همشهری آنلاین: در روزهای گذشته، پس از حراج تهران، صحبتهایی درباره غیر قانونی بودن فروش «پرتره دختر نشسته» رضا عباسی از سوی یکی از مدیران میراث فرهنگی مطرح شد. مدیرکل موزههای وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی قانونی بودن این حراج را که در آن آثاری با قدمت بیش از ۱۰۰ سال عرضه شده منوط به دریافت مجوز از میراث فرهنگی دانسته بود و مدیران حراج تهران متقابلا اعلام کردند که مجوزهای لازم را اخذ کردهاند و حتی دو مامور یگان حفاظت وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به محل حراج مراجعه کرده، بعد از مشاهده مجوزهای اخذشده، برگزاری حراج را بلامانع دانسته و محل را ترک کردهاند. در این میان حق با کیست؟ رسانه ها به مجوزهای اخذشده دسترسی ندارند و پیگیری صحت و سقم ادعاهای هر یک از طرفین کار راحتی نیست. چنانچه مجوزهای حراج تهران از میراث فرهنگی و وزارت ارشاد به صورت شفاف در دسترس رسانهها قرار میگرفت بررسی این ادعاها کار راحتتری بود. بعد از این غائله، یادداشتی منتشر شده که اساسا اصالت اثر «پرتره دختر نشسته» رضا عباسی را زیر سوال برده و انتساب آن به رضا عباسی را مورد شک و تردید قرار داده است. چقدر میتوان به ادعای این یادداشت اطمینان کرد؟ ادعای آن چقدر قابل بررسی است؟ تایید یا رد اصالت یک اثر هنری چه روندی دارد؟
شیلا کنبی در تحقیق مبسوطش بر آثار رضا عباسی با عنوان «رضا عباسی، اطلاحگر سرکش» اشاره میکند که در رقمهای او شکلهای متفاوت نامش به صورت «رضا»، «آقارضا» و «رضا عباسی» ثبت شده که سوالاتی را درباره یگانه بودن یا دوگانه و حتی سهگانه بودن این هنرمند پیش میکشد که خوشبختانه با استناد به اسناد و مدارک تاریخی و سبک خود آثار تردیدی در هویت واحد وی نیست. اما کنبی درباره آثار رضا ۴ نوع فرضیه را مطرح میکند:
۱. آثار اصیل رضا.
۲. آثار منسوب به رضا حاوی "رقم" رضا که از نظر سبکشناختی همخوانی چندانی با سایر آثار وی ندارد.
۳. آثار ثبتشده رقمدار که نه تصویرشان موجود است و نه خودشان.
۴. آثار "قابل تردید" رضا که قبل از تایید یا رد اصالتشان به بررسیهای دقیق نیازمند است.
با این تفاصیل، رد یا تایید اصالت «پرتره دختر نشسته» در یادداشتی کوتاه ممکن نیست و این کاری است که به مداخله کارشناسان و مراجع هنری معتبر و طی کردن روندهای پذیرفتهشده نیازمند است. اما سوال مهمی که کارشناسان در طی روندهای کارشناسی برای تایید یا رد اصالت اثری میپرسند تاریخچه مالکیت اثر هنری است. این اثر از کجا آمده؟ در طی سالها چه کسانی صاحبش بودهاند؟ در کجا نگهداری میشده؟ شواهدی که از دست به دست شدن اثر بر تابلو باقیمانده چه اطلاعاتی درباره اصیل یا جعلی بودن آن میدهد؟
فقدان تاریخچه مالکیتی هر اثری، با استناد به روندها و معیارهای پذیرفتهشده بینالمللی، میتواند تردیدهایی قوی درباره اصالت آن اثر را دامن بزند. شاید اگر اسناد تاریخچه مالکیتی این اثر در اختیار رسانهها میگرفت راحتتر میشد درباره اصالت آن بحث کرد. هرچند، کتمانکردنی نیست که حتی با وجود این اسناد هم، که روندهای بینالمللی سختگیری بسیاری دربارهشان اعمال میکنند، باز هم ممکن است اثری از نظر اصالت فاقد وجاهت باشد و در این موارد جز بررسیهای سبکشناختی و ارجاع به اطلاعات و اسناد تاریخی، آزمایشهای دقیق علمی هم گرهگشاست.
البته گویا مدارک مالکیتی این اثر که خود دارای ارزش تاریخی هستند، موجود است و حتی مدیرکل موزههای وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در گفتوگو با «ایرنا» گفته بود: «این اثر به صورت موروثی به یک خانواده رسیده بود، آنها عکس اثر را برای اخذ مجوز فروش برای ما فرستادند اما قبل از تشکیل کارگروه تجارت وزارت میراث فرهنگی اقدام به فروش اثر کردند. ما اثر را از نزدیک ندیدیم و نمیدانیم این تابلو اصل یا تقلبی است اما برای جلوگیری از فروش آن با دستگاه های ذی ربط مکاتباتی انجام دادیم و نهادهای نظارتی در جریان هستند.» پس موروثی بودن این اثر برای میراث تایید شده که خسروی به آن اشاره کرده است.
در کاتالوگ حراج، فقط به کتابخانه صفوی در سیر مالکیت این اثر اشاره شده و گویا سایر اسناد آن به خریدار تابلو ارائه شده است.
مسائل ایجاد شده پیرامون «پرتره دختر نشسته» یادآوری میکند که اولا شفافیت در عرصه حراجهای هنری برای حفظ اعتبار این رویدادها و نیز ارزش آثار هنری حراجیها ضروری است و از سوی دیگر عرصه تجسمی نیازمند روزنامهنگاران تخصصی است که به زیر و بم این حوزه آگاهی دارند. دسترسی به اطلاعات و اسناد هم جزء ضروری حرفه این روزنامهنگاران است.