به گزارش همشهری آنلاین، سینمای ایران و جهان سرشار از آثاری است که در میانه جنگ، آن را نقد میکنند. آثاری که به تعبیری میخواهند ضدجنگ باشند و با تاکید بر اثرات مخرب آن در هنگامه جنگ، به نقد آن بپردازند. از «غلاف تمام فلزی» کوبریک تا آثار سینمای دفاع مقدس ایران که بدون سوگیری هم نیستند. سینمای ایران البته سعی داشته با تولید فیلمهایی چون «قارچ سمی»، «دستهای خالی»، «شیدا» و... به اثرات جنگ بر روان و جسم انسانها بپردازد اما اغلب این آثار با نگاه به منافع هر کشور، با جهتگیری به دفاع از یک جبهه خاص پرداخته و اثرات ویرانگر جنگ بر جبهه دیگر را به فراموشی سپردهاند.
در این میان است که «در سایه سرو» دیده میشود؛ انیمیشنی با ساختار مینیمال و بدون هرگونه اضافهگویی. اثری که بدون تاکید بر زمان و مکانی خاص، بیآنکه برچسب دفاع از کسی یا جایی را بر پیشانی بزند، قصه میگوید و میان هیاهوی آتش جنگ در این روزهای جهان، آن را نقد میکند.
میزانسنی تشکیل میشود که دختر در این سمت آب و در ساحل و پدر روی عرشه کشتی و روبهروی او ایستاده؛ شمایلی که یادآورِ رویارویی در یک جنگ است
«در سایه سرو» روایت دختر و پدری است که در ساحلی بینشان، زندگی میکنند. پدر، ناخدایی است که از اختلال روانی برجامانده از جنگ رنج میبرد و دختر را نیز رنج میدهد. جنگی که همسرش را از او گرفته و در آستانه آن است که دخترش را نیز از او جدا کند؛ غافل از آنکه دریا، تصمیم دیگری برای آنها گرفته است.
«در سایه سرو» به شکلی دقیق، از صدای آب بهره میبرد؛ دریا عنصری مهم در زندگی این پدر و دختر است و در جایجای اثر نیز حضور پررنگی دارد. دریا، روزی عضوی از خانواده آنها را گرفته و حالا با فرستادن یک وال بر ساحل، مانع رفتن دختر میشود. گویی سازندگان اجازه دادند تا دریا برای روایت آنها هم تصمیم بگیرد.
هوشمندی آنها زمانی است که پدر، پس از آنکه تلاش میکند وال را از ساحل جدا کند و به دریا بفرستند، سوار بر قایق به میانه دریا و بر روی عرشه کشتی میرود. میزانسنی تشکیل میشود که دختر در این سمت آب و در ساحل و پدر روی عرشه کشتی و روبهروی او ایستاده؛ شمایلی که یادآورِ رویارویی در یک جنگ است؛ جنگ تمام شده اما هنوز همه لحظات آن، در ذهن ناخدا تکرار و بازتعریف میشود.
«در سایه سرو» تلاش کرده تا با سادهگویی و پرهیز از به کارگیری جزئیات، قصه بگوید. آسمان، آب، دریا، کشتی و... همه ساده و بدون جزئیات هستند؛ با همان قالبی که در نقاشیهای کودکی همه ما حضور داشتند؛ البته که کشتی جزئیات بیشتری دارد. قابهای روی دیوار، فرش، رادیو و گلدان. کشتی برای ناخدا بیشتر شبیه خانه است تا خانهای که در ساحل دارد. دیوارهای آن را رنگ میزند و به گلدانهایش آب میدهد؛ جایی که برای دفاع از خانواده تلاش کرده، برای او بیشتر شبیه خانه است تا سقفی بالای سرش در ساحلی امن.
از میانه اثر، نمادها بهتر نمایان میشوند، مرغهای دریایی تمثیل موشک بر خود میگیرند و روی سر پدر و دختر پرواز میکنند
آن چه مهم است تلاش به ثمر نشستهای است که کارگردان برای گرهگشایی از وضعیت ناخدا انجام میدهد. پدر، درگیر اختلال است و هر صدا و تصویری، او را به یاد جنگ می اندازد. از میانه اثر که مخاطب متوجه این موضوع میشود، نمادها بهتر نمایان میشوند، مرغهای دریایی تمثیل موشک بر خود میگیرند و روی سر پدر و دختر پرواز میکنند.
قصه از بار دراماتیک ارتباط پدر و دختر هم بهره خوبی میبرد؛ در جایی از قصه دختر آب میشود و پدر روی زمین می افتد و میشکند. در اینجاست که هوشمندی در بهرهگیری از سبک مینیمال در کنار دوبعدی بودن اثر، به کمک سازندگان میآید تا با ایجاز هرچه تمامتر، آنچه در ذهن دارند را تصویری سازند.
«در سایه سرو» تلاش چشمگیری است که بیش از هر چیز، اهمیت دغدغهمندی و سادگی در قصهگویی را در میان انیمیشنهای پرزرقوبرق به رخ میکشد و به یاد هنرمندان میآورد که تازه پس از جنگ باید بیدار شد و اثرات آن را روایت کرد.