با شاهزاده نامیدن، کسی شاه نمیشود!
روزنامه جوان نوشت:
سلطنتطلبان و رسانههای حامی براندازان رضا پهلوی، این ولیعهد ناکام پهلوی را «شاهزاده» مینامند تا به خیال خود عنوانی رسمی برای او باشد و نشان دهند او دارای منصب و اعتباری در جهان است. در واقعیت، اما او فقط یکی از ابزارهای اعمال ضدیت غرب با جمهوری اسلامی ایران است که هر وقت به کارشان آید، مورد استفاده قرار میگیرد و هر وقت هم لازمش نداشتند، او را کنار بگذارند. این روزها هم خبرها میگوید که برنامههای رضا پهلوی در کشورهای اروپایی لغو شده و این یعنی غربیها از اینکه رضا پهلوی در مسیر تلاش برای تغییر نظام در ایران بتواند کاری انجام دهد، ناامید شدهاند.
هفته گذشته بود که خبر آمد اعمال نظر وزارت خارجه آلمان باعث شده تا حضور رضا پهلوی در کنفرانس امنیتی مونیخ لغو شود؛ خبری که خود رضا پهلوی آن را منتشر و البته خودش هم باز اعلام کرد دعوتش پابرجاست، ولی خبری هم نشد. وزارت خارجه آلمان البته ادعای مداخله را رد کرد.
نکته جالب این بود که سلطنتطلبان تلاش کردند برای این آبروریزی بهانههایی بتراشند و برای بزرگ کردن شاهزاده بی تاج و تخت و دربار، مدعی شدند که دلیل لغو این دعوت خطرات امنیتی برای جان شاهزاده بوده است.
ساعاتی بعد، رسانههای هلندی نیز اعلام کردند نشستی که قرار بود بیست و پنجم بهمنماه، در پارلمان هلند با حضور پهلوی برگزار شود، «لغو» شده است. بخش رسانه پارلمان هلند نیز همچون دفتر مطبوعاتی کنفرانس مونیخ پاسخ روشنی نداد و در توضیح این موضوع اعلام کرد، برنامه رضا پهلوی در پارلمان هلند به دلایل مربوط به دستور کار روزانه لغو شده است. طبعاً پارلمان هلند نمیتوانست مشکل امنیتی داشته باشد. به این موارد باید اضافه کرد که هفته گذشته نیز مجمع کمبریج در بیانیهای که در وبسایت خود منتشر کرده بود، اعلام کرد سخنرانی بیست و دوم بهمنماه رضا پهلوی در این مجمع لغو شده است.
یک دلیل بامزه دیگری که سلطنتطلبان برای لغو برنامههای پهلوی آوردهاند این بوده که استقبال از او فراتر از انتظار خواهد بود و محل برگزاری مراسم ظرفیت این حجم از استقبالکنندگان و حامیان شاهزاده را ندارد! البته ادعای مشکل امنیتی یا عدم ظرفیت سالن با این سؤال کاربران مجازی مواجه شد که «اگر مشکل، مسائل امنیتی یا کمبود ظرفیت بوده، چرا جلسه بهصورت آنلاین برگزار نشده است؟»
علی همدانی، روزنامهنگار سابق بیبیسی فارسی در واکنش به لغو جلسه کمبریج در انگلستان توضیح داد که باوجود ادعای دستگاه رسانهای سلطنتطلبان مبنی بر تهدیدات امنیتی رضا پهلوی، با پلیس کمبریج تماس گرفتم و پرسیدم آیا گزارشی از تهدید امنیتی دریافت کردند، یا به دلیل خطر احتمالی دانشگاه را مجبور به لغو مراسم کردند. پلیس هم با رد همه موارد گفت هیچ نقشی نداشته است! برخی خبرهای رسانههای فارسی زبان غربی هم حاکی از آن است که اختلافات داخلی براندازان و لابی ضدانقلاب چپ با احزاب چپگرای اروپایی در لغو برنامههای گروهک سلطنتطلب مؤثر بوده است. آنها رضا پهلوی را به عنوان لیدر اپوزیسیون قبول ندارند. یک کارشناس شبکه تروریستی اینترنشنال تأکید کرده که مشکل تهدید امنیتی نبوده بلکه بخشی از اپوزیسیون در خارج از کشور عامل اصلی این ماجرا هستند.
