در حالی که چشمها خیره به نبردهای ژئوپلیتیک و بحرانهای اقتصادی روزمره است، تحولی شگرف و خاموش در قلب نظام مالی جهان در حال شکلگیری است. کشتیهایی پر از شمشهای طلا به سمت سواحل آمریکا در حرکتند، کمبود ذخایر طلا در لندن به سطح هشداردهندهای رسیده و واشنگتن در سکوت، مشغول طراحی بزرگترین انقلاب پولی نیم قرن اخیر است.
نشانهها حکایت از آن دارد که ایالات متحده با رویکردی تاریخی و جسورانه، به سوی احیای استاندارد طلا پیش میرود؛ حرکتی که میتواند دلار را از بحران فعلی نجات دهد، اما در عین حال، معادلات اقتصادی جهان را برای همیشه دگرگون سازد. آنچه میخوانید، روایت این تحول شگفتانگیز است – تحولی که از چشم رسانهها پنهان مانده، اما میتواند سرنوشت داراییها و ثروت میلیاردها انسان را تغییر دهد.
در سکوت خبری، انقلابی عظیم در بازارهای مالی جهان در حال شکلگیری است. شواهد مرموز و نشانههای نگرانکنندهای از تحرکات بیسابقه در بازار طلای جهانی مشاهده میشود که میتواند پیشدرآمد بزرگترین تحول اقتصادی قرن حاضر باشد. محمولههای عظیم طلا به سوی آمریکا در حرکتند، ذخایر طلای لندن با کمبود مواجه شده و نشانههای یک تغییر پارادایم در سیاست پولی ایالات متحده به چشم میخورد. آیا واشنگتن در حال برنامهریزی مخفیانه برای بازگشت به استاندارد طلا است؟
گزارشهای محرمانه حاکی از آن است که آمریکا بهطور محسوس در حال بازگرداندن طلاهایی است که دههها در خزانههای خارجی نگهداری یا به کشورهای دیگر اجاره داده شدهاند. این جابجاییهای عظیم مالی در پس پرده رخ میدهد، اما چشمان تیزبین کارشناسان اقتصادی آن را رصد کردهاند.
دلیل این اقدام چیست؟ تئوریهای متعددی مطرح میشود، اما قویترین فرضیه این است که آمریکا خود را برای یک «ممیزی جامع ذخایر طلا» آماده میکند. چنین حسابرسی دقیقی میتواند مقدمهای باشد برای ساختن بنیانی جدید از نظام پولی بر پایه ذخایر واقعی طلا. اگر این فرضیه درست باشد، جهان در آستانه دگرگونی عمیقی در معادلات ارزش دلار و اقتصاد بینالملل قرار دارد.
برای درک عمیقتر آنچه ممکن است در راه باشد، بازگشت به تاریخ ضروری است. آمریکا در گذشته دو بار دست به اقدامات شوکآور در نظام ارزی خود زده است. نخستین بار در سال ۱۹۷۱ بود که ریچارد نیکسون (Richard Nixon)، رئیسجمهور وقت آمریکا، بهطور یکجانبه پیوند دلار با طلا را گسست و به استاندارد برتون وودز (Bretton Woods) پایان داد – رویدادی که به «بسته شدن پنجره طلا» معروف شد.
دومین تحول بزرگ، «توافق پلازا» (Plaza Accord) در سال ۱۹۸۵ بود که طی آن آمریکا با همکاری قدرتهای بزرگ اقتصادی، کاهش ارزش هدفمند دلار را برنامهریزی کرد تا به مشکلات تجاری و کسری بودجه خود رسیدگی کند.
امروز، شواهد حاکی از آن است که اقدام سوم در حال شکلگیری است – اقدامی که برخی آن را «توافق مار-ا-لاگو» (Mar-a-Lago) نامیدهاند. این بار، اما، ابعاد تغییرات میتواند بهمراتب گستردهتر باشد. هدف نهایی این برنامه چیست؟ کاهش چشمگیر ارزش دلار آمریکا برای بازیابی توان رقابتی این کشور در صحنه جهانی.
