست. ترامپ روز یکشنبه در گفت‌وگو با شبکه «فاکس‌نیوز» در واکنش به اظهارات اخیر «جاستین ترودو» نخست‌وزیر کانادا پیرامون جدی بودن خواست ترامپ برای الحاق کانادا به آمریکا تأکید کرد: «بله کاملاً جدی‌ام. کانادا در صورت الحاق به آمریکا وضعیت بسیار بهتری خواهد داشت.» در همین حال، گمانه‌زنی‌هایی درباره استفاده رئیس‌جمهور آمریکا از زور و قوای نظامی علیه کانادا وجود دارد.

‌مایک والتز، مشاور امنیت ملی ‌دونالد ترامپ‌، رئیس‌جمهور آمریکا، شامگاه یکشنبه در پاسخ به سؤالاتی در این خصوص گفت: «فکر نمی‌کنم رئیس‌جمهور برنامه‌ای برای حمله به کانادا داشته باشد.»

با این حال، او با دخالت در امور کانادا ادعا کرد: «بسیاری از کانادایی‌ها، ۱۰ سال گذشته حکومت لیبرال و مترقی در دوره ترودو را دوست ندارند.» موضوعی که نشان‌دهنده منتفی بودن استفاده از قوه قهریه نیست، بلکه حکایت از تلاش برای تحقق اشغال آمریکا با ابزارهای سیاسی در وهله اول دارد.

همزمان ادعاهای ارضی آمریکا در قبال کانادا، گرینلند و غزه برای اشغال کامل آن‌ها، ادعاهایی از سوی ترامپ در خصوص پاناما و اوکراین نیز وجود دارد که در صورت تحقق، ضربه‌ای به استقلال این کشورها خواهد بود. ترامپ به دنبال تسلط بر کانال پاناما و همچنین معادن اوکراین است.

نکات

توسعه‌طلبی ارضی آمریکا که قرار است تحت زعامت ترامپ پیگیری شود، اهداف و ابعادی دارد که در ادامه تلاش شده مورد بررسی قرار گیرند.

۱- نوع حرکت کنونی آمریکا، حرکتی رک بوده و پیچیدگی خاصی ندارد. این نوع تصمیم‌گیری در هنگام بروز تنگنای مدیریت ذهنی و از دست رفتن نظارت بر روندها رخ می‌دهد.

آمریکا در دهه‌های اخیر طرح‌های زیادی را برای تضمین هژمونی جهانی خود اجرایی کرده که هرکدام با وجود صرف هزینه‌های کلان ناکام مانده‌اند. در نتیجه به جای طرح‌های پیچیده مانند اشغال افغانستان و عراق و یا بازیگری در تحولات موسوم به بیداری اسلامی، در تلاش است تا با تهدیدات مختلف و خارق‌العاده که حکم شوت‌های محکم و از راه دور را دارند، به اهداف خود دست یابد.

هرچند برخی نظامی‌گری پایه اصلی اقدامات گذشته آمریکا بودند، اما طرح‌های این کشور دارای سویه‌های دیگری نیز بوده و از طراحی‌هایی که در طولانی مدت صورت گرفته بودند، پیروی می‌کردند.

به نظر می‌رسد سیاست کنونی آمریکا همانند طرح‌های پیشین زمان زیادی برای طراحی نبرده و فاقد بسیاری از پایه‌هاست و به جای آن می‌کوشد از ناگهانی بودن و اعمال فشار حداکثری برای تحقق اهداف استفاده کند. یکی از غافلگیری‌های سیاست کنونی منحصر نبودن به جهان اسلام است، به گونه‌ای که قرار است دوستان و متحدان آمریکا بلعیده شوند.

۲- آمریکا به دلیل احساس ناتوانی از تحقق اهدافش در زمین رقابت‌های جهانی درصدد تغییر زمین بازی است. زمین بازی کنونی نبرد فناوری و اقتصاد است که آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند بار دیگر از نظر نظامی و ژئوپلتیکی به فعالیت بپردازند.