******
دوباره محاسبه کنید
روزنامه خراسان نوشت:
چند روز گذشته، بیاغراق، از حیث هماوردی استراتژیک میان ایران و آمریکا، روزهایی کممانند در تاریخ سالهای اخیر بود. یک هفته پیش، وقتی نتانیاهو میخواست وارد واشنگتن شود، احتمالا ارزیابیای که به دولت آمریکا ارائه کرد، این بود که ایران ضعیف شده و در آستانه کوتاه آمدن است؛ فقط لازم است ترامپ را مصمم و سرسخت ببیند. این ارزیابی که یکی دو ماه است به تحلیل مسلط صهیونیستها تبدیل شده، موجب شد ترامپ - با کارسازی مشاور امنیت ملیاش - یادداشتی را امضا کند که هدف آن «برداشتن گام آخر» درخواست نتانیاهو بود. صهیونیستها در ماههای گذشته کمپینی را کلید زدهاند که هدف آن انتشار تحلیلهای غلط درباره محاسبات ایران در میان بازیگران دیگر است. درست مانند سال ۱۴۰۱ که دوره افتاده بودند و به کشورها میگفتند «حکومت ایران در آستانه سقوط است، فقط باید یک قدم دیگر بردارید»، این بار هم با همه توان سعی میکنند به دیگران بقبولانند نظام ایران در آستانه تغییر راهبرد اساسی است، فقط باید فشار را روی آن تشدید کرد.
ترامپ و دولت او احتمالا نخستین قربانی این کمپین بودند. ترامپ با وجود اینکه کم و بیش میداند هدف نهایی نتانیاهو چیزی جز کشاندن او به درگیری با ایران نیست، در مقابل این ارزیابی تسلیم شد و سندی را امضا کرد که در واقع شلیک به پای دولت خودش بود. برای ایران، معنای این سند آن بود که نتیجه هر نوع مذاکره از قبل معلوم است، بنابراین اساسا دلیلی برای مذاکره باقی نمیماند. ضمنا پذیرش مذاکره به معنای تایید تحلیلهای سوگیرانهای است که صهیونیستها به ترامپ ارائه کردهاند، لذا منجر به تشدید فشار خواهد شد، به جای آنکه روزنهای به سمت راهحل بگشاید. رهبر انقلاب به مثابه یک بازیگر استراتژیک، در این جنگ محاسباتی، مهره خویش را به بهترین وجه ممکن حرکت دادند.
اگر کسانی تصور میکنند ایران حس ضعف دارد و در نتیجه در آستانه تغییر محاسبات راهبردی خویش است، نخستین گام این است که این محاسبه اصلاح شود. نه فقط آمریکا و صهیونیستها، بلکه انتظار بسیاری دیگر در گوشه و کنار جهان - پس از رویدادهای حدود یک سال گذشته - احتمالا این بود که ایران این بار دیگر مذاکره مستقیم را خواهد پذیرفت و همان طور که هاکان فیدان - که ظاهرا وزیر خارجه ترکیه است اما در واقع یکی از مشاوران اصلی صهیونیستها و آمریکا در امور مرتبط با ایران محسوب میشود - زمانی گفته بود، دیگر قصد ندارد در منطقه راه سابق را ادامه دهد؛ اما رهبر معظم انقلاب به محاسبات دشمن یک ضربه اساسی وارد کردند و نشان دادند این تحلیلها عمیقا نادرست است و محاسبات راهبردی ایران تحت فشار تغییر نمیکند. ضمن اینکه اگر مبنای مذاکره سندی است که ترامپ امضا کرده، اساسا چیزی برای مذاکره باقی نمیماند.
در گام بعد، تقریبا بلافاصله صهیونیستها که عملا با یک غافلگیری مواجه شده و لاجرم در معرض این سوال ترامپ قرار گرفته بودند که «چرا نتیجه برعکس شد»، تلاش خود را بر ایجاد شکاف درون ایران متمرکز کردند؛ هم شکاف میان مردم و نظام و هم شکاف درون نظام. باز هم احتمالا ارزیابیای که صهیونیستها ترویج میکردند این بوده که مردم ایران ناراحت و ناراضی هستند و نفی صریح مذاکره مستقیم با آمریکا میتواند نقطه آغاز التهابات اجتماعی در ایران باشد. دولت نیز لااقل در برخی لایهها مذاکره را یک ابزار مهم برای خود میداند و در نتیجه به محروم شدن از آن واکنشی تند و واگرایانه نشان خواهد داد. اگرچه در ساعات نخستین، خردهواکنشهایی شکل گرفت اما چندان طول نکشید که روشن شد در این مورد هم برآورد اسرائیل سادهاندیشانه بوده است. جامعه ایران سخت درگیر مشکلات اقتصادی است اما هیچ موج بزرگ اجتماعی در دفاع از مذاکره با آمریکا درون آن شکل نگرفت، چرا که اساسا در ذهن این جامعه، تجربه موفقی از حل مشکلات اقتصادی بر اثر مذاکره یا توافق با آمریکا وجود ندارد.
