گروه اندیشه: آن چه در ایران کماکان زنده است، ادبیات فارسی غنی آن است. در محاوره مردم زبان به زبان و سینه به سینه این حافظ و سعدی و مولانا هستند که جاری اند. ماهیت ادبیات فارسی، تولید انسان متمدن، زنده، با حیات، با معنی در یک زندگی پویا است. اما تنها مشکل آن است که این ادبیات سراسر زنده چگونه می تواند درون خود توسعه و زیست شرافتمندانه را رقم بزند. به همین مناسبت پیش از این گفت وگوهایی را در باره بنیان های توسعه زایی ادبیات فارسی در خبرآنلاین انجام دادیم بر این اساس که اگر بخواهیم به توسعه و دموکراسی دست پیدا بکنیم، ورود به حوزه ادبیات فارسی است که امکان تربیت و تولید انسان توسعه یافته و دموکرات را فراهم می کند. در زندگی سنتی چنین نقشی، در ادبیات بسیار برجسته بود. ولی در دنیای مدرن، این نقش به رفتار جمعی و مدرن در قالب ملت دولت مدرن، ترجمه نشده است برای این منظور نیازمند تلاش گسترده هستیم . از این رو دکتر مهرداد ناظری در مقاله خود که در شماره نخست ویژه نامه ادبیات توسعه گرا منتشر شده، تلاش می کند به زوایای این بحث بپردازد. ناظری ادبیات را فراتر از ارتباط مخاطب یا متن با نقشی فراگیر در ایجاد توسعه می داند و معتقد است «شاعران کلاسیک ایرانی با شناخت عمیق از انسان و خصیصههای او، در این زمینه نقشی بینظیر ایفا کردهاند.» ناظری سپس نظریه هربرت مید را در ارتباط با نقش پذیری در حوزه ادبیات فارسی مورد بحث قرار داده نقش موثر آن را با عناوین «ادبیات در موقعت» ، «ادبیات با موقعیت» و «موقعیت زیستن عاشقانه» با توجه به اشعار مولانا، حافظ و اقبال لاهوری، بررسی می کند. او معتفد است از منظر الگوی توسعه بومی، فهم عمیق از ادبیات کلاسیک میتواند مسیری را در توسعه برای ما فراهم سازد. این مسیر همان راهی است که اگر بتوانیم در آن حرکت نماییم، به قوت و نقاط برجسته انسانی رسیدهایم.
****
بدونشک به ادبیات میتوان از زوایای گوناگون نگاه کرد. عدهای ادبیات را در قالب متون و تحلیل و تفسیر آن مدنظر قرار میدهند. عدهای دیگر ادبیات را در ارتباط با مخاطب مدنظر قرار میدهند و بر این باورند که آنچه مخاطب از یک متن یا نوشته متوجه میشود همۀ آنچیزی است که ادبیات در پی آن است. گروه سوم ادبیات را از زاویه اثرگذاری آن مدنظر قرار میدهد. مثلاً گفته میشود شکسپیر یک شاعر بزرگ جهانی است که تأثیر خود را همچنان بر روی مردم جهان میگذارد یا اگر به ادبیات فارسی مراجعه کنیم گفته میشود سعدی و حافظ و فردوسی و مولانا شاعرانی هستند که همچنان میتوانند با قدرت بر روی مردم جهان تأثیر بگذارند. این نوع نگاه اخیر میتواند نقش فراگیری در برداشت متفاوت از ادبیات داشته باشد. در حقیقت نگاه سوم به ما میآموزد که ادبیات را فراتر از ارتباط مخاطب یا متن در نظر بگیریم.
اما سوال این است چه چیزی باعث می شود که ادبیات بتواند نقشی فراگیر ایفاء کند؟ بهنظر میرسد اگر از منظر جامعهشناسی ادبیات به آن نگاه کنیم میتوان اینگونه بیان کرد که اگر گفته نویسندهای بتواند وارد ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی جوامع شود تأثیرگذاری خود را به شیوهای متفاوت گذاشته است. بهعبارت دیگر رابطه ادبیات با جامعه موضوع بسیار مهمی است. اگر از این منظر به ادبیات کلاسیک فارسی ایران نگاه کنیم بهنظر میرسد که این گنجینه، یکی از قدرتمندترین ادبیاتهایی است که در اختیار ماست و نقشی فراگیر را از گذشته تا بهحال ایفاء کرده است. به تعبیری با توجه به آنکه شعرای کلاسیک ایرانی توانستهاند شناخت عمیقی از انسان و خصیصههای او بیابند در این زمینه نقشی فراگیر را ایفاء کردهاند. در حقیقت کنش معنادار شاعرانی مثل حافظ و مولانا میتواند جلوهای ویژه به انسان در کنشگری او با زندگی ارائه دهد.