بیشتر بخوانید: تاریخچه پول؛ از مبادله کالا به کالا تا بیت کوین و ارزهای دیجیتال
در نگاه اول، افزایش تعرفههای تجاری بر کالاهایی مانند فولاد، آلومینیوم یا حتی مبارزه با مواد مخدری چون فنتانیل، سیاستهایی محافظهکارانه برای حمایت از صنایع داخلی به نظر میرسد. اما لایهی پنهانتری نیز وجود دارد. این تعرفهها در واقع اهرمهای فشاری برای وادار کردن کشورهای دیگر به پذیرش یک نظام ارزی نوین هستند.
استراتژی اصلی آمریکا میتواند کاهش عمدی ارزش دلار در برابر ارزهای رقیب مانند یوان چین، یورو و ین ژاپن باشد. چنین کاهش ارزشی، صادرات آمریکا را ارزانتر و رقابتیتر میکند و به احیای صنایع داخلی کمک مینماید. تعرفهها، در این معادله، نقش چماقی را بازی میکنند که روی سر شرکای تجاری آمریکا نگه داشته میشود تا آنها را به پذیرش شرایط جدید ارزی وادار کند.
یکی از مهمترین نشانههای تغییر، صحبتهای اخیر تیم اقتصادی درباره تشکیل «صندوق ثروت ملی» است. این ایده، که از مدلهای موفق کشورهایی مانند نروژ و سنگاپور الهام گرفته، به دنبال تبدیل منابع طبیعی، حقوق معدنی و داراییهای استراتژیک آمریکا به سرمایهگذاریهای ملموس است.
بیشتر بخوانید: ترامپ دستور تشکیل صندوق ثروت ملی فدرال را صادر کرد
با این اقدام، ناگهان ترازنامه مالی ایالات متحده که زیر بار بدهیهای سنگین خم شده، منظر متفاوتی پیدا میکند. آمریکا با بازتعریف ارزش واقعی منابع خود – از ذخایر نفت و گاز گرفته تا معادن عظیم و زمینهای فدرال – میتواند پشتوانه جدیدی برای دلار و اقتصاد خود ایجاد کند.
اما نکته تأملبرانگیز این است که تشکیل چنین صندوقی همزمان با برنامهریزی برای ایجاد تورم است. تورم، شمشیر دولبهای است که از یک سو بدهیهای فعلی را کمارزشتر میکند و از سوی دیگر، فشار معیشتی را بر شهروندان افزایش میدهد.
عجیبترین بخش این سناریو، هدفگذاری آگاهانه برای ایجاد تورم است. تورم، اهرمی قدرتمند برای از بین بردن ارزش بدهیهاست. وقتی دلار ارزش خود را از دست میدهد، بدهیهای ثابت دولتی و خصوصی نیز بیارزشتر میشوند. این استراتژی، روشی برای «پاک کردن» بدهیهای انباشتهشده آمریکاست بدون اینکه رسماً اعلام ورشکستگی شود.
اما روی دیگر سکه، افزایش قیمتها و فشار بر زندگی روزمره مردم است. این فشار چگونه مدیریت خواهد شد؟ طرح احتمالی، افزایش دستمزدها از طریق سیاستهای صنعتی جدید است – سیاستهایی که شرکتها را مجبور میکند سود خود را در داخل آمریکا سرمایهگذاری کنند (مدلی که بهطور طعنهآمیز از استراتژیهای اقتصادی چین الهام گرفته است).
اگر این سناریو «درست» پیش برود، نتیجه چه خواهد بود؟ یک احتمال قوی، ظهور یک ارز با پشتوانه کامل یا نسبی طلاست. این نظام جدید میتواند شامل کنترلهای سرمایهای و حتی یک دلار دولایه باشد – یکی برای استفاده داخلی و دیگری برای معاملات بینالمللی.
حتی امکان دارد فدرال رزرو که قرنهاست نماد سیاست پولی آمریکاست، شکل و ماهیت متفاوتی پیدا کند یا با ساختاری نوین جایگزین شود. برخی گمانهزنیها نشان میدهد این ساختار جدید میتواند از فناوریهای مدرنی مانند استیبل کوین – البته با پشتوانه واقعی طلا در خزانه – بهره ببرد.