تصور ایران ضعیف و متفرق، دامی است که اسرائیلیها پیش روی دولت ترامپ پهن کردهاند و تحولات همین یک هفته کافی است که ماهیت این دام آشکار شده باشد. از این سو، در ایران، ما نباید گام اول را گام آخر تصور کنیم. اینکه با آمریکا مذاکره نمیکنیم و باور نداریم چنین مذاکرهای راهحل مشکلات اقتصادی است، گام اول است نه گام آخر. مردم میپرسند – و حق دارند بپرسند - که آن راهحل داخلی که قرار است مشکلات را حل کند، کجاست؟ چه کسی یا کسانی مسئولیت آن را به عهده دارند و تا چه حد با جدیت در حال پیگیری است؟ همانطور که مذاکره با آمریکا مشکل ایران را حل نمیکند، نفی مذاکره با آمریکا نیز نقطهای نیست که قرار باشد کشور در آن متوقف شود. بلافاصله باید وارد قدم بعدی شد و آن چیزی نیست جز نشان دادن ارادهای قاطع و مصمم برای حل مشکلات مردم، بیآنکه به کسی مانند ترامپ امید بسته شده باشد. بی تعارف، اکنون چنین اراده قاطع و مصممی دیده نمیشود.
مطالبه رهبر انقلاب از مسئولان به اینکه با آمریکا مذاکره نکنند خلاصه نمیشود، بلکه ایشان در همه این سالها نخستین مطالبهگر و مدعی آن بودهاند که باید گامهایی اساسی به نفع مردم برداشته شود و بخش مهم امکانها و اختیارات خویش را برای تسهیل این موضوع به دولتها واگذار کردهاند. همانقدر که در سمت دشمن تلاش برای «تغییر محاسبه» لازم است، در سمت مسئولان در ایران نیز تلاش برای «تغییر الگوی حکمرانی» ضروری است. این دو باید در یک بسته مکمل کنار هم قرار بگیرد تا بتوان گامی به جلو برداشت. اگر چنین شود، میتوان از دل تهدید فعلی فرصتی بیرون کشید و الا تضمینی نیست که چالشها بیشتر نشود و بر تهدیدها نیفزاید.
******
چرا ترامپ روی ترس ما حساب کرده؟
روزنامه قدس نوشت:
«من فکر میکنم ایران بسیار ترسیده و مضطرب شده است...» این آخرین جملاتی است که دونالد ترامپ روز گذشته پس از چند روز تهدید «ایران» بر زبان رانده است. فکر میکنم به وضوح دارد هدفش از تهدیدها را بیان میکند: «ترس». «ترس» برادر مرگ است؛ چون فعالیت مغز را مختل میکند و انسان نمیتواند درست تصمیم بگیرد. در واقع به مرگ مغزی دچار میشود که فاصله چندانی با مرگ ندارد. «ترس» زاییده جهل است و در مکتب اهلبیت (ع) از جنود شیطان. شیطان بدون آنکه زحمتی بهخود بدهد سربازانی از جنس ترس را فرستاده است تا صفوف ما را درهم بشکند.
