به گزارش خبرنگار رکنا، سید فاطمه حسینی عزآبادی، زنی که 43 سال از عمرش را در جستجوی هویت سپری کرد، حالا پس از سالها دوندگی، سرانجام نام پدر واقعیاش را در شناسنامهاش میبیند. اما این پایان ماجرا نیست؛ او با قلبی سرشار از درد و تجربه، پیامی برای فرزندخواندهها و خانوادههای فرزندپذیر دارد.
مادر او در 10سالگی قربانی آزار مردی 32 ساله شد و پس از آن، برخلاف میلش به عقد همان مرد درآمد. سالها بعد، سید فاطمه متولد شد؛ کودکی که به خانوادهای دیگر سپرده شد و در سایه محبت آنها بزرگ شد. اما چیزی در دلش همیشه ناآرام بود، احساس نداشتن هویت، ندانستن حقیقت، خلئی که پر نمیشد.
فاطمه میگوید که سالها هزینه کرد، تلاش کرد، جنگید تا به نام پدر واقعیاش برسد. اما امروز که به گذشته نگاه میکند، به این باور رسیده که اشتباه کرده است. "پدر و مادر واقعی، آنهایی هستند که تو را بزرگ میکنند، نه آنهایی که تو را به دنیا میآورند و رها میکنند."
حالا که او این مسیر را تا انتها رفته، میخواهد صدای کسانی باشد که روزی مثل خودش بودند. او از فرزندخواندهها میخواهد که به دنبال گذشتهای که رهایشان کرده نروند. و از خانوادههای فرزندپذیر، که اگر کودکی را به خانهشان میبرند، با تمام وجود بپذیرند و دوستش داشته باشند. "اگر نمیتوانید به این بچهها محبت کنید، آنها را رها کنید تا شاید کسی بیاید که بتواند دوستشان داشته باشد. چون آنها به جز شما، هیچکس را ندارند."
اما چیزی که بیش از همه برایش مهم است، تغییری است که در نگاه جامعه باید ایجاد شود. او از مردم و مسئولین خواهش میکند که فرزندخواندهها را با کلماتی چون "نامشروع" و "زنازاده" خطاب نکنند. "ما یا حاصل یک گناه هستیم، یا حاصل یک عشق. اما در هر صورت، مخلوق خداییم. فقط خداوند است که میتواند ما را قضاوت کند."
او امروز آرامتر از گذشته است، اما درد سالهای بیهویتی هنوز در صدایش شنیده میشود. این داستان، فقط داستان یک زن نیست؛ بلکه روایت صدها کودک و بزرگسالی است که در پی هویت، در پی پذیرش، و در پی ذرهای محبت، سالها درگیر یک جنگ درونیاند.