بیشتر بخوانید: استیبل کوین چیست؟
این طرح، دوگانگی عجیبی را پیش روی اقتصاددانان و متفکران سیاسی میگذارد. از یکسو، میتواند راهحلی هوشمندانه و «بزرگسالانه» برای مشکل غیرقابلحل مارپیچ بدهی آمریکا باشد. بدهیهایی که اگر به همین منوال افزایش یابند، خطر فروپاشی کل سیستم را به همراه دارند.
از سوی دیگر، چنین مداخله گستردهای، گامی بهسوی یک سیستم اقتصادی شدیداً مدیریتشده و دور از ایدهآلهای بازار آزاد است. میتوان گفت این رویکرد، بازگشتی به نوعی «سرمایهداری دولتی» است که تناقضهای فلسفی متعددی را برمیانگیزد.
پیام اصلی برنامهریزان این طرح احتمالی روشن است: «چیزی باید تغییر کند، وگرنه کل سیستم فرو میریزد.» بنابراین، بهجای انتظار برای فروپاشی خودبهخودی، یک بازسازی برنامهریزیشده در حال شکلگیری است.
برای شهروندان معمولی، سؤال اصلی این است: «چه باید کرد؟» در برابر این دگرگونی احتمالی، نگهداری مقداری طلای فیزیکی میتواند پوششی مطمئن در برابر کاهش ارزش دلار باشد. اگرچه هیچ دارایی کاملاً ایمنی وجود ندارد، اما تاریخ نشان میدهد که در زمان تلاطمهای پولی، طلا همواره ارزش نسبی خود را حفظ کرده است.
باید انتظار تغییرات گستردهای در قوانین تجاری، مقررات ارزی و قیمتگذاری کالاها و خدمات داشت. این تغییرات میتوانند بهسرعت رخ دهند، بنابراین آمادگی و انعطافپذیری ضروری است. برای مقایسه، تورم دهه ۱۹۷۰ پس از اقدامات نیکسون، حیرتانگیز بود. کارشناسان هشدار میدهند که این بار، پیامدها میتوانند حتی چشمگیرتر باشند.
بیشتر بخوانید: ارز دیجیتال طلا چیست؟ معرفی ۸ ارز دیجیتال برتر با پشتوانه طلا
نتیجه نهایی این است که جهان (و بهویژه آمریکا) احتمالاً در آستانه یک بازتنظیم عمده پولی قرار دارد. برخلاف تصور برخی، این تئوریها «نیمهپخته» یا توطئهآمیز نیستند. شواهد ملموسی در جریانهای طلا، انتصابهای اقتصادی، مذاکرات پیرامون صندوق ثروت ملی و برنامهریزیهای ارزیابی مجدد ارزش دلار وجود دارد.
برای ماندن در امان از پیامدهای منفی احتمالی، باید هوشیار بود. تحرکات بازار طلا، تعرفههای جدید و هرگونه اشاره به «حسابرسی» ذخایر آمریکا را بهدقت زیر نظر بگیرید. بهیاد داشته باشید که تورم، بخشی از طرح است، نه یک پیامد ناخواسته.
سیستم پولی قدیمی که از دهه ۱۹۷۰ بر جهان حاکم بوده، احتمالاً به پایان راه خود رسیده است. جهان آماده پذیرش شوکهای ناشی از بزرگترین تغییر اقتصادی از سال ۱۹۷۱ میشود.
آینده پولی جهان ممکن است با طلا گره بخورد، دلار ماهیتی نوین پیدا کند و معادلات تجارت بینالملل دگرگون شود. نادیده گرفتن این تحولات، ریسکی است که عواقب آن فراتر از تصور خواهد بود.
این تغییرات، بیتردید چالشهای جدی به همراه خواهند داشت، اما فرصتهای بینظیری نیز برای آنها که آماده و هوشیار باشند، ایجاد میکنند. در نهایت، آگاهی، انعطافپذیری و برنامهریزی دقیق، کلیدهای عبور موفقیتآمیز از این دوران گذار خواهند بود.