اگر احساس کند که ترسیدهایم، پیشروی میکند و گزینههای ترسناکتری را هم روی میز خواهد گذاشت؛ همانگونه که در همین هفته گذشته که برخی مقامات با هدف «رفع نگرانی» او موضع گرفتند، موضع شدیدتری گرفت و تهدیداتش را دوچندان کرد. اما موضع محکم رهبر معظم انقلاب و در پیآن رئیسجمهور و سایر مقامات عالی نظام نشان داد ترسی در کار نیست. مردمی هم که دو روز پیش یخ بهمن را شکستند و زیر تهدیدات ابرقدرت اتمی و فشار روزافزون اقتصادی، چهلوششمین بهار انقلابشان را جشن گرفتند، نشانی از ترس بر چهره نداشتند: «إن أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (یونس:۶۲)؛ اولیای خدا هیچ ترس و اندوهی از غیر خدا ندارند. اما ترامپی که اهل معامله است، قطعاً چنین برخوردی را برای انسداد و برهم زدن معامله مطرح نکرده و قطعاً برای این سناریو پیشبینی دیگری هم خواهد داشت. میشود حدس زد بهزودی پیشنهادهایی حداقلی برای تطمیع ارائه کند تا برخی که تهدید مرگ را جلو چشمشان دیده بودند، ذوقزده به تب راضی شوند و خدای ناکرده رخنهای در صفوف ما ایجاد شود.
اما چرا روی ترس ما حساب کردهاند؟ از دشمن که انتظار دیگری نباید داشت و طبیعیاست از همه توانش و از جمله حربه ترس و دلهره برای پیشبرد منافعش استفاده کند: «إنما ذلکم الشیطان یخوّف أولیائه» (آلعمران:۱۶۵)؛ اما چه متغیری در جبهه ما وجود داشته است که به چنین راهکاری رسیده است؟ به تعبیر رهبر معظم انقلاب، چه زخمی وجود داشته که سبب شده مگسهای دشمن روی آن بنشینند؟ در هر مواجههای شاید رفتار دشمن را نتوان مستقیم تغییر داد، ولی موقعیت جبهه خودی قطعاً نیاز به آرایش مجدد و مستمر و تحکیم بیشتر دارد تا کمترین آسیب را در این مواجهه ببیند. پس باید اندیشید که چرا روی ترس ما حساب کردهاند؟
پاسخ به این پرسش قطعاً مجال وسیعی را میطلبد. اما در کنار همه عوامل بنیادی، عامل اصلی را میتوان در «خطای محاسباتی» دشمن خلاصه کرد که ممکن است ناشی از طیف وسیعی از سیگنالهای داخلی باشد؛ از موضعگیریهای منفعلانه برخی مسئولان تا سوءمدیریتها و نوسانهای اقتصادی و حتی چالشهای اجتماعی. اما شاید یکی از مهمترین مؤلفهها، توانمندی امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی ایران است که با وجود نمایش غرورانگیز وعدههای صادق، همچنان نسبت به آخرین تعدی رژیم صهیونیستی به کشورمان بیپاسخ بوده است. بیش از ۱۰۰ روز از امر رهبر فرزانه انقلاب برای شکستن این خطای محاسباتی گذشته است و بهنظر میرسد پس از شکلگیری وحدت ملی در برابر تهدیدات رئیسجمهور آمریکا، زمان شکستن آخرین توهمات دشمن نیز فرارسیده است.
******
میراث خالصسازی
روزنامه هممیهن نوشت:
هرچند دولت سهساله خالصسازان جای خود را به دولتی داده که با افتخار از بازگشت به کار استادان و دانشجویان اخراجی یا بلاتکلیف خبر میدهد و قریب به 8 هزار نفر از کسانی که در آزمون آموزش و پرورش تأیید نشده بودند مجال استخدام و اشتغال به دست آوردند، میراث خالصسازی اما در قالب قانون مشاغل حساس خودنمایی میکند اگرچه میتوانند ادعا کنند این قانون درباره مشاغل حساس است اما نه هر شغلی اما دایره مشاغل حساس را وسیع گرفتهاند. از سوی دیگر کار به جایی رسیده که اصولگرایان رادیکال از رئیس قوه قضائیه انتقاد میکنند که چرا برای آنچه نقض این قانون میخوانند اقدام نمیکند؟ این در حالی است که انتظار میرود قانون تبعیضآمیز که با روح قانون اساسی در تعارض است اصلاح یا ملغی شود.
رئیس دستگاه قضا البته دیروز در پاسخ به پرسشی یادآور شد: «طبق تبصره ۳ همین قانون در موارد اختلاف بین وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، چنانچه فرد مورد استعلام حائز امتیازاتی است که برای تصدی سمت موردنظر جایگزین ندارد و یا یافتن جایگزین، متعذّر است، بالاترین مقام دستگاه مربوطه ظرف پنج روز درخواست خود را با ذکر ملاحظات خاص خود برای «کارگروه تعیین صلاحیت بیندستگاهی» ارسال میکند».
