به گزارش اقتصادنیوز،امواج میدیا با انتشار یادداشتی مدعی شد، پس از 14 سال جنگ داخلی، دولت بشار اسد، رئیسجمهور سابق سوریه، سقوط کرده است. در حالی که جامعه جهانی و کارشناسان در حال بررسی تبعات این تحولات برای سیاست بینالملل و دینامیکهای امنیتی هستند، اثرات آن بر برخی از مناطق مجاور همچنان به طور کامل بررسی نشده است.قفقاز جنوبی، که در تقاطع خاورمیانه و اوراسیا قرار دارد و این دو منطقه را به هم متصل میکند، دارای پتانسیل ترانزیت قابل توجهی است. به همین دلیل، تحولات خاورمیانه به طور اجتنابناپذیری اثرات خود را بر قفقاز جنوبی میگذارد. با توجه به مشارکت فعال سه قدرت منطقهای سنتی در منازعه سوریه، یعنی ایران، روسیه و ترکیه، سقوط دولت اسد در قفقاز جنوبی، جایی که همین سه بازیگر نیز حضور عمیقی دارند، تاثیرات بسیار عمیقتری از آنچه بسیاری از ناظران خارجی تصور میکنند، خواهد داشت.
ارمنستان تنها کشوری در قفقاز جنوبی است که دارای یک دیاسپورای قابل توجه در سوریه است. به طور رسمی، پیش از آغاز درگیریهای داخلی پس از اعتراضات بهار عربی در سال 2011، حدود 100 هزار ارمنی در این کشور زندگی میکردند. اما پس از سالها خشونت، تخمین زده میشود که حدود 60 هزار نفر از آنها از این کشور خارج شدهاند.در سطح سیاسی، مشارکتهای استراتژیک مشترک با ایران و روسیه همواره روابط میان ارمنستان و سوریه را تقویت کرده است. در سال 2014، سرژ سرکیسیان، رئیسجمهور وقت ارمنستان، یکی از رهبرانی بود که به اسد به مناسبت انتخاب مجددش تبریک گفت. با وجود تغییرات دموکراتیک در ارمنستان تحت رهبری نیکول پاشینیان که در سال 2018 به قدرت رسید، روابط دوجانبه همچنان قوی باقی ماند. در سال 2020، اسد نقش ترکیه در جنگ میان ارمنستان و آذربایجان بر سر قرهباغ کوهستانی را محکوم کرد.با این حال، با حضور گروه سنی «حیات تحریر الشام»» (HTS) که متحد آنکاراست در دمشق، ممکن است مشکلاتی پیش آید. به عنوان مثال، ممکن است به رسمیت شناختن نسلکشی ارمنیان توسط سوریه نتیجه ای معکوس دهد. علاوه بر این، حفظ آنچه از جامعه ارمنی سوریه باقیمانده که عمدتا به دولت اسد وفادار بود، به طور فزایندهای غیرمطمئن به نظر میرسد.
سقوط دولت اسد همچنین تبعات قابل توجهی برای ارمنستان به همراه دارد، زیرا این موضوع دینامیکهای قدرت در قفقاز جنوبی را تغییر خواهد داد. ظهور تحریر الشام فعل و انفعال های ایران و روسیه را تحت تاثیر قرار داده و دو قدرت فعلا نفوذی نسبی در شام دارند.با وجود تنشهای اخیر بین مسکو و ایروان پس از جنگ 2020 بر سر قرهباغ کوهستانی، حضور ایران و روسیه در قفقاز جنوبی مدتی طولانی به عنوان وزنه تعادلی در برابر جاهطلبیهای فزاینده ترکیه و عاملی حیاتی برای امنیت ارمنستان عمل کرده است.حال به ادعای ناظران پیکربندی جدید منطقه که ترکیه و متحد آذربایجانش را در اولویت قرار میدهد، ارمنستان را وادار میکند تا روابط خود را با اتحادیه اروپا و ایالات متحده تقویت کند تا یک چارچوب امنیتی موثرتر به دست آورد. این امر میتواند تنشهای بیشتر با مسکو و همچنین پیچیدگیهایی در روابط ایروان با تهران ایجاد کند.
