ایران؛ موج خشونت در ادارات، خیابان و خانه / هشدار به مسئولان؛ اعمال خشونت آسان ولی خروج از چرخه خشونت سخت است

خبرآنلاین پنج شنبه 16 اسفند 1403 - 15:42
غلط تشخیص دادن مسئولان عامل اصلی بی‌نظمی و آشفتگی در جامعه است و هرچه در جامعه آشفتگی و بی‌نظمی بیشتر باشد حس ناکامی نیز بیشتر می‌شود. مرتون نظریه دورکیم را در این جهت تکمیل کرده و می‌گوید که اگر در یک جامعه، بین اهداف و ارزش‌های فرهنگی از یک طرف و امکانات اجتماعی برای دستیابی به این اهداف و ارزش‌ها از طرف دیگر، فاصله زیاد بیفتد، آن عده از اعضای جامعه که دچار این شرایط شوند از هنجارها پیروی نخواهند کرد.

گروه اندیشه: مقاله زیر به بررسی جامعه شناختی رفتارهای پرخاشگرانه و خشونت‌آمیز در جامعه ایران می‌پردازد و عوامل آن را معرفی می کند. نیاز به احترام، تحقیر و سرکوب، در کودکی ، سن رشد و بزرگسالی می تواند منجر به میل شدید به کسب احترام شود، و این خود می تواند در حد غیر متعادل خود، خشونت منتهی شود. همچنین عدم تعادل در رفع نیازها، به ویژه نیاز به احترام، یکی از ریشه های اصلی خشونت است. نویسنده تاکید می کند که عدم پیروی از هنجارها و آشفتگی اجتماعی (آنومی) می تواند خود ناشی از نبود هنجار برای تنظیم روابط اجتماعی، یا عدم اطلاع مردم از هنجارها، و فاصله بین اهداف و ارزش‌های فرهنگی و امکانات اجتماعی باشد و از این منظر به نحوی که به خشونت و چرخاشگری منجر شود. از نظر نویسنده احساس ناکامی در ارتباط با ناتوانی در غلبه بر پیچیدگی های روابط اجتماعی، که منتهی به ایجاد اختلال شدید در رفع نیازها می شود، خود به به خشونت بیشتر دامن می زند. احساس بی قدرتی و ناتوانی در ایفای نقش حداقلی در جامعه، از نظر نویسنده از دیگر عوامل بی تفاوتی و یا خشونت است. این موضوع به ویژه با ناتوانی در تحقق الگوی مصرف ظهور و بروز می یابد. احساس تبعیض و ظلم در این حوزه به این معنا که سرمایه های میلیاردی در کشور حیف و میل می شود و جمعیت کثیری نیز در زندگی روزمره از تغذیه گرفته تا سلامت و بهداشت مانده اند، و عدم مسئولیت حوزه حکمرانی در تامین احتیاجات مردم و پرداختن به امور فرعی، خودی می تواند به کوره خشونت در این حوزه بدمد به نحوی که ناکامی در رفع نیازها خود منتهی به شورش های جمعی شود. وحید اسلامزاده نویسنده مطلب با تاکید بر فقدان نظم اجتماعی، و تاثیر آن بر آشفتگی، دنبال آن است که به طور ریشه ای، به منابع خشونت در جامعه اشاره کرده و نحوی حل آن ها را یادآور شود. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 

 ****

مقدمه

 آیا رفتارهای پرخاشگرانه رفتارهای عقلانی هستند یا غیرعقلانی؟ مسلماً در نگاه اول هر کسی رفتارهای پرخاشگرانه و خشن را رفتارهای غیرعقلانی می‌داند. اما وقتی این نوع رفتارها را از دیدگاه جامعه‌شناختی بررسی و مطالعه می‌کنیم تازه متوجه می‌شویم عوامل بسیاری هستند که باعث ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه و خشن در افراد می‌شوند. اما عوامل وقوع رفتارهای پرخاشگرانه و خشن از دیدگاه جامعه‌شناختی چیستند؟

ارتباطات نیاز مهم افراد در جامعه

انسان‌ها به ارتباطات نیاز دارند چون نیاز به احترام دارند. احترام موجب می‌شود که انسان‌ها از توهین و توبیخ (پرخاشگری و خشونت) ناراحت شوند و از تشویق و تمجید خوشحال. نیاز به احترام و حفظ آبرو در زندگی روزمره ما به‌خوبی دیده می‌شود. ما غذای خوب نمی‌خوریم ولی حاضریم لباس خوب به تن فرزندان‌مان بپوشانیم. شاید خودمان در طول ماه هیچ‌وقت میوه خوب نخوریم اما به مهمان‌مان بهترین میوه را بدهیم. نیاز به احترام دو بُعد مهم دارد: معنوی و مادی. اما باید به یک نکته مهم جامعه‌شناختی که از نظریه مبادله اخذ شده توجه کنیم:

۱. از یک طرف هرچه عزت‌نفس در کودکی بیشتر خدشه‌دار شده و انسان تحقیر و سرکوفته شود، میل به کسب احترام بیشتر می‌ شود.
۲. از طرف دیگر، اگر به فردی در کودکی احترام گذارده شود، میل کسب احترام در آن فرد بیشتر می‌شود.