کارگروه به این نوع درخواستها با حضور نماینده تامالاختیار وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه و حراست دستگاه مربوط رسیدگی و اتخاذ تصمیم خواهد نمود و تصمیمات متخذه کارگروه، برای دستگاه استعلامکننده الزامآور است. در ماده ۲ قانون «نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» نیز قید شده انتصاب کسانی که خود، فرزندان یا همسرشان تابعیت مضاعف دارند در مشاغل و پستهای حساس ممنوع است. در اینجا نیز باید عنایت داشت که قانونگذار تاکید بر «تابعیت مضاعف» دارد، نه «اقامت.»»
میتوان اینگونه برداشت کرد که هر کار میکنند نمیتوانند بر اساس همین قانون فعلی هم که اشکالات فراوان حقوقی و سیاسی فراوانی بر آن وارد است انتصاب محمدجواد ظریف را غیرقانونی بدانند ولی اساساً بحث تنها بر سر او نیست. این یک قانون نخبهستیز است و حیف از عنوان قانون چراکه میراث دوران خالصسازی است که میخواستند هر غیری را حذف کنند و از این منظر اهتمام رئیسجمهور پزشکیان که در سخنان دیروز هویدا بود و نوع مواجهه آقای اژهای که بر میراث خالصسازی جامه قانونی نمیپوشاند قابل توجه است و از آقای قالیباف هم انتظار میرود این قانون را نیز به آن 8500 قانونی ملحق کند که به گفته او عملاً منسوخ شدهاند زیرا اگر دوران خالصسازی به پایان رسیده و جلوههای آن را در جشنواره فیلم فجر و جاهای دیگر دیدیم در همه جا باید مشهود باشد. اگر قرار بر نگاه به داخل است باید به نخبگان بها داد و دست از این شیوهها برداشت که دههها پیش در اتحاد شوروی و چین مائو آزموده شده و در یکی به فروپاشی انجامیده و در دیگری با روشن شدن مضرات آن ادامه نیافته است.
چیرگی بر بحرانهای جاری کنونی و چارهاندیشی برای نحوه گذار از وضعیت کنونی به مدیران کارآمد و نخبه نیاز دارد و حذف آنها و تنگ کردن دایره نسبتی با گفتمان دولت ندارد و از رئیسجمهوری انتظار میرود اجازه ندهد میراث خالصسازی در جلوههای گوناگون و از جمله این قانون نهتنها گفتمان دولت و شخص رئیسجمهور را به چالش بکشد که بر رئیس دستگاه قضا هم خرده بگیرند درحالیکه قوه قضائیه هرچند در نام به قضا و قضاوت شناخته میشود نماد آن ترازوی عدل و عدالت است و اگر قرار بر تنگتر کردن مستمر دایرهها باشد نمایندگان مجلس اقلیت میتوانند هر روز به بهانهای آن را تنگتر کنند و این نه به صلاح ملک و نظام است نه مردم و مدیریت.
******
شما که با پول و خودرو بیتالمال به حرم امام میروید، میدانید هدف او عدالت بود؟
روزنامه جمهوریاسلامی نوشت:
۱- انقلاب اسلامی، مهمترین حادثه تاریخ ایران بعد از ورود اسلام به این کشور بود که تحقق آرمانهای بزرگ و سرنوشتساز استقلال، آزادی و برقراری عدالت در جامعه ایرانی را نوید داد. برای تأمین استقلال ایران و خارج ساختن کشور از سلطه استعمار خارجی فداکاریهای زیادی شد. رهبری امام خمینی و ازخودگذشتگی مردم ایران، به پایان یافتن سلطه خارجی بر ایران انجامید و خون شهدا توانست استبداد داخلی را ریشهکن نماید و آزادی را به ارمغان بیاورد. برای تحقق عدالت نیز تلاش زیادی شد ولی این هدف بسیار مهم هنوز محقق نشده و مردم از بیعدالتی و تبعیض رنج میبرند. پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی و رسیدن به استقلال و آزادی را نباید پایان کار دانست. حفاظت از استقلال و آزادی از دستیابی به آنها مهمتر است. تلاش زیادی برای نفی استقلال و سلب آزادی صورت گرفته و میگیرد که این دو دستاورد بزرگ را در معرض خطر قرار داده است. انقلاب اسلامی امروز به مراقبت شدید از این دو دستاورد نیاز دارد.
