دلایل سیاسی اصلاحات در چین چه بود؟

عصر ایران چهارشنبه 01 اسفند 1403 - 06:26
برای آنکه بتوانیم برنامۀ مدرن‌سازی چهارگانه را تحقق ببخشیم، باید از کشورهای دیگر بیاموزیم و کمک‌های زیادی از جهان خارج دریافت کنیم و باید به عنوان نقطۀ شرع، تکنولوژی و تجهیزات پیشرفته را از جهان خارج بگیریم. - دنگ شیائو پنگ

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده -  دورۀ ده‌سالۀ انقلاب فرهنگی در چین (1976-1966)، که چینی‌ها همیشه از آن به تلخی یاد می‌کنند، در واقع نبرد قدرت بین مائو و مخالفانش بود. در یادداشت قبلی (دلایل اقتصادی اصلاحات چین چه بود؟)، به وجود دو جناح راست و چپ در حزب کمونیست چین اشاره کردیم و گفتیم جناح چپ به رهبری مائو، جناح غالب بود و بر طبل ایدئولوژی می‌کوفت و به همین دلیل اقتصاد کشور را به محاق برده بود. 
 
   دیکتاتوری در چین در واقع یک "دیکتاتوری حزبی" بود. دیکتاتوری حزبی با دیکتاتوری فردی از این حیث متفاوت است که بالاترین فرد در ساختار قدرت، لزوما نمی‌تواند در همۀ موارد اختلافی، رأی خودش را به کرسی بنشاند و هر تصمیمی که می‌خواهد، اتخاذ کند. 
 
   لنین و استالین نیز از این حیث تفاوت داشتند که لنین در چارچوب حزب کمونیست عمل می‌کرد و یک دیکتاتور حزبی بود، اما استالین با تصفیه‌های گسترده‌ای که در حزب صورت داد، دیکتاتوری حزبی را به دیکتاتوری فردی تبدیل کرد.  
 
   البته در این زمینه آرای دیگری نیز وجود دارد. مثلا هانا آرنت، لنین را یک رهبر دیکتاتور اما استالین را یک رهبر توتالیتر می‌دانست. و یا هانتینگتون رژیم‌های غیردموکراتیک تک‌حزبی را متفاوت از رژیم‌های دیکتاتوری می‌داند. ولی در این یادداشت مجالی برای پرداختن به این تفاوت‌ها نیست.  
 
   باری، مائو با جناح راست حزب کمونیست چین اختلاف داشت و با اینکه مثلا دنگ شیائوپنگ در دورۀ انقلاب فرهنگی از حزب اخراج شد، ولی مائو نمی‌توانست مثل استالین عمل کند. به همین دلیل دنگ در دوران تفوق سیاسی مائو زنده ماند ولی تروتسکی و بوخارین و سایر یاران لنین در دوران رهبری استالین یکی‌یکی کشته شدند. 
 
   مائو برنامۀ آموزش سوسیالیسم را با هدف راندن نیروهای اصلاح‌طلب یا، به تعبیر خودش، "پویندگان ناپشیمان سیستم سرمایه‌داری" آغاز کرد. این برنامه برای برپایی دوبارۀ حاکمیت عقیدتی، مبارزۀ طبقاتی و نهادینه کردن اندیشۀ مائوئیسم انجام شد.  
 
   گردانندگان اصلی انقلاب فرهنگی و برنامۀ آموزش عقیدتی، که از جوانان گارد سرخ تشکیل شده بودند، در صدد ریشه‌کنی طرفداران لیبرالیسم و بورژوازی برآمدند.  
 
   مؤسسه‌های آموزشی و تحقیقاتی چین در تمام دوران انقلاب فرهنگی، وضع بسیار آشفته‌ای داشتند. دانشگاه‌های چین چهار سال تعطیل شده و دانشجویان و استادان روانۀ کار در مزارع و روستاها شدند و در نتیجه "کار" در مزارع و "تعهد" بر "تخصص" اولویت یافت. تعهدی که نشانۀ آن، میزان وفاداری به آرمان‌های حزب کمونیست بود.  
 
   نتیجۀ انقلاب فرهنگی، انزوا و عقب‌ماندگی علمی و تکنولوژیک نسبت به کشورهای پیشرفته بود. دنگ شیائوپنگ رهبر اصلاح‌طلب چین و پیشنهاددهندۀ "سیاست درهای باز" در نقد مائو گفت: 
 
   «در دهۀ 1960 ما در علوم و تکنولوژی از کشورهای پیشرفته عقب بودیم، اما یک دهه بعد این شکاف بیشتر شد؛ زیرا دنیا با سرعت زیادی در حال توسعه بود. اقتصاد چین در مقایسه با کشورهای پیشرفته، دست کم ده سال و شاید بیست تا سی سال و در برخی زمینه‌ها حتی تا پنجاه سال عقب است. برای آنکه بتوانیم برنامۀ مدرن‌سازی چهارگانه را تحقق ببخشیم، باید از کشورهای دیگر بیاموزیم و کمک‌های زیادی از جهان خارج دریافت کنیم و باید به عنوان نقطۀ شرع، تکنولوژی و تجهیزات پیشرفته را از جهان خارج بگیریم.» 
 
