همشهری آنلاین- علیالله سلیمی: نشست«چند خط داستان» با موضوع مروری بر جهان ادبیات مینیمال، به مناسبت چاپ شماره جدید همشهری داستان با حضور احسان عباسلو، نویسنده، کامران پارسینژاد، نویسنده، مریم بصیری، سردبیر داستان همشهری، اعضای انجمن ملی کوچکنویسان ایران و جمعی از علاقهمندان به ادبیات داستانی در محل سالن آمفی تئاتر موسسه همشهری برگزار شد. اجرای این نشست ادبی را مریم بصیری سردبیر داستان همشهری به عهده داشت که در ابتدا ضمن خیرمقدم به کارشناسان و نویسندگان حاضر در نشست، به موضوع شماره جدید داستان همشهری اشاره کرد که به داستانهای مینیمالیستی اختصاص یافته و ضمن پرداختن به تاریخچه این قالب ادبی در ایران و جهان، نمونههای موفقی از این آثار را به خوانندگان نشریه معرفی کرده است. در ادامه، دو کارشناس برنامه به ارائه دیدگاههای خود پیرامون موضوع نشست پرداختند.
- چرا ما به این قالب ادبی میگوییم داستان کوچک؟
احساس عباسلو، نویسنده و منتقد ادبی، اولین سخنران نشست بود که در ابتدا به دلیل انتخاب نام جدید و ایرانی برای داستانهای مینیمال اشاره کرد و گفت: «چرا ما به این قالب ادبی که به «مینیمال» معروف شده میگوییم «داستان کوچک». من اصرار دارم بگویم این قالب با این نام، یعنی داستان کوچک معرفی شود. دلیلش هم این است که ما در کشورمان یک معادلی را برای این قالب ادبی انتخاب کردهایم. تحقیقات مفصلی در این باره انجام شده که حاصل آن در کتابی دو جلدی با بیش از هزار صفحه منتشر شده است. ما برای این قالب ادبی در کشورمان نظریه داریم. از طریق آن نظریه اثبات کردیم اینقدر که این قالب شرقی است، غربی نیست و اینقدر هم که ایرانی است اصلاً در شرق روی این مسئله کار نشده و آنقدر که ما نظریه در خصوص این قالب داریم هیچ کشور دیگری ندارد. هیچ نویسنده و شاعر و صاحب قلمی در ایران مخصوصاً نویسنده کلاسیک نبوده و نیست که به نوعی نظریهای را در این خصوص ارائه نکرده باشد.»
- از عبارت«داستان کوتاه کوتاه» خودداری کنید!
عباسلو در ادامه تأکید کرد: «خواهش من این است که از استفاده عبارت«داستان کوتاه کوتاه» جدا خودداری کنید. قالبی که فلسفهاش، ماهیتش و رویکردش ایجاز است، نمیتواند سه تا کلمه باشد. اگر نمیتواند نهایت دو تا کلمه باشد. این عبارت غربی است. ما نباید هرچیزی را که غرب به ما ارائه میکند بپذیریم. متاسفانه یکی از ایرادات ما در ایران این است که نظریات داخلی خودمان را قبول نداریم اما اگر غربیها هرچیزی را بگویند فکر میکنیم حتما حساب و کتابی دارد که این را میگویند. در صورت که اتفاقاً آنها در این حوزه اصلا نظریه درست و حسابی ندارند. اینکه خودشان ۱۲ تا اسم دارند برای این قالب ادبی، نشان میدهد که اصلا خودشان به نتیجه نرسیدند. آنها هنوز خودشان نظراتشان مختلف است. خودشان در خصوص یک اسم به نتیجه نرسیدهاند. بعد جالب است که مثلاً میگویند پدر داستان مینیمال آمریکاست.»
- پنج چهره شاخص غربیها در حوزه مینیمالیسیم
غربیها در حوزه مینیمالیسم، معمولا پنج چهره شاخص را ذکر میکنند، اگرچه واقعیت این است که در حوزه مینیمالیسم، یک بستر تاریخی شکل گرفت. عباسلو با اشاره به این موضوع، تأکید کرد: «غربیها چخوف، ادگار آلنپو، همینگوی تا جویس و بکت را بهعنوان سردمداران کوچکنویسی غرب ذکر میکنند. واقعیت امر این است که فقط میتوان گفت همینگوی و چخوف تا حدودی نظریه دارند. البته نظریه «کوه یخ» همینگوی که با نظریه مینیمالیسم ارتباط پیدا میکند، بهنوعی تکرار حرفهای قبلی است و حرفهایی که چخوف زده در داستان کوچک رعایت میشود. او میگوید باید خیلی موجز حرف بزنیم و ضربه انتهایی داشته باشیم.»
- «داستانک» عبارت مناسبی نیست
نویسنده کتاب«داستان کوچک ایرانی» در پایان گفت: « نباید برای «داستان کوچک» اصطلاحاتی همچون «داستانک» یا «داستان کوتاه کوتاه» را بهکار برد. در غرب هم چون نظریه ثابتی برای داستان کوچک ندارند، نامهای مختلفی برای آن بهکار برده میشود. وقتی به ماهیت و ذات داستان ایرانی برمیگردیم، میبینیم که چندساحتی است. عموم داستانهای ما درست است که میآیند گوشهای از زندگی ما را حل کنند، اما معمولا آموزهای که به ما میدهند، آموزههای زندگی در تمام ابعاد است و کلیت خیلی بزرگتری است از اینکه صرفا یک داستان گفته باشند. داستان ایرانی مانند مکعب، حجم دارد. بنابراین اسم آن را داستان کوچک گذاشتیم که بر حجم دلالت کند. جا افتادن این نام، کمکی به ادبیات کشور است. چون ثابت میشود ما قالبی داریم که ایرانی است.»