۲- درست است که نقش رهبری امام خمینی در شکلگیری انقلاب، به پیروزی رسیدن آن و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، بیبدیل و غیرقابل انکار است ولی هم از نظر خود امام و هم به لحاظ فلسفه انقلاب اسلامی، محور اصلی – چه در پیروزی انقلاب و چه در تداوم نظام جمهوری اسلامی – مردم هستند. بدون مردم اصولاً انقلاب معنا و مفهوم ندارد و موجودیت نظام حکمرانی نیز فاقد موضوعیت خواهد بود. بر همین اساس، این سؤال مطرح میشود که اکنون مردم در حکمرانی چه جایگاهی دارند؟
مهمترین پاسخی که مسئولان به این سؤال میدهند اینست که تمام اندامهای نظام جمهوری اسلامی با انتخابات و آراء مردم شکل میگیرند. این پاسخ، علاوه بر اینکه به لحاظ سازوکار عملی انتخابات دچار اشکالات جدی است و همین امر موجب کاهش شدید مشارکت مردمی در انتخاباتها شده، به لحاظ فاصلهای که میان مسئولان و مردم وجود دارد نیز قانعکننده نیست. در نظام اسلامی، مردم باید به حکمرانان از صدر تا ذیل دسترسی داشته باشند ولی اکنون مردم ما از این دسترسیها محرومند. در نظام اسلامی شایستهسالاری باید حرف اول را بزند ولی انتصابها براساس آشنائیها، پارتیبازیها و فامیلسالاری است. به کارگزاران نظام اگر با دقت بنگرید، در تمام بخشها عناصر یک طبقه که مجموعهای شکل گرفته از چند خانواده قدرتمند است چیده شدهاند. یکی از اهداف انقلاب اسلامی، نفی سلطه طبقاتی و مقابله با شکلگیری حکمرانی خانوادگی و اشرافی بر کشور بود ولی امروز متأسفانه قدرت در قبضه یک طبقه اشرافی متشکل از چند خانواده که خود را تافته جدابافته میدانند قرار دارد.
۳- عدالت، بزرگترین گمشده جامعه امروز ماست. دهه فجر که فرا میرسد هر روز خودروهای مشکی با شیشههای دودی به همراه کاروانی از محافظان مسلح و بیسیم به دست عازم حرم امام خمینی میشوند تا در آن مکان بشدت قُرُق شده دستهگلی از پول ملت هدیه و به گفته راکبان آن خودروهای لاکچری با آرمانهای بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی تجدید میثاق کنند. نتیجه اینست که حقوق تجدید میثاقکنندگان چند برابر حقوق کارمندان و کارگران است، امکانات بیتالمال در اختیار آنان است، با پول مردم به سفر میروند و روبان قیچی میکنند ولی مردم هر روز و هر ساعت با گرانیهای بیامان مواجه میشوند و برای تأمین مایحتاج زندگی کم میآورند. نام این وضعیت را هرچه بگذارند، عدالت نیست. اصولاً این حضرات وقتی در حرم امام خمینی از خدمت به مردم براساس آرمانهای امام حرف میزنند آیا برای لحظهای به تضاد میان سخنان خود با آن مجموعه تشریفاتی و آنهمه ساخت و ساز غیرضروری فکر میکنند؟ آیا بهتر نیست شما راه خود را بروید و نامی از امام سادهزیست به میان نیاورید؟ به این ماجرا هرطور که بنگرید خلاف عدالت است.
حفاظت از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی وظیفه حتمی همگان به ویژه حکمرانان است ولی حکمرانان با این شیوهها به این هدف نخواهند رسید.
******
همتی، عامل اصلی افزایش قیمت ارز است
حسین صمصامی، اقتصاددان و نماینده مردم تهران در مجلس در گفتوگو با ایلنا، درباره نوسانات بازار ارز و عوامل پشت پرده این اتفاقات گفت: «دلیل اینکه این نوسانات در بازار ارز اتفاق افتاد این بود که نرخ ارز نیمایی افزایش پیدا کرد. نرخ ارز نیمایی در ابتدای سال ۴۰ هزار تومان بود تا اول شهریور ماه نرخ نیمایی حدود ۱۱.۵ درصد افزایش پیدا کرد و نرخ بازار آزاد تقریبا تغییری نکرده بود بلکه کاهش هم پیدا کرده بود یعنی از حدود ۶۰ هزار تومان به ۵۹ هزار و خوردهای رسیده بود».