اگر نویسندهای بتواند ارتباط هر فرد با زندگی را عمیق تفسیر نماید در آنصورت کاری بزرگ و جاودانه انجام داده است. در حقیقت او توانسته از سطح عبور کرده و وارد عمق و تعامل و ارتباط با طبیعت و انسانها شود. در اینجا اگر بخواهیم اندکی عمیقتر موضوع را بررسی نماییم باید به نظریه نقشپذیری جورج هربرت مید[۱] توجه نماییم هربرت مید استدلال میکند که انسان موجودی است که میتواند از طریق کارکردهای بازی و چگونگی بازی کردن با دیگران (شامل خانواده، همبازیها و دیگران) و درونی کردن رفتار از نظر فکری رشد نماید. در حقیقت انسان موجودی است که از دوران کودکی میتواند با دیگران ارتباط برقرار کرده و تصویر مناسبی از زندگی روزمره را در خود درونی نماید. او به مراحل رشد خود[۲] در سه مرحله توجه نشان میدهد.
مرحله اول مرحلهی آمادگی یا تقلید[۳] - در این مرحله کودک که در سالهای اول تا سالهای دوم تا سوم زندگی خود رفتارهای ابتدایی زندگی را یاد میگیرد. مثلاً یاد میگیرد که چگونه قاشق و چنگال را دست خود بگیرد یا اینکه چگونه با اسباببازیهای خود ارتباط برقرار کند و تا حد زیادی مراحل ابتدایی وجودی خود را درک میکند. در حقیقت دیگران با تکرار و تمرین به او یاد میدهند که چگونه با تقلید مصادیق را یاد بگیرد. اما در اینجا رفتار او ناآگاهانه و مقلدگونه است. ممکن است وقتی که کودکی پدر خود را میبیند که رانندگی میکند او هم نقش رانندگی کردن را ایفاء نماید.
مرحله دوم مرحله بازیهای ساده[۴] است که کودک در چهار یا پنج سالگی وارد صحنه میشود و در اینجاست که او میتواند نقش پدر، مادر و معلم، پلیس، دزد و ... را ایفاء نماید. در این مرحله کودک تا حدی نقشهای مورد علاقه خود را تکرار میکند. اما آنچه که او بهدست آورده همچنان مبتنی بر نوعی پذیرش از جامعه است.
مرحله سوم بازیهای پیچیده[۵] - نوعی فعالیت است که در آن بازیکن می تواند جهتهای بازیها را تشخیص دهد. در حقیقت او در این مرحله قواعد بازی را میداند و بر اساس نوع نگاه به قواعد میتواند بدون ورود در بازی نقشها را درک نماید. مرحله ورود به بازیهای پیچیده از سنین ورود به مدرسه تا آخر عمر ادامه دارد و آرام آرام فرد مرتبا در بازیهای متعدد وارد میشود (ناظری، ۱۴۰۳). حال اگر نظریه جورج هربرت مید را با ادبیات فارسی مورد مرور و تطبیق قرار دهیم، میتوان اینگونه بیان کرد که ادبیات فارسی میتواند در مرحله بازیها، اگر ورود مؤثری داشته باشد نقشی فراگیر در گستره ارتباط با زندگی و انتخابگری را به کودکان ارائه دهد. در حقیقت در دورهای که هنوز جامعه ایران چندان مدرنشدگی را تجربه نکرده بود و ادبیات فارسی نقشی فراگیر در زندگی داشت افراد با گستره اشعار فارسی میتوانستند نقشپذیری متفاوتی را در جامعه یاد گرفته و بر اساس آن رفتار کنند.
