عصر ایران؛ امید جهانشاهی- شاید گفته آید میهندوستی را که در اهمیت آن تردید نیست چه نیاز به تاکید است، که میهن خانه است و خانه، عزیزترینهاست. اما با این همه، در مورد همین خانه که مامن ماست، گاهی چنان رفتار میکنیم که گویی آنرا اصلاً نمیبینیم.
حکایت ماهی است که آب را قدر نمیشناسد از بس که از اوست و در اوست. میهن هم اگرچه حکایت خانه است اما باز گاهی برایمان مثل آب میشود برای ماهی. گاهی لازم است که میهن را نگاهی دوباره کنیم، مسألۀ میهن را در میان نهیم و باب گفت و گو کنیم. صدا زنیم و او را از نو و با روایتی سازنده بخوانیم، ستایش کنیم و خودش را برای ساختن زندگیمان چراغ راه کنیم.
امروز از آن گذرگاههاست که شاید بیش از همیشه میهن را صدا باید کرد و از میهندوستی داد سخن باید داد. میهن را چون تکیهگاه باید دید مثل مادر. آنچنانکه وطن را بسیار به مادر بسیار تشبیه کردهاند در ادبیات. مادر هم تکیهگاه است و هم گاهی قبله که آیین عشق و مروت و مهر را فراموش نکنیم. میهن هم برای ما ایرانیان همین است. آیینهای ملی آیینهایی برای مهر هستند، از نوروز بگیرید تا جشنهایی برای آب و در ستایش نور.
به نظر میرسد امروز بیش از هر زمان، زمانهی سرودن از میهندوستی و گفتن از ایران است. از یک سو، فشارهای اقتصادی و تورم دو رقمی بلندمدت، فقر را گسترش داده است و این محرومیت در استان های مرزی پر رنگتر است و از دیگر سو، به روشنی پیداست که بخشی از به اصطلاح اپوزیسیون خارج از کشور، نیروهای تجزیه طلب و به قول خودشان «جدایی خواه» هستند که با پشتوانه مالی برخی کشورها در فضای ناامیدی جولان میدهند و از فقر یارگیری میکنند.
نظام ارتباطات سیاسی کشور هم که یکی از کارکردهای آن ایجاد همدلی سیاسی است به دلیل اینکه زیر سایه سویههای خاص ایدئولوژیک عمل میکند برای جامعهپذیری سیاسی آن چنان که باید کارآمد نیست و نمیتواند با طبقه متوسط به دلایل فرهنگی، برخی گروههای طبقات پایین به دلایل ناامیدی از حل مشکلات اقتصادی، و در برخی مناطق محروم مرزی (به هر دو دلیل فرهنگی و اقتصادی) کارایی داشته باشد. به ویژه در مناطق مرزی به دلیل تاثیر سریالها و شبکههای تلویزیونی آن سوی مرز که همدلیهای فرهنگی ایجاد میکنند یا در باغ سبز سیاسی نشان میدهند.
در چنین شرایطی میهندوستی و ایرانگرایی یک سلیقه نیست، یک ضرورت سیاسی فرهنگی است. میهندوستی در اینجا به معنای ستایش دشت و دمن و دماوند نیست، بلکه به معنای ترویج روایتی است ایرانگرا که ایران را برای همه ایرانیان تعریف میکند.
میهندوستی و ایرانگرایی برای اقتصاد هم ضروری است. ایرانگرایی تضمین است برای معیار بودن توسعه برای ایران؛ چیزی که مهمترین تضمین سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری و مردمی کردن اقتصاد است.
مسائل اقتصادی وابسته به بستر فرهنگی هم هستند. پویشهای جدی و مهمی در سال های اخیر وجود داشته است که همگی نیازمند عرق ملی و روحیه ملی بودهاند. مانند خرید کالای ایرانی و حمایت از تولیدات ایرانی، صرفه جویی در استفاده از منابع انرژی و ... اما زمینه و بستر کامیابی این کمپینها میهندوستی و عرق ملی هم است.
نمیتوان تنها در مواجهه با چالشها مثل زمان انتخابات و نیاز به مشارکت و یا همراهی مردم در صرفه جویی در انرژی به طور مقطعی ایران ایران در تریبون های رسمی پر رنگ شود و با فروکش کردن مسئله همراه با آن کمرنگ شود.