وی ادامه داد: «وقتی دولت جدید روی کار آمد یعنی آقای همتی و دوستانش آمدند، دقیقا ارز شروع به افزایش کرد و فشار همتی به بانک مرکزی باعث شد نرخ ارز نیما به شدت افزایش پیدا کند. به طوری که نرخ ارز نیما از حدود ۴۴ الی ۴۵ هزار تومان به ۶۷ هزار تومان رسید که الان ۶۷ هزار و ۸۰۰ تومان یا ۶۷ هزار و ۹۰۰ تومان است. یعنی حدود بیش از ۵۰ درصد افزایش پیدا کرد. همزمان با افزایش نرخ ارز نیما، نرخ بازار آزاد هم افزایش پیدا کرد».
این نماینده مجلس گفت: «بنابراین بازیگران در بازار ارز آزاد قاچاق گفتند دولت به دنبال افزایش نرخ ارز است و به دنبال این نیست که نرخ را تثبیت کند. آنچه که بیشترین تاثیر را در زندگی و معیشت مردم میگذارد نرخ بازار آزاد قاچاق نیست بلکه نرخ ارز نیما است. وقتی نرخ ارز نیما افزایش پیدا کرد، قیمت کالاها هم افزایش پیدا کرد که البته افزایش قیمت کالاها به صورت کامل افزایش نداشته است البته هنوز قیمت کالاها کامل افزایش پیدا نکرده است به دلیل اینکه بورس کالای ما با ارز نیماست و نرخ نیما هم از ابتدای سال که ۴۰ هزار تومان بوده به ۶۷ هزار تومان رسیده است و این اثرات خود را در زندگی مردم در یک ماه آینده خواهد گذاشت. بنابراین وقتی که چنین اتفاقی افتاد قیمت بازار آزاد هم افزایش پیدا کرد. بازیگران خوب میفهمند».
این عضو کمیسیون اقتصادی درباره پشت پرده این اتفاقات گفت: «اینها یعنی آقای وزیر اقتصاد به دنبال این بود که نرخ ارز نیما را به نرخ بازار آزاد برساند و رانت را از بین ببرد. چون میگفتند اختلاف بین بازار آزاد و نرخ نیما رانت است و چون به اصطلاح واردکننده یا کسانی که با ارز نیما کار میکنند نرخ نیما را میگیرند اما قیمت کالا را براساس قیمت بازار آزاد تعیین میکنند، بنابراین افزایش نرخ نیما هیچ تاثیری بر قیمت کالا ندارد، این یک اشتباه محاسباتی بود که متاسفانه انجام دادند و به رغم اینکه ما بارها و بارها به آنها تذکر دادیم که این رویه غلط است و اشتباه است و افزایش نرخ نیما باعث افزایش قیمت کالاها میشود اما توجه نکردند تا رسیدیم به این فاجعه اقتصادی که متاسفانه اتفاق افتاده است».
******
ترامپ در تحریم ایران تنها نیست
فؤاد ایزدی، کارشناس مسائل بینالملل و استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با روزنامه «صبح نو» در خصوص مذاکره با آمریکا و بیانات رهبر معظم انقلاب صحبت کرده. او میگوید: «عدهای معتقدند مذاکره با آمریکا برای کاهش تحریمها بهویژه تحریمهای نفتی و بانکی ضروری است؛ اما واقعیت این است که رفع این تحریمها تنها در اختیار رئیسجمهور آمریکا نیست، زیرا بسیاری از این محدودیتها با مصوبه کنگره اعمال شدهاند. حتی در مواردی که اختیار تعلیق موقت تحریمها به رئیسجمهور داده شده، این اختیارات محدود است و شامل همه تحریمها نمیشود.»
وی با اشاره به تحریمهای گستردهای که علیه ایران اعمال شده است، تأکید کرد: «مذاکره با آمریکا برخلاف تصور برخی، لزوما منجر به کاهش تحریمها نخواهد شد.
ایزدی با تأکید بر اینکه رئیسجمهور آمریکا قدرت مطلق در تصمیمگیری درباره تحریمها ندارد، اظهارکرد: «حتی اگر ترامپ بخواهد بر کنگره در این زمینه اثر بگذارد، شواهدی وجود ندارد که بتواند اعضای آن را متقاعد کند. ساختار تصمیمگیری در آمریکا به گونهای است که بسیاری از تحریمها نیازمند مصوبه کنگره هستند و در شرایط کنونی، نهتنها ارادهای برای کاهش تحریمها وجود ندارد، بلکه برخی نمایندگان به دنبال تشدید فشارها بر ایران هستند.»