در حقیقت اگر بپذیریم که اندیشهورزی یکی از ویژگیهای انسان است این اندیشهورزی در یک کنش متقابل و دو سویه با ادبیات میتواند متفاوت ظاهر شود. در دنیای امروز که ما با پدیده مصرفگرایی مواجه هستیم، مصرفگرای باعث شده که انسانها دچار سطحینگری و یا قدرت انتخابگری های محدود شوند. بر این اساس اگر بتوان ادبیات ایران که نقشی توسعهگرا را ایفاء میکند، بهعنوان یک جلوه جدید در نظر بگیریم در آنصورت میتوان امیدوار بود که با ورود ادبیات فارسی کلاسیک به زندگی بشر نقش مؤثری در اندیشهورزی پیچیده و متفاوت پیدا کرد. اگر بپذیریم که اندیشهورزی پیچیده به انسان قدرت تعامل، تخیل و حرکتهای عمیق و متفاوت را میدهد در آنصورت باید پذیرفت که میتوان با ادبیات راهبردهای متفاوتی را بهدست آورد. مثلاً حافظ میگوید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
این توجه به نگرش دو بعدی بودن انسان و اینکه فردیت خودشکوفای انسان در سایه یک تقابل جدی در درون و عبور از زشتیها و پلیدیها و حرکت به سوی پاکیها بهدست میآید، سخنی عمیق و دقیق است. در اینجا شاعر نشان میدهد که چگونه توجه ویژهای به مبارزه بین خیر و شر در انسان دارد. این خصیصه انسان شدگی آنچیزی است که اریک فروم[۶] در قرنبیستم بر آن صحه میگذارد و تأکید دارد که انسان میتواند در مسیر متفاوتی حرکت نماید.
اریک فروم در کتاب هنر عشقورزی بر این موضوع تأکید دارد که اساس فرهنگ ما با ولع خریدن و مبادله است. مبادلهای که برای طرفین مطلوب باشد. خوشبختی انسان امروز در لذت تماشای مغازهها و خرید اجناس آن، به نقد یا اقساط خلاصه میشود. زن و مرد دیگران را نیز با همین دید مینگرند. برای یک مرد یک زن جالب و برای یک زن یک مرد جالب. همان غنیمتی است که هر یک از زنان در جستجوی آن هستند. جالب معمولا یک مشت صفاتی است که مردم آنها را میپسندند و در بازار خریدارشان هستند. در بازار آنچه بهطور مشخص، آدمی از نظر جسمی و عقلی جالب میسازد، بستگی به این دارد که چه صفاتی باب روز شود (فروم، ۱۳۹۴: ۱۲). ممکن است این سوال پیش آید که اگر ما با توجه به نگاه فروم به جامعه بشری نگاه کنیم، در آنصورت چگونه امکانپذیر است که از فضای مصرف دور شویم؟ و آیا اساساً میتوان از مصرف گریز داشت؟ باید به این موضوع توجه کرد که ادبیات نقش مهمی در شناخت انسان نسبت به خود او ایجاد میکند. بر اساس نگاه جورج هربرت مید اگر انسان بتواند خودکاوی داشته باشد در آنصورت در مرور «خود با خود» میتواند به جنبههای متفاوتی از زندگی و بلوغ دست یابد.
در اینجا باید در نظر داشت که ادبیات فارسی از سه وجه میتواند نقشی مؤثر در شکلدهی تعامل و ارتباط با زندگی متفاوت را برای ما محقق سازد.
الف- ادبیات در موقعیت- یکی از نکاتی که باید به آن توجه داشت این است که ادبیات فارسی، ادبیاتی موقعیت محور است و در شرایط و زمانهای خاص میتواند جلوهگاهی از معانی عمیق را برای انسان فراهم سازد. بهعنوان مثال اگر فرد دارای ترومای شدید شده است این وضعیت ترومای شدید در وضعیت از نظر ادبیات بیتوجه نمانده و برای آن پاسخهای عمیق و دقیقی وجود دارد. مثلا سعدی در شعر معروف
من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
در این شعر سعدی نکته عمیقی را مطرح میکند. او بر این باور است که اگر چه او همه فردی را که عاشق است مورد تمسخر قرار میدهند که چگونه در برابر بیتوجههایی معشوق همچنان در راه او قدم برمیدارد به نکته عمیق و دقیقی میپردازد و نشان میدهد که آنچه او از خوب بودن معشوق میفهمد هیچکس آنرا متوجه نمیشود. در اینجاست که میبینیم ادبیات در موقعیت میتواند با عمقکاوی و کندوکاو، نگاه عمیقی را به انسان ارائه دهد. نگاه موقعیت محور ، روند عبور از پریشانی و بدحالی با استناد به گفت وگو با کلام ناب است.