برخلاف ارمنستان، ظهور تحریر الشام سناریویی مطلوب برای آذربایجان به شمار میآید. پیش از جنگ داخلی سوریه، آذربایجان و سوریه علیرغم تفاوتهای سیاست خارجی و روابط نزدیک با دشمنان روابط نسبتاً بیطرفانهای داشتند.با این حال، با افزایش وابستگی اسد به حمایتهای ایران، تقویت روابط با ارمنستان و مواجهه با مخالفت ترکیه، روابط با باکو تضعیف شد. این نزول روابط در زمان جنگ 2020 در قفقاز جنوبی به اوج رسید، زمانی که اسد به طور علنی از ارمنستان حمایت کرد و ترکیه را متهم کرد که شبهنظامیان خارجی را برای جنگ به نفع آذربایجان در قرهباغ کوهستانی ارسال کرده است. جالب است که گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه جنگجویان سنی از سوریه در جنگ ارمنستان-آذربایجان شرکت کردهاند.علاوه بر این، با توجه به اهمیت استراتژیک جبهه سوریه سقوط دولت اسد به نفع آذربایجان است زیرا به ادعای ناظران می تواند فعل و انفعال های تهران و مسکو در منطقه را تحت تاثیر قرار دهد. در عین حال، ظهور گروه تحریر الشام (HTS) با منافع آنکارا همراستا است. اثرات جانبی قدرت گرفتن ترکیه شامل تقویت موقعیت آذربایجان از طریق مقابله با نفوذ دیگر قدرتهای منطقهای در قفقاز جنوبی و تقویت جایگاه استراتژیک باکو.در نهایت، امکان بازسازی یک دولت سوری تحت رهبری تحریر الشام میتواند فرصتهایی برای گسترش صادرات انرژی آذربایجان فراهم کند. همکاریهای انرژی حتی در دوران حکومت اسد مورد توجه قرار گرفت، اما جنگ داخلی سوریه این تلاشها را مختل کرد. اگر دولت جدید سوریه علاقهمند باشد، آذربایجان موقعیت مناسبی برای صادرات هیدروکربنها به سوریه از طریق زیرساختهای موجود خط لولهای خود که از ترکیه عبور میکند، دارد.
تفلیس تقریباً هفت سال پیش روابط دیپلماتیک خود را با دمشق قطع کرد، به دلیل اینکه اسد استقلال مناطق جداییطلبی که گرجستان آنها را به رسمیت نمیشناسد، پذیرفت. این تغییر از گذشته، جایی که حزب بعث سوریه از تمامیت ارضی گرجستان پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 حمایت میکرد، قابل توجه است. لازم به ذکر است که سوریه همیشه اقلیتی ابخازی داشته که گزارشها حاکی از ترک این اقلیت پس از آغاز جنگ داخلی در 2011 در اختیار است. با توجه به وابستگی فزاینده دولت سوریه به حمایت نظامی روسیه، اسد در سال 2018 تحت فشار مسکو استقلال ابخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت. این به رسمیت شناخته شدن مناطق جداییطلب منجر به جشنهایی در پایتختهای فعلی آنها شد، اما تنها دولت جداییطلب ابخازیا موفق به برقراری یک نمایندگی دیپلماتیک در دمشق شد. پس از سقوط دولت اسد، نیروهای روسی نمایندگی ابخازیا را تخلیه کردند و تحت شرایط سیاسی فعلی در سوریه، بعید به نظر میرسد که این نمایندگی بازگردد. با لحاظ کردن گزاره های فوق، سقوط دولت اسد نقطه عطفی است که تأثیرات گستردهای برای قفقاز جنوبی خواهد داشت. این منطقه که در تقاطع خاورمیانه و اوراسیا قرار دارد، اثرات موجگونهای از تحولات آینده خواهد داشت که هم برای ارمنستان، آذربایجان و گرجستان به طور یکسان مهم است.مقیاس ارتباطات بهویژه با توجه به این که بازیگران اصلی منطقهای در سوریه و قفقاز جنوبی مشابه یکی می باشند، حتی بیشتر میشود. بنابراین، قفقاز جنوبی از تحولات سوریه جدا نخواهد بود. به این ترتیب، تغییرات در دنیای قدرت در خاورمیانه، یک تغییر اجتنابناپذیر در قفقاز جنوبی را نشان می دهد که شامل شکلگیری ائتلافهای جدید بالاخص در حوزه پروژههای زیربنایی خواهد بود.