شوریدن آمریکا بر علیه قوانین تجارت آزاد که به محدود کردن شرکت‌های رقیب منجر می‌شود، خروج واشنگتن از ریل اصلی رقابت‌ها را نشان می‌دهد. ترامپ قصد دارد پس از پاسخ‌های تعرفه‌ای و تحریمی به رشد چین و دیگر قدرت‌های نوظهور، با تسلط بر کانادا و تضعیف اروپا، از طریق اهرم‌های ژئوپلتیکی نفوذ فناوری و اقتصاد چین در جهان را مسدود کند.

۳- تلاش آمریکا برای تسلط بر کانادا و پاناما برای بستن مسیرهای نفوذ دیگران به محیط سرزمینی این کشور صورت می‌گیرد. در شرایطی که آمریکا خود در حال محدود کردن زمینه‌های نفوذ از طریق مسائل اقتصادی و مهاجرتی است، آزادی ارتباط کانادا و مکزیک می‌تواند به شکل‌گیری کانون‌های بحران بر علیه واشنگتن منجر شود.

اگر با انباشت مهاجران در کانادا و مکزیک ماهیت جمعیتی این دو کشور بیشتر دستخوش تغییر قرار گرفته و از نظر اقتصادی نیز تقویت شوند، موضع آمریکا تضعیف می‌شود. ترامپ می‌داند بستن فضای داخلی آمریکا باعث می‌شود مهاجرانی که علاقمند به حضور در آمریکای شمالی‌اند، به کانادا سرازیر شوند؛ همچنین سرمایه‌گذاران تولیدی و مهاجرانی که به کار مشاغل می‌آیند، در مکزیک متمرکز خواهند شد. در این صورت فناوری و علم در کانادا و تولید در مکزیک رشد بیشتری خواهد داشت، در حالی که به شکل موقت آمریکا در این دو حوزه با کاهش مواجه خواهد بود. این پدیده می‌تواند موضع واشنگتن را در برابر اتاوا و مکزیکوسیتی تضعیف کند.

۴- آمریکا در رقابت با کشورهایی که از آن قدرت کمتری دارند با مشکل مواجه شده است. دلیل اصلی این اتفاق فاصله زیاد است. این کشور برای مهار روسیه بر اوکراین، مهار چین بر تایوان و مهار ایران بر رژیم‌صهیونیستی اتکا دارد.

آمریکا در اطراف روسیه متحدان دیگری نیز دارد، اما آن‌ها همانند اوکراین حاضر به فداکاری در مسیر اهداف واشنگتن نیستند؛ همان‌گونه که ژاپن و کره جنوبی همانند تایوان بی‌مهابا چین را به چالش نمی‌کشند. در غرب آسیا نیز در فقدان حکومت صدام در عراق، متحدان بزرگ آمریکا همانند ترکیه و عربستان سعودی حاضر نیستند برای منافع آمریکا و آن‌گونه که واشنگتن می‌خواهد وارد رویارویی حداکثری با ایران شوند؛ جز رژیم‌صهیونیستی که این نقش را پذیرفته است.

فاصله زیاد برای آمریکا مواهب زیادی داشته، اما این عیب را هم دارد که نمی‌تواند به طور مؤثری با برخی از رقبای خود مواجه شود. نتیجه این نارسایی در خط تدارکاتی آمریکا، ناتوانی در مهار چین، روسیه، ایران و کره شمالی بوده است. نارسایی در خطوط تدارکاتی تنها مشکل واشنگتن نیست، بلکه ناآشنایی با محیط فعالیت نیز مزید بر علت است. نژاد و ملیت اصلی مقاماتی که آمریکا برای مناطق جهان برمی‌گزیند، به خوبی این دل‌مشغولی را نشان می‌دهد. استفاده از زلمان خلیل‌زاد افغانستانی‌تبار در حوزه افغانستان و غرب آسیا، مقامات زردپوست در حوزه شرق آسیا و اتکا به یهودیان در امور غرب آسیا بخشی از این اتکا است. استفاده از یهودیان برای مسئولیت‌های دولت آمریکا در غرب آسیا، صرفاً ناشی از فشار لابی‌های یهودی برای حفاظت از رژیم‌صهیونیستی نیست، بلکه به زعم دولت آمریکا، یهودیان به دلیل توجه به غرب آسیا و تماس با تحولات آن، آگاهی بیشتری نسبت به این منطقه دارند.