ب- ادبیات با موقعیت- در اینجا مقصود این است که ادبیات غنی فارسی میتواند نوعی همراهی را برای فرد ایجاد کند. در نگاه فرزانگان و شاعران کلاسیک ایران آنچه حائز اهمیت است این است که افراد بتوانند با موقعیتهایی که همواره درگیر هستند بهدرون خود رجوع کنند. در حقیقت آن ها از آشوب بیرونی بهدرون روی میآورند و تلاش میکنند با تمرکز بر روی خود مقولهی بهینهسازی را بهخوبی انجام دهند. بر این اساس در اینجا صرفا مقصود درمان فرد نیست و یا اینکه اگر فردی دچار یک بحران یا آسیب میشود الزاماً نباید فکر کنیم که باید به داد او برسیم بلکه در کلیت باید به این موضوع توجه داشت که هر فرد نیاز به توجه ویژه از درون به خویش دارد و این یک چرخش عمیق به سوی خود واقعی انسان است که میتواند از همه آنچه در دنیای بیرون وجود دارد ما را رها ساخته و به تقویت انسانی به شدت انسانی روی آورد.
ژان پل سارتر[۷] در کتاب «ادبیات چیست؟» به نکته ظریفی اشاره میکند و میگوید:«حتی اگر نویسندهای بر آن باشد که کاملترین توصیف را از یک موضوع مورد نظر خود ارائه دهد باز هم نخواهد توانست همه آنچه را که میداند شرح دهد، باز هم چیزهای بیشتری میداند که نمیگوید زیرا که زبان بر «حذف و قصر» است. اگر من بخواهم هماتاقم را متوجه کنم که زنبوری از پنجره به درون آمده است نیازی به خطابهای طولانی نیست: «بپا» یا «آهای» یک کلمه یک حرکت کافی است. همینقدر که زنبور را ببیند منظور حاصل شده است»(سارتر، ۱۳۷۰: ۱۰۲-۱۰۳). اما قاعدهی بسیار جالبی که در ادبیات کلاسیک وجود دارد تلاش بر این است که فراتر از سطح کلمهها در زبان پیش برود. بر همین اساس است که ادبیات میتواند با موقعیتها گونههای متفاوتی را برای فرد ارائه دهد. بر همین اساس است که بهعنوان مثال در جامعه ما همچنان فال حافظ رواج دارد آنهم به این دلیل که حافظ هر لحظه میتواند صورتی یا تفسیری نو را به انسان ارائه دهد. بر این مبنا باید در نظر گرفت که «مفهوم با موقعیت» یعنی اینکه یک فرد بتواند وقتی در هر موقعیتی از زیستن قرار دارد، به خود رجوع کرده و همه پاسخها را از خود دریافت نماید. بر همین اساس است حضرت مولانا میگوید:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالة من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
ج- موقعیت زیستن عاشقانه - اما نکته بسیار مهم در شعر کلاسیک توجه به موقعیت زیستن و زندگی است. در حقیقت توجه به اینکه ما چه دریافتی از زندگی داریم و زندگی را چگونه تحلیل میکنیم موضوع بسیار مهمی است. در اینجاست که از مقولهی عشق سخن بهمیان میآید. حضرت مولانا میگوید:
عشق ز اوصاف خدای بینیاز
عاشقی بر غیر او باشد مجاز
زانک آن حسن زراندود آمدست
ظاهرش نور اندرون دود آمدست
چون رود نور و شود پیدا دخان
بفسرد عشق مجازی آن زمان
وا رود آن حسن سوی اصل خود
جسم ماند گنده و رسوا و بد
نور مه راجع شود هم سوی ماه
وا رود عکسش ز دیوار سیاه
پس بماند آب و گل بی آن نگار
گردد آن دیوار بی مه دیووار
قلب را که زر ز روی او بجست
ازگشت آن زر بکان خود نشست
پس کس رسوا بماند دود وش