- معیار غربیها برای داستان مینیمال
سخنران بعدی نشست، کامران پارسینژاد بود که در ابتدا به جایگاه داستانهای مینیمال در غرب پرداخت و گفت: «در یک دورهای که دنبال پژوهشی در حوزه ادبیات بودم، جست وجو کردم و دیدم انجمنهای ادبی فعالی در این زمینه در کشورهای مختلف وجود دارند که عضو میپذیرند. من نگاه کردم دیدم تمام این گروهها معیارشان فقط کلمه است و تعداد کلمه برایشان مهم است. مثلاً میگفتند اگر تعداد کلمات داستان شما تا سقف ۵۰۰ کلمه باشد میتوانید بیایید در گروه ما عضو شوید و فعالیت کنید. میگفتند سختی کار در نوشتن داستانک، توانایی گزینش کلمات است. ارزش دارد که شما چقدر توانمندی دارید که بتوانید آن مفهوم مورد نظر را دقیقا در ۵۰۰ کلمه بنویسید. محدودیت واژه برایشان مهم بود. همه آن انجمنها چنین نگرشی به داستانهای مینیمال داشتند. من با تکتک این انجمنها مکاتبه کردم و درباره اولویتها و معیارهایشان در نوشتن داستان مینیمال پرسیدم که پاسخ همگی آن حول محور تعداد کلمات در این نوع داستان بود.»
- در داستان مینی مال، معیار تعداد کلمه نیست
نویسنده کتاب«جستارهایی در ادبیات داستانی غرب» افزود: «به نظرم در داستان مینیمال، معیار تعداد کلمه نیست بلکه خود آن کلمه است. کلمه در داستان نقش مهمی دارد. یک ابهتی دارد، یک قدرتی دارد آن کلمهای که انتخاب میکنیم. تک تک کلمات باید بار معنایی داشته باشد. هر کلمه باید انبوهی از مباحث معنوی، فرهنگی و حتی مباحث سیاسی و اجتماعی را با خود منتقل کند. حتی مربوط شود به پیشینه ما، به فرهنگ ما، به مباحث سیاسی ما و همه اینها را باید در خودش در بر بگیرد. داستان ما زمانی ارزش دارد که بتواند فرهنگ باور و تمدن ملی خودمان را مطرح کند نه آن چیزی که در غرب هست. آنها مال دنیای خودشان است. اگر توانستیم ما آن اندوختههای گذشته را مطرح کنیم، عملاً میتوانیم یک اثر ماندگار خلق کنیم. اتفاقا غربیها هم همان را دوست دارد. غربیها وقتی میآیند کارهای ما را میبینند، دنبال این هستن که کدام کار ما برگرفته از فرهنگ ماست و آن را میآورند در حقیقت مطرح میکننند.»
- افراط نویسندگان در داستان مینیمال
نویسندگان داستان مینیمال در ایران گاهی دچار افراط هم میشود. پارسینژاد با اشاره به این موضوع، تأکید کرد: «این افراط باعث شده تا مخالفان داستان مینیمال بر صحت ادعای خود تأکید کنند که این داستانها ابتداییترین عناصر داستانی و طرح داستان را ندارد. در صورتی که داستان مینیمال اگر بر اساس اصول و مبانی دقیق و مشخص نوشته شود، میتواند هم تأثیرگذار باشد و هم در پیکره خود نقصی نداشته باشد. این را هم بگویم که بدونشک نوشتن یک داستان مستحکمِ مینیمال کاری بسیار دشوار و سخت است، چون نویسنده باید بیشتر مضامین و مفاهیم پیچیده را در کمال ایجاز و در لایههای پنهان اثر مطرح سازد و این کار بهراحتی انجام نمیشود. یک نویسنده مینیمال باید توانمندی بسیار بالایی داشته باشد. او باید هم به مسایل عمیق علوم اجتماعی چون روانشناسی، فلسفه، تاریخ، علوم اجتماعی، دین و سیاست اشراف داشته باشد و هم در بهکارگیری واژگان مناسب و عمیق و هم تکنیکهای داستاننویسی متبحر و زبده باشد.»
- نمونههای داستان مینیمال در ایران و غرب
پارسینژاد در پایان گفت: «در ادبیات کلاسیک ایران و در غرب نمونههای شاخص داستان مینیمال وجود دارد. به طور مثال، داستانهای موجز و بسیار کوتاه در ایران در سالیان بسیار دور خلق شدهاند و از قوت و استحکام خوبی هم برخوردارند. مثل آثاری در «کشفالمحجوب» هجویری که نمونههای شاخص داستان مینیمال کلاسیک ایرانی است. در ادبیات غرب هم داستان کوتاه «اولین سکه» ویلیام مارچ، در این زمینه داستان های مینی مال، نمونه موفق است. در این اثر هر واژه میتواند بازگوکننده مفاهیم پیچیده و عمیق باشد. بدونشک نویسندگان ایرانی هم میتوانند در این زمینه خوش بدرخشند. تلاش و ممارست درباره دستیابی به توانمندی لازم برای خلق داستان مینیمالِ مستحکم بسیار ضروری است وگرنه این گونه داستانیِ تأثیرگذار در جذب مخاطبان امروزی چندان موفق نخواهد شد.»