تقریری درباره قدرت ایران در زمان شاه/ چطور تصورات اشتباه منجر به سقوط شاه شد؟

عصر ایران شنبه 04 اسفند 1403 - 15:15
در واقع شاه می خواست با امکانات و توان یک کشور جهان سومی یا در نهایت یک کشور در حال توسعه، نقش یک کشور پیشرفته و با قدرت بزرگ را ایفا کند. خواسته ای که سرانجامِ نافرجام آن محتوم بود. اما شاه زمانی به این واقعیت رسید و «صدای انقلاب مردم را شنید» که کار از کار گذشته بود.
جلیل بیات: سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش در سخنانی گفته است: «ما نباید خود را نه بسیار ضعیف بدانیم و نه بسیار قوی.» او ضعیف انگاری را ناشی از خودباختگی و قوی انگاری اشتباه را برآمده از خودشیفتگی دانسته و تاکید کرده یک محاسبه غلط بر پایه خودشیفتگی می تواند به یک تصمیم غلط منجر شود و آتشی برپا ‌کند که خشک و تر را با هم بسوزاند.
 
نگارنده پیشتر درباره خطر اشتباه محاسباتی مسئولان در تصور قدرت کشور دو یادداشت نوشته است. یکبار در نقد صحبت های معاون وزیر خارجه دولت رئیسی که گفته بود «مقدار کمی با ابرقدرتی فاصله داریم» و دیگر بار در تحلیل سخنان اخیر ترامپ که ایران را قدرتمند خوانده بود.
 
همانطور که سرلشکر موسوی گفته است هم تصور کمتر از واقعِ قدرت کشور و هم تصور بیشتر از واقعِ قدرت کشور می تواند آسیب زا باشد. مثال بارز دومی در تاریخ معاصر ایران، محمد رضا پهلوی است که به دلیل خودشیفتگی و خودبزرگ بینی تاج و تخت خود را از دست داد.
 
تاکنون درباره علل سقوط رژیم پهلوی پژوهش های بسیاری صورت گرفته و به دلایل مختلفی اشاره شده است، اما موضوعی که شاید کمتر به آن توجه شده سرنگونی شاه به دلیل بلندپروازی های او بوده است.
 
شاه به دلایل روانشناختی از همان ابتدای سلطنت مایل بود به احیای عظمت ایران باستان بپردازد و ایران را به عنوان یک کشور قدرتمند و تاثیرگذار در سطح بین المللی معرفی نماید. اقدامات او به خصوص در سال های پایانی سلطنت که مصادف با افزایش درآمدهای نفتی بود، همچون جشن های 2500 ساله، تجلی این رویای شاهانه بود. شاه در 9 ژوئیه سال 1959 (1338 خورشیدی) طی مصاحبه ای با روزنامه فیگارو گفته بود: «شما به من ده سال فرصت بدهید، تا ایران را بار دیگر به یکی از قدرت های بزرگ جهان تبدیل کنم.»
 
شاه بارها عنوان کرده بود که می بایست ایران به لحاظ نظامی جزو پنج قدرت بزرگ دنیا شود. خریدهای تسلیحاتی هنگفت او در همین راستا قابل فهم و درک است. او مایل بود ایران رهبری منطقه خلیج فارس را بر عهده بگیرد (که گرفت) و نفوذ خود را در سطح بین المللی نیز گسترش دهد. مداخلات گسترده شاه در منطقه تجلی این خواسته ها است؛ چنانکه شاه اکراد را به جان عراق انداخت تا درباره تحدید حدود مرزی و مسئله اروندرود از عراق امتیاز بگیرد، به شیعیان لبنان کمک مالی و تسلیحاتی می کرد، از پادشاه عمان در برابر جنبش ظفار حمایت می کرد، از عربستان در برابر کمونیست های یمنی دفاع می کرد، به پاکستان در جنگ برابر هند کمک تسلیحاتی می کرد و از سلطنت طلبان یمن به رهبري امام البدر در برابر جمهوري خواهان چپ گرا پشتیبانی می نمود و به ملک حسن دوم پادشاه مراکش در نبرد با چریک هاي پولیسارو کمک می کرد. 
 
شاه حتی در جنگ ویتنام نیز نقشی را ایفا کرد و در اواخر سلطنتش دیگر امنیت ایران را صرفا در منطقه خلیج فارس نمی دید، بلکه صحبت از حضور ایران در اقیانوس هند و فراتر از آن می کرد چنانکه مذاکره با کشورهایی همچون استرالیا، موریس و افریقای جنوبی برای استقرار نیروی دریایی ایران در اقیانوس هند در همین راستا بود و در سوی دیگر تا شاخ افریقا پیش رفته بود و برای دولت های مختلف در افریقا مانند چاد، سومالی و زئیر کمک های نظامی فراهم کرد.
 
این اقدامات در حالی صورت می گرفت که در همان زمان شبکه سراسری برق ایران با خاموشی های گسترده روبرو بود به طوری که در شهر تهران در شبانه روز بعضا تا هشت ساعت برق قطع می شد. تورم و گرانی به شدت افزایش یافته بود به طوری که به نارضایتی های گسترده دامن زده و شاه به جای دیدن ریشه مشکل دستور داد نیروهای حزب رستاخیز با بازاریان و کسبه خُرد به جرم گران فروشی برخورد کنند، موضوعی که خود بعد از سقوط در کتاب پاسخ به تاریخ اعتراف کرد که اشتباه بوده است. اجاره خانه ها نیز به خصوص در تهران به شدت افزایش یافته بود و ترافیک و آلودگی هوا بیداد می کرد.
 
اسدالله علم، وزیر دربار، در همان زمان که شاه مشغول بلندپروازی های منطقه ای خود بود در یادداشت 29 فروردین 1353 نوشته است: «فقط یک درصد دهات ایران آب آشامیدنی تمیز و فقط چهار درصد آنها برق دارند.» و زمانی که شاه مشغول نگارش کتاب «به سوی تمدن بزرگ» بود تا به همگان یادآور شود که ایران به دروازه های آن رسیده است، مردم از فساد و اختلاس و دزدی مسئولان کشور به تنگ آمده بودند.
 
در واقع شاه می خواست با امکانات و توان یک کشور جهان سومی یا در نهایت یک کشور در حال توسعه، نقش یک کشور پیشرفته و با قدرت بزرگ را ایفا کند. خواسته ای که سرانجامِ نافرجام آن محتوم بود. اما شاه زمانی به این واقعیت رسید و «صدای انقلاب مردم را شنید» که کار از کار گذشته بود.
 
او اشتباهاتش را پذیرفت و از مردم خواست به او فرصت دهند که به فساد و اختلاس و سیاست های نادرست پایان دهد، اما دیگر خیلی دیر شده بود. شاه که خود را آنقدر قدرتمند می دید که فقط دو سال قبل از آن در مصاحبه با کیهان مورخ 8 آبان 1355 گفته بود «از نظر داخلی خوشبختانه نگرانی ندارم»، اصلا گمان نمی کرد سقوطش از داخل کشور صورت بگیرد. لذا باید گفت آنکه عاقل است از تاریخ درس می گیرد وگرنه خود تبدیل به درس عبرتی برای آیندگان خواهد شد. در نتیجه باید گفت جمهوری اسلامی همچنان باید بر قدرت فرهنگی و معنوی خود تکیه کند.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.