   چین به سختی توانست از کشمکش‌های سیاسی سال‌های انقلاب فرهنگی رها شود. مردم از بسیج عمومی و برخوردهای سیاسی و جناحی داخلی خسته و فرسوده شده بودند. سطح زندگی آن‌ها تنزل یافته بود و نسبت به رهبری حزب و دیدگاه‌های او اعتمادی نداشتند و بیش از هر چیز به آرامش، ثبات و یک زندگی بهتر علاقه داشتند.  
 
  انقلاب فرهنگی باعث ایجاد فاصله بین مردم و حکومت شده بود؛ بدون آنکه برای زندگی توده‌های مردم دستاورد سازنده‌ای به ارمغان آورده باشد. در چنین شرایطی، افزایش حمایت مردم از رژیم لازم بود و به همین دلیل اصلاح‌طلبان در حوزۀ زندگی شخصی و روزمرۀ مردم و در جهت آرامش سیاسی و آزادی آن‌ها کوشش کردند و سعی‌شان این بود که مشارکت مردم در زندگی اجتماعی و فعالیت‌های اقتصادی را افزایش دهند.  
 
   در واقع سال‌های پرتنش انقلاب فرهنگی، توده‌های مردم را برای دوری از گرایش‌های عقیدتی مائوئیسم و همچنین استقبال از اصلاحات اقتصادی و ایدئولوژی‌زدایی آماده کرده بود.  
 
   اصلاحات چین ریشۀ عمیقی در داخل کشور داشت و بدون اثرپذیری از نیروهای خارجی شروع شده بود. رهبران اصلاح‌طلب چین، تصویر واقع‌بینانه‌ای از جایگاه کشورشان در نظام بین‌الملل داشتند و درک ضرورت ارتقای موقعیت چین در جهان، باعث شد که آن‌ها پس از مرگ مائو، اصلاحات را آغاز کنند.

  اصلاحات آن‌ها، برخلاف شوروی، تاثیر چندانی از هژمونی غرب لیبرال نپذیرفت. آن‌ها حدی از سرمایه‌داری و حتی ناسیونالیسم را در پیکرۀ سوسیالیسم حاکم بر کشورشان تزریق کردند.  
 
  اعتقاد به برپایی دوبارۀ امپراتوری بزرگ گذشتۀ چین، که بخش‌های وسیعی از قارۀ آسیا را در بر می‌گرفت، یکی از درونمایه‌های سیاست اصلاحی چین پس از مائو، بویژه در قرن بیست‌ویکم بوده.  
 
   رهبران چین به برتری فرهنگی و تمدن دیرینۀ چین اعتقاد داشته و تفوق کشورشان بر دیگر کشورهای شرق آسیا را طبیعی می‌شمارند. چینی‌ها خود را قربانی استعمار ژاپن و غرب دانسته و رهایی از استعمار را جزو افتخارت تاریخی خود می‌دانند.  
 
   مائو در دورۀ تقریبا سی‌سالۀ قبل از اصلاحات، نتوانست سیاست خارجی‌اش را در این راستا شکل دهد و برتری ملت چین نسبت به سایر ملل شرق آسیا را رقم بزند. او تا ابتدای دهۀ 1970 با سیاست انزواگرایی و خودکفایی ملی، چین را از جهان خارج جدا کرده بود.  
 
  حمایت مائو از بعضی نهضت‌های آزادی‌بخش یا حرکت‌کمونیستی در جهان، زمینۀ دشمنی بسیاری از کشورهای دور و نزدیک را فراهم کرده بود. کشورهای همسایه، چین را قدرت مداخله‌گر و تهدیدی جدی برای خود می‌دانستند.  
 
  کشورهای بزرگ و صنعتی نیز با تردید و بدبینی به اهداف سیاست خارجی چین می‌نگریستند. دنگ شیائوپنگ، دگرگونی روابط چین با جهان خارج را مهم‌ترین بخش اصلاحات خود قرار داد. ایجاد اعتماد و پذیرش قاعده‌های حاکم بر نظام بین‌المللی برای جذب سرمایه، تکنولوژی و دانش مدیریت جهان خارج، مهم‌ترین کاری بود که سیاست درهای باز دنگ شیائوپنگ دنبال می‌کرد.  
 
  دنگ اعتقاد داشت میزان قدرت و نفوذ کشورها بستگی به قدرت اقتصادی و برتری تکنولوژیک دارد. به این دلیل، دستیابی به پیشرفت‌های علمی-تکنولوژیک و توسعۀ قدرت اقتصادی چین را هدف عمدۀ اصلاحاتش قرار داد و در همین راستا بود که سیاست خارجی چین، بعد از وحدت ملی و حفظ تمامیت ارضی، در صدر اولویت‌های این کشور در دوران دنگ قرار گرفت.  
 
در واقع دنگ شیائوپنگ با اصلاحاتش، چین را از کشوری فقیر و ماجراجو و حامی جنبش‌های تروریستی کمونیستی، تبدیل کرد به کشوری که پایۀ اصلی قدرتش نه توان نظامی، بلکه توانایی علمی و تکنولوژیک و کارآمدی اقتصادی شد. افزایش قدرت علمی و اقتصادی چین، به تدریج توان نظامی این کشور را نیز به نحوی چشمگیر ارتقا داد؛ اما ارتقای قدرت نظامی چین، برخلاف کرۀ شمالی، موجب فقر و فلاکت مردم چین نشد.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.