ایزدی با اشاره به سیاستهای دولت ترامپ گفت: «ترامپ ادعا میکند هدفش جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است؛ اما در سند فشار حداکثری، محدودیتهای گستردهای فراتر از این هدف تعریف شده است. این سند تنها به برنامه هستهای محدود نمیشود، بلکه شامل محدودیتهای جدی بر سر توان نظامی، موشکی و حتی صادرات نفت ایران نیز هست.»
ایزدی با اشاره به اینکه مذاکره میتواند هم مفید باشد و هم مضر، گفت: «مذاکره مانند هر ابزار دیگری، بسته به نحوه استفاده از آن، نتایج متفاوتی خواهد داشت. برخی مواقع مذاکره میتواند بهعنوان ابزاری برای تأمین منافع ملی استفاده شود؛ اما اگر نتیجهای نداشته باشد یا باعث تضعیف موقعیت کشور شود، کارایی خود را از دست میدهد.»
ایزدی با اشاره به تأثیرات مخرب وابسته کردن کشور به مذاکرات، گفت: «با توجه به تجربیات گذشته و تحولات اخیر، مذاکره با آمریکا نهتنها دردی را دوا نمیکند، بلکه ممکن است مشکلات کشور را افزایش دهد. در چنین شرایطی، کشور در انتظار نتایج مذاکرات خواهد ماند، بخشهای مختلف دچار رکود و خمودگی میشوند و جامعه نسبت به اخبار مربوط به مذاکرات شرطی میشود. این وضعیت نه به نفع اقتصاد کشور است و نه به نفع مدیریت داخلی.»
******
وقتی ترجمه وفاق، «کمیته رفع حصر» میشود!
سایت صراطنیوز نوشت:
پس از گذشت چند ماه از روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان، اندک اندک اغراض پشت پرده هواخواهان دولت وفاق در حال هویدا شدن است و پیشبرد اهدافی انحرافی، صرفاً سیاسی و بی ربط با دغدغه های معیشتی مردم مورد توجه وفاق بازان قرار گرفته است.
بر این اساس، سخنگوی جبهه اصلاحات اخیراً خبر از تشکیل کارگروه رفع حصر سران فتنه متشکل از پنج عضو به نام های بهزاد نبوی، حسین مرعشی، محمود صادقی، فخر السادات محتشمی پور و شهیندخت مولاوردی داده است که ظاهراً قرار است مطالبه عمومی مردم برای رفع حصر و آزادی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را پیگیری کند!
در همین باره گویا تجدیدنظرطلبان نزدیک به دولت چهاردهم از یاد برده اند، شورش علیه جمهوریت نظام در سال ۱۳۸۸ و سوق دادن نظام اسلامی تا لبه پرتگاه، جرمی نابخشودنی بود که تنها با رحمانیت و سعه صدر نظام بود که موجب شد تا مجازات اعدام ایشان به حبس خانگی تغییر یابد؛ وگرنه اگر بنابر رساندن حق به حقداران بود، دیگر اصولاً رئوس فتنه ای وجود خارجی نداشتند که نامبرگان بخواهند برایش کمیته تشکیل دهند!
از سوی دیگر، دهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی که با مشارکت بیش از ۸۵ درصد واجدین شرایط، می توانست به نقطه عطفی در نظام مردم سالاری دینی ایران تبدیل شود، با خودخواهی و قانون شکنی ایشان به فتنه ای بزرگ تبدیل شد و دشمنان این مرز و بوم را به طمع انداخت که می توان با اعمال تحریم های فلج کننده اقتصادی، دودستگی میان مردم را به اوج رساند و انقلاب اسلامی را زمینگیر کرد.
حقیقتا و به صراحت باید اذعان داشت که باید فاتحه اینگونه وفاق را خواند و حلوایش را تناول کرد که ثمره آن، آزادی و رفع حصر سران فتنه ای باشد که در خون بر زمین ریخته شده امثال حسین غلام کبیری و علیرضا ستاری و هادی خیاط زاده و... شریک جرم بودند و با فتنه گری هایشان، تحریم های سختی را نصیب ملت نجیب ایران کردند!