خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: هشتاد سال از عمر میدان فردوسی در تهران میگذرد. میدانی که از زمان احداث، سه مجسمه مختلف از فردوسی در آن نصب شد. هر یک از این مجسمههای ارزشمند، سرنوشتی متفاوت داشتهاند.
روز سهشنبه، دهم مهرماه سال ۱۳۲۴، اولین مجسمه فردوسی که توسط پارسیان هندوستان به ملت ایران اهدا شده بود، در میدان تازهتأسیس فردوسی نصب شد. این تندیس به پیشنهاد پشوتن مارکار، یکی از تجار زرتشتی هند که عاشق ایران بود، ساخته شده بود. پارسیان هند از نخستین ایرانیانی بودند که پس از هجوم اعراب به خارج از ایران مهاجرت کردند و پس از گذشت بیش از هزار و چهارصد سال، هنوز هم زرتشتی هستند و عاشق ایران ماندهاند.
عملیات ساخت میدان فردوسی که روز دهم بهمنماه، همزمان با جشن سده، آغاز شد. هشت ماه بعد، میدان آماده شد و محسن صدرالاشراف، نخستوزیر وقت ایران، از اولین مجسمه پردهبرداری کرد. نکته جالب این است که ملکالشعرای بهار، که از مهمانان مراسم بود، شعری درباره فردوسی سروده بود و آن روز برای حضار خواند. این مجسمه به مدت چهارده سال در میدان فردوسی باقی ماند و شاهد تحولات پایتخت ایران بود، تا اینکه به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل شد.
شانزدهم خردادماه سال ۱۳۳۸، مردم تهران مجسمه جدیدی که به مدت سه روز زیر یک روکش سبز پنهان شده بود را دیدند. شهرداری تهران این بار مجسمه برنزی فردوسی را بدون تشریفات خاصی در فضای نوسازیشده میدان نصب کرده بود و منتظر اتمام کارهای بازسازی بود تا از آن پردهبرداری کند. این مجسمه که اثر غلامرضا رحیمزاده ارژنگ بود، پنج تن وزن و سه متر و نیم ارتفاع داشت _شهرداری تهران هزینه ساخت آن را شصت هزار تومان اعلام کرده بود_ فردوسی ایستاده بر روی یک پایه سنگی هشتمتری قرار گرفته بود. به مناسبت آوردن مجسمه جدید، میدان را بزرگتر کردند و حوض و فواره به آن اضافه کردند.و برای اینکه مجسمه در شبها بدرخشد، آنجا را نورپردازی کردند. این اثر دوازده سال در پایتخت باقی ماند و بعد به میدان فردوسی مشهد منتقل شد و امروز پنجاه و سه سال است که این مجسمه در خراسان جا خوش کرده است.
یکی از مجسمههای فردوسی اما، کیلومترها دورتر و در ایتالیاست؛ تندیسی از جنس مرمر که در سال ۱۹۵۸ در شهر رم توسط ابوالحسن صدیقی ساخته شده است. جالب اینجاست که صدیقی، خالق سومین مجسمه میدان فردوسی در تهران نیز بود.
به پیشنهاد محمدرضا شاه، انجمن آثار ملی ایران از صدیقی درخواست کرد تا تندیس جدیدی به همان سبک و سیاق مجسمه رم خلق کند تا پایتخت صاحب یک فردوسی مدرن شود. بدین ترتیب، تندیس جدید با ارتفاع سه متر و سیوپنج سانتیمتر به صورت یکتکه ساخته شد و بر روی سنگی خارا که از کوه الوند به تهران منتقل شده بود، نصب گردید. در روز دوشنبه، پنجم مهرماه سال ۱۳۵۰، جعفر شریفامامی، رئیس مجلس سنا، از سومین و آخرین مجسمه فردوسی پردهبرداری کرد. این بار، حکیم بزرگ کشورمان، فردوسی، یک دوست کوچک نیز همراه خود داشت: زال، کودکی که در کوه رها شده بود و در دامان سیمرغ پرورش یافته بود.
اما اینها اولین مجسمههای فردوسی نبودند. دو مجسمه دیگر داستانهایی شیرین و تلخ دارند.
درسال ۱۳۱۳ شمسی، زمانی که علاقهمندان به فرهنگ ملی ایران تلاش میکردند به نحوی در کنگره بینالمللی فردوسی شرکت کنند، سردیسی از فردوسی که به مناسبت جشن هزاره فردوسی در ایران به سال ۱۳۱۳ شمسی و با کمک دانشجویان ایرانی به ” لورنزی” مجسمه ساز فرانسوی سفارش داده شد و در ۲۸ خرداد ۱۳۱۵ خورشیدی در جلوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران (باغ نگارستان فعلی) نصب شد. اما چرا؟
دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه هر کدام از ۲۰ تا ۱۰۰ فرانک پول جمع کردند تا با این مبلغ مجسمهای از فردوسی بسازند و با تقدیم آن به این کنگره به گونهای نقش خود را از فرسنگها راه دور در بزرگداشت یاد شاعر حماسهسرای ایران نقشی داشته باشند. ۱۵ هزار فرانک جمعآوری شد، اما آنها فکر نمیکردند استاد مجسمهساز معروف فرانسه لُرنزی با این مبلغ کار را آغاز کند.
چند نفری از دانشجویان هدفشان را برای لرنزی گفتند و از مبلغ اندک پساندازشان صحبت کردند، و برخلاف تصور آنان لرنزی قبول کرد مجسمه فردوسی را بسازد؛ و درخواست کرد برای اینکه بتواند تصوری داشته باشد، یک نفر اشعار فردوسی را برایش بخواند. ابراهیم چهرآذری، به درخواست لرنزی مجسمهساز، شعرهای فردوسی را برای او خواند تا این استاد بتواند با الهام از اشعار حماسی فردوسی تصویری از چهره او را طراحی کند. جالب است که این طراحی بدون دیدن تصویری شبیه به طراحی صدیقی از فردوسی است.
شعرخوانی چهرآذری برای لرنزی هفتهها طول کشید، تا استاد توانست به طرحی از چهره شاعر حماسهسرای ایرانی برسد. مجسمه ساخته و برای برگزاری کنگره بینالمللی فردوسی به تهران فرستاده شد، و در نهایت به عنوان هدیه محصلین ایرانی در فرانسه، آن را جلوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دانشسرای عالی (مجموعه باغ نگارستان) در فضایی که به گلگشت فردوسی معروف شد، نصب کردند. این مجسمه از آن روز تاکنون که حدود ۷۰ سال از تاریخ نصبش میگذرد، همچنان در فضای باز محوطه باغ نگارستان ایستاده است و چندین نسل با آن عکس گرفتهاند.
یکی از مجسمهها اما سرنوشت تلخی داشت. مجسمه فردوسی سوار بر بال سیمرغ اثر ابوالحسن صدیقی و حسن علی وزیری که در این عکس در تهران و حوضخانه مدرسه صنایع مستظرفه است، هنگام جابهجایی در دهه چهل خورشیدی شکسته شد و اثری از آن برجا نیست.