آمریکا درصدد است با درس گرفتن از دشواری رقابت با قدرت‌ها در سرزمین‌های دوردست، بازی خود را توسعه دهد. بازی آمریکا قرار است از آن رو توسعه یابد که تغییرش می‌تواند به معنای شکست این کشور باشد. به عبارتی دیگر اگر آمریکا بخواهد بازی رقابت خود با قدرت‌ها در سرزمین‌های دوردست را «تغییر» دهد، این اقدام به معنای رها کردن چنین رقابتی و صرفاً تمرکز بر محیط نزدیک خواهد بود، اما «توسعه» بازی توسط آمریکا این معنا را خواهد داشت که واشنگتن رقابت دوردست خود را بدون رها کردن مدیریت کرده، اما بر رقابت نزدیک متمرکز خواهد شد.

تمرکز اصلی بازی آمریکا، جلوگیری از قدرت‌گیری رقبا در مناطق‌شان بوده است، اما مسیر دیگر می‌تواند تعمیق بهره‌برداری واشنگتن از محیط پیرامونی و بدون معارضش باشد. اگر آمریکا بر منابع کانادا و گرینلند دست‌اندازی کند، حتی فتح تایوان توسط چین نیز نمی‌تواند به پکن در رقابت جهانی با واشنگتن یاری رساند.

حرکت آمریکا به نوعی شبیه به حرکت امپراتوری عثمانی در اواخر عمرش است. در آن دوره دولتمردان عثمانی که با دشواری‌های حفظ سرزمین‌های عربی امپراتوری مواجه بودند به این فکر افتادند که به جای چنین سرزمین‌هایی به دنبال تسلط بر جغرافیای ترک‌نشین باشند.

۵- فضای آینده جهان، نوعی از چندقطبی است. در صورت شکل‌گیری جهان چندقطبی برخلاف نظام تک‌قطبی و دوقطبی، قدرت‌های منطقه‌ای نیز قابل ظهورند.

آمریکا برای جلوگیری از وقوع این رخداد درصدد بلعیدن کانادا و تضعیف مکزیک است. فضای متصلب جهان تک‌قطبی باعث می‌شد دولت‌هایی که دارای ظرفیت تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای هستند، یا تحت عنوان متحد، به سلطه آمریکا درآیند و یا آنکه تحت فشار این کشور قرار گیرند. در جهان دوقطبی نیز هرکدام از این کشورها عملاً در صف یاران آمریکا یا شوروی قرار می‌گرفتند.

۶- کسانی که بخش‌های مختلف آمریکا را کشف کردند، دارای روحیه ماجراجویانه بودند. بعدها نیز زندانیان و اقلیت‌های مذهبی اروپایی که در ستیز با مذاهب مسلط دولتی بودند پا به این کشور گذاشتند. آفریقایی‌تبارانی که در جنگ‌ها به اسارت درمی‌آمدند نیز گروه دیگری بودند که راهی آمریکا شدند.

در داخل آمریکا این جمعیت‌ها همواره در ستیز برای توسعه قلمرو بودند و ضمن درگیری با سرخ‌پوستان، با دولت‌های اروپایی حاضر در این منطقه از انگلیس گرفته تا اسپانیا درگیر شدند. جنگ داخلی آمریکا نمونه برجسته یک درگیری بزرگ بود که کشتاری عظیم به راه انداخت. پس از آن، این دخالت‌های منطقه‌ای آمریکا در قاره آمریکا و سپس سراسر جهان بود که ولع جنگ‌طلبی ساکنان این کشور را پاسخ می‌داد.

به نظر می‌رسد مقامات آمریکا درصددند برای جلوگیری از انفجار اوضاع در کشور و تخلیه و یا کنترل روحیه جنگ‌طلب و خشن ساکنان این کشور راهی بیابند. با مسدود بودن مسیر لشکرکشی‌های جهانی، بهترین مسیر پیش رو به زعم آن‌ها کشورگشایی در پیرامون است. در این صورت هم کشورگشایی صورت گرفته و ولع جنگ‌طلبان فرومی‌نشیند و هم فتح صورت گرفته قابل تثبیت است.