میهندوستی و ایران مداری یکی از پایههای ساختن ایران است. واگذاری اقتصاد به مردم و به اصطلاح مردمی کردن اقتصاد که بیتردید سیاستی حیاتی و اساسی برای اقتصاد ایران است، بسترها و زمینههای فرهنگی هم لازم دارد که یکی از آنها میهندوستی است. جلب اعتماد کارآفرینان و سرمایهگذاران از طیف های مختلف و تضمین امنیت سرمایهگذاری و ترویج روحیه سازندگی و تولید و کارآفرینی زمینه های فرهنگی مختلفی دارد که یکی از آنها ایرانگرایی و میهندوستی است. ایجاد همدلیهای پایدار و گسترده برای مواجهه با چالشهای اقتصادی و فرهنگی در کشور نیازمند روحیه میهندوستی است.
مسألۀ دیگر صنعت و قدرت فرهنگ است. اینکه در عرصه جهانی و منطقهای تولید فیلم و سریال و انیمیشن ضعیف هستیم و بخشی از جامعه از سریالهای ترکیهای تاثیر میپذیرند دلایل مختلفی دارد اما یکی از آنها کم توجهی به خود ایران است.
ایران یعنی بزرگان تاریخ ایران، آیین و فرهنگ ایران، ارزش ها و سنتهای ایران ... موفقیتهای صنعت فرهنگ و سریالهای ترکیهای دلایل فنی و سیاسی مختلفی دارد اما یکی از این دلایل به ترکیهمداری و مبنا بودن توسعه ترکیه بازمیگردد که روایت تاریخ برای اقتدار ترکیه از این جهتگیری اساسی ریشه گرفته است. توسعه صنعت فرهنگ به نفع ارزشها و سنتهای ایران بزرگ فرهنگی، جهت گیری فرهنگی لازم دارد و آن ایران بزرگ فرهنگی و ایرانگرایی است.
مسأله دیگر، هویت ملی است. نمیتوان منتقد فرهنگ غربی بود و بر لزوم تقویت هویت ملی تاکید کرد اما در ستایشها از فرهنگ ملی ایران کمرنگ بود و در میهندوستی کم گذاشت. برنامهریزی و کار فرهنگی برای تقویت هویت ملی بویژه در جامعه جوان و نوجوان، بستر و زمینهای میخواهد که یکی از آنها بیتردید میهندوستی است. کار فرهنگی برای هویت ملی از جمله تولید سریالها و انیمیشنهایی از مفاخر ایرانی نیازمند جهتگیریهای فرهنگی ایران گرایانه هم است. البته پر واضح است و نیاز به تاکید نیست که فرهنگ و ارزشهای دینی یکی از ارکان هویت ایرانی است و برای تقویت عرق ملی و ارزشهای اخلاقی و ایرانی نمیتوان به دین و ارزشهای دینی بیتوجه بود.
از زوایا و جوانب مختلفی میتوان به اهمیت میهندوستی پرداخت. برای گسترش گردشگری جهانی نیاز داریم ایران را جهانی کنیم و این مهم محقق نمیشود مگر جهان ایرانی را بشناسیم و بشناسانیم.
درک جهان ایرانی مستلزم میهندوستی است. یکی دیگر اینکه آنچه اجتماعهای ایرانیان مهاجر در گوشه گوشه جهان به هم پیوند میزند و همچون سرمایه برای ساختن ایران قرار میدهد، ترویج حس میهندوستی است.
میهندوستی به تعبیر اخوان ثالث ما را «همبو» میکند. در پاورقی شعری که او این تعبیر را به کار میبرد توضیح میدهد کنار قفس کبوتران یک دسته نعنا میگذارند تا آنها را هم بو کنند. کبوتران هم بو، رها که شدند برای پرواز با هم هستند از هم دور و پراکنده نمیشوند. میهندوستی دلهای ایرانیان را از گوشه گوشه جهان به هم نزدیک میکند چون هم بو میشوند. و این چیزی است که امروز به آن نیازمندیم.