فرشاد مومنی اقتصاددان گفت: طی سالهای پس از جنگ، دائما بر گستره و عمق فقر در ایران افزوده شده، بحث بر سر این است که این مناسبات چند بار دیگر باید آزموده شوند و چه اتفاقهای دیگری باید بیفتند تا عزیزان به فاجعه آمیزی آن توجه داشته باشند. شما دادههای رسمی را نگاه کنید! فقط تحولات اندازه جمعیت فقیر را در ایران ببینید! گزارشهای رسمی میگوید فقط در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ اندازه جمعیت فقیر ایران، نزدیک به ۵ برابر افزایش پیدا کرده و گزارشهای رسمی میگویند بیش از ۳۰ درصد کل جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند و در همین دو، سه ساله اخیر هم دوباره بیش از ۳ میلیون نفر به جمعیت فقیر ایران افزوده شده است. واقعا حکومت گرامی متوجه نمیشود که این به افلاس و فلاکت انداختن مردم، راه را برای دست نشانده شدن و متکی به خارج شدن آنها باز میکند؟! واقعا از نظر اقتصاد سیاسی عزیزان نمیدانند اگر در کشوری تکیه گاه مردمی نباشد، برای بقا منحصرا باید تکیه به اجنبیها داد؟! همه تاریخ ۲۵۰ ساله گذشته ایران به وضوح این مسئله را نشان میدهد.
به گزارش جماران، رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، ادامه داد: در حالی که اندازه جمعیت تحصیل کرده ایران از حدود کمتر از ۱۵۰ هزار نفر در سرشماری ۱۳۵۵ به بالغ بر۱۳میلیون نفر در سرشماری ۱۳۹۵ رسیده، دادههای رسمی منتشر شده توسط مرکز آمار و بانک مرکزی نشان میدهد که میانگین رشد اقتصادی غیرنفتی ایران، طی دوره سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۴۰۰ تقریبا مساوی است با میانگین رشد موجودی سرمایه غیرنفتی در کشور! یعنی اینکه این سیاست ما را به سمت اتکا فزاینده به خام فروشی و از کارکرد، انداختن نقش نیروی کار در اعتلای ایران دچار کرده است. همپایی تحولات رشد اقتصادی در ایران با اندازه موجودی سرمایه، به وضوح نشان دهنده این است که در اثر سیاست تضعیف ارزش پول ملی؛ بنیه تولیدی ایران به کلی عقیم شده و قادر به نقش آفرینی نیست و هیچ ردی هم از کارایی و بهرهوری در آن مشاهده نمیشود؛ چرا که تکیه بر خام فروشی و مناسبات رانتی حاکم بر آن به صورت نظام وار، انگیزههای دانایی، کارایی و بهرهوری را کاهش میدهد و نکته بسیار کلیدی این است که مردم را به کلی، از مشارکت اعتلابخش در سرنوشت خود محروم میکند.