۷- رقابت با چین نیازمند پول و فناوری است که بخشی از آن در کانادا قرار دارد. آمریکا که درصدد گشودن معادن و منابع اوکراین و روسیه و همچنین اروپا با تضعیفشان در جنگ بود، حالا کانادا را نیز در دایره هدف خود آورده است.

کشورهای اروپایی تضعیف‌شده در جنگ اوکراین باید طبق خواست آمریکا ظرفیت‌های صنعتی خود را از پکن گرفته و بیشتر از گذشته در اختیار واشنگتن قرار دهند.

۸- تسلط بر کانادا و گرینلند نقشه‌ای برای بلعیدن قطب شمال نیز ادراک می‌شود، چه اینکه روسیه تضعیف شده است. قطب شمال از لحاظ منابع موجود، بکر بودن آن‌ها، موقعیت جغرافیایی، دریانوردی و حتی گردشگری اهمیت دارد. آب شدن یخ‌های قطب شمال در پی روند گرم شدن کره زمین می‌تواند به بازگشایی مسیرهای دریایی در دریای شمال منجر شده و از سوی دیگر برداشت از ذخایر زیربستر آن را تسهیل کند.

۹- ترامپ در اوکراین به دنبال یک معامله اساسی است. او از اوکراین خواسته تا معادن ارزشمند خود را در اختیار آمریکا قرار دهد. بخشی از این معادن برای حمایت‌های آمریکا از اوکراین طی جنگ به طور کامل در اختیار این کشور قرار خواهند گرفت. این معادن صرفاً بازپرداخت کمک‌های واشنگتن نیستند، بلکه شامل پرداخت هزینه برای موضع‌گیری‌های سیاسی آمریکا نیز می‌شوند. از این رو ارزش معادن اهدایی به آمریکا فراتر از ۲۰۰ میلیارد دلار خواهد بود. احتمالاً با توجه به وضعیت امنیتی اوکراین طی سال‌های آتی، هرسال مبالغ کلانی اسلحه و کالا از سوی آمریکا به این کشور ارسال خواهد شد که مابه‌ازای آن‌ها نیز معادن و منابع دیگری‌اند. به نظر می‌رسد علی‌رغم زیان‌بار بودن چنین اقدامی، مقامات اوکراینی ابایی از انجام این معامله ندارند، بلکه حتی مزایایی در آن برای خود قائل‌اند. به زعم مقامات دولت زلنسکی، قرار گرفتن اوکراین زیر یوغ آمریکا می‌تواند تهدید روسیه را دفع کند.

۱۰- شکل‌گیری یک هژمون جهانی به صورت دومرحله‌ای شکل می‌گیرد. در مرحله اول یک قدرت تبدیل به هژمون منطقه خود شده و در مرحله دوم از شکل‌گیری هژمون منطقه‌ای در دیگر مناطق جهان جلوگیری می‌کند. در پی این دو مرحله، قدرت مزبور تبدیل به هژمون جهانی نیز می‌شود.

برای مدت‌ها آمریکا به عنوان هژمون آمریکای شمالی از شکل‌گیری هژمون در دیگر مناطق جهان از آمریکای جنوبی گرفته تا شرق اروپا، شرق آسیا و غرب آسیا جلوگیری کرد. این جلوگیری از طریق شبکه ائتلاف‌ها با متحدان صورت می‌گرفت. شکننده بودن اوضاع این متحدان در برابر قدرت‌های رقیب با آمریکا، این کشور را به سمت سنگرسازی برای خود سوق داده است. اگر روزی سنگر اوکراین در برابر روسیه و سنگر تایوان در برابر چین شکسته شود، این کشورها بیشتر از گذشته به بازیگری در آمریکای شمالی خواهند پرداخت تا قدرت واشنگتن را محدودتر کنند. آمریکا با چنین دورنمایی هم به دنبال تقویت تسلط خود بر آمریکای شمالی است.

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.