زو سیهروتر بماند عاشقش
عشق بینایان بود بر کان زر
لاجرم هر روز باشد بیشتر
زانک کان را در زری نبود شریک
مرحبا ای کان زر لاشک فیک
هر که قلبی را کند انباز کان
وا رود زر تا بکان لامکان
عاشق و معشوق مرده ز اضطراب
مانده ماهی رفته زان گرداب آب
عشق ربانیست خورشید کمال
امر نور اوست خلقان چون ظلال
مصطفی زین قصه چون خوش برشکفت
رغبت افزون گشت او را هم بگفت
مستمع چون یافت همچون مصطفی
هر سر مویش زبانی شد جدا
مصطفی گفتش که اکنون چاره چیست
گفت این بنده مر او را مشتریست
هر بها که گوید او را میخرم
در زیان و حیف ظاهر ننگرم
کو اسیر الله فی الارض آمدست
سخرة خشم عدو الله شدست
و یا اقبال لاهوری میگوید:
میشود پردة چشمم پر کاهی گاهی
دیدهام هردو جهان را به نگاهی گاهی
وادی عشق بسی دور و دراز است ولی
طی شود جادة صدساله به آهی گاهی
در طلب کوش و مده دامن امید ز دست
دولتی هست که یابی سر راهی گاهی
همه این ها نشان میدهد که گاهی مقوله عشق و کیفیت زیستن انسان عاشق مدنظر ادبیات کلاسیک ایران بوده است. در اینجاست که وقتی با عشق زیستن را انتخاب میکنیم همهچیز در حال تغییر و تحول خواهد بود و دیگر نمیتوان ناامیدی را محور زندگی قرار داد. در نظر شعرای نامدار هم عشقهای زمینی و هم عشق الهی مجاز است و انسانها میتوانند در طی طریق خود از عشقهای مجازی و زمینی به عشق الهی دست یابند و این نکتهای است که درک عمیقی از زندگی را در انسانها هویدا میسازد. در ابیات فارسی، در بسیاری از اشعار شعرا تأکید بر آن است که انسان باید بتواند نقش خودآگاه خود را در زیستن بیابد. چراکه ما با مقوله مرگ روبرو هستیم. اما مفهوم جاودانگی و جاودان شدن در نگاه اندیشهورز و عمیق شعرا مدنظر قرار دارد. این نکتهای است که باید به آن توجه شود.
در مجموع بهنظر میرسد که فهم عمیق از ادبیات کلاسیک میتواند مسیری را در توسعه برای ما فراهم سازد. این مسیر همان راهی است که اگر بتوانیم در آن حرکت نماییم به قوت و نقاط برجسته انسانی رسیدهایم.
منابع
ناظری، مهرداد(۱۴۰۳)، بلومر جامعه شناسی برای هزاره سوم(شیوه تحلیل مسائل اجتماعی)، تهران: نشر بهمن برنا.
فروم، اریک(۱۳۹۴)، هنر عشق ورزیدن، ترجمه پوری سلطانی، تهران: انتشارات مروارید.
سارتر، ژان پل(۱۳۷۰)، ادبیات چیست؟ ترجمه ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی، تهران:نشر زمان.
[۱] - George Herbert Mead
[۲] - self
[۳] - imitation
[۴] - play
[۵] - game
[۶] - Eric Fromm
[۷] - Jean Paul Sartre
بیشتر بخوانید:
فردوسی، آرش کمانگیر زمان خود / هویت ایرانی در تیر پرتاب شده از کمان آرش
سریع القلم، ماندلا، ملکیان، بازرگان، گاندی و دغدغه های بزرگشان / رهبران واقعی به جای دیگران خود را تغییر می دهند
عمل قبیح برخی روشنفکران لیبرال ایران علیه رالز / آیا رالز خائن و مرتد است؟ / اندیشه های کلیسایی رالز یک و تاثیر آن در اندیشه های عدالت ورزانه رالز دو
ناهماهنگی میان دولت و کارشناسان وزارت اطلاعات در باره افایتیاف / نبود وفاق در دولت پزشکیان؛منازعه، مادر شکاف ملت دولت / صدا وسیما علیه وفاق
۲۱۶۲۱۶