یک نکته مهم وجود دارد: در کشورهایی مثل کشور ما که جهان‌سومی محسوب می‌شوند: میزان رفع نیازها هیچ‌وقت متعادل نیست. یا خیلی کم و محدود یا اصلاً نیست؛ یا خیلی زیاد و به‌شکلی افراطی است. این مشکل کمی نیست. ریشۀ تمامی خشونت‌ها و پرخاشگری‌ها در جامعه در افراط و تفریط رفع نیازها، به‌خصوص در رفع یا عدم‌رفع نیاز به احترام است. 

علل عدم پیروی از هنجار

عدم پیروی از هنجار ابعاد مختلفی دارد. گاه این عدم پیروی به‌عدۀ خاص و محدودی از اعضای جامعه مربوط می‌شود و گاه به تعداد بیشتر. گاه عدم‌پیروی تنها شامل یک یا چند هنجار معدود و گاه به اکثر قواعد غیررسمی و رسمی برمی گردد. ماکس وبر اشاره می‌کند که از نظر یک جامعه‌شناس حاکم بودن و حاکم نبودن یک نظم دو وجه کاملاً متمایز و مطلق نیست. بلکه مرزهای آنها روانی است و در هم تداخل دارند و حتی می‌توان دو نظم کاملاً متضاد در کنار یکدیگر وجود داشته باشند.

اگر اکثریت اعضای جامعه از هنجارهای اساسی جامعه پیروی نکنند، نظم اجتماعی به‌هم خورده و جامعه دچار بیماری «آشفتگی اجتماعی» یا «آنومی» می‌شود. این پدیده از سوی دو جامعه‌شناس برجسته، امیل دورکیم و رابرت مرتون بررسی شده است. در صورتی‌که آنومی و آشفتگی اجتماعی امروزه یک بیماری مهلک اجتماعی در کشور ماست که ابعاد آن بسیار نیز گسترده است، متأسفانه بسیار کم و محدود به این مسئله نگاه شده است.

اولین علت عدم‌پیروی از هنجار و در نتیجه آشفتگی اجتماعی، عدم‌وجود هنجار برای آن بخش از روابط اجتماعی است. مثلاً می‌دانیم که در روز اول مهر ترافیک شهری بسیار زیاد می‌شود و باید در این‌روز اقدامات و کارهایی برای بازگشایی مدارس انجام دهیم ولی هیچ برنامه مشخص و از قبل تدوین شده‌ای نداریم و متأسفانه کارها براساس پیش‌آمد انجام می‌شود و در اکثر مواقع تداخل وظایف و مسئولیت پیش خواهد آمد و در شروع مراسم و افتتاح مدارس خلل و تأخیر ایجاد می‌شود. نکته مهم این است که می دانیم این روز به‌سرعت خواهد رسیدو بی برنامگی خود موجب افزایش پرخاشگری و خشونت در روز اول مدرسه می شود.

گاه هنجارها برای تنظیم روابط وجود دارد، اما مردم و اعضاء یک جامعه از آن مطلع نیستند. علت این عدم‌اطلاع متفاوت است. از یک طرف ممکن است در جامعه یک سیستم اطلاع‌دهنده (نظیر تلویزیون) وجود نداشته یا کارکردی نداشته باشد. از طرف دیگر ممکن است در شخص گیرنده و عمل کننده موانع کسب اطلاع وجود داشته باشد، مثلاً حاکمیت نتوانسته قدرت درک هنجارها را با آموزش مداوم به‌جامعه انتقال دهد.

براساس نظریه دورکیم وقتی نیازهای انسان‌ها به‌طور ناگهانی گسترش می یابد و به‌طور ناگهانی با نیازهای جدید روبه‌رو می شوند، آشفتگی اجتماعی روی می‌دهد. دورکیم خیلی به‌جا می‌افزاید که این شرایط بالاخص در زمان‌های رکود اقتصادی ناگهانی و یا رشد سریع اقتصادی پیش می‌آید و به‌افزایش انحرافات اجتماعی منجر می‌شود. این خود موجب تغییر و تزلزل جایگاه‌های باثبات و شرایط اجتماعی مستحکم و پایدار مردم می‌شود . آن ها را از شهرهای مختلف و فرهنگ‌های مختلف به مراکز رفع نیازها (شهرهای بزرگ) می‌کشاند و پدیدۀ مهاجرت و آمدن افراد زیاد با فرهنگ‌های مختلف در یک مکان را به‌وجود می‌آورد.

مرتون نظریه دورکیم را در این جهت تکمیل کرده و می‌گوید که اگر در یک جامعه، بین اهداف و ارزش‌های فرهنگی از یک طرف و امکانات اجتماعی برای دستیابی به این اهداف و ارزش‌ها از طرف دیگر، فاصله زیاد بیفتد، آن عده از اعضای جامعه که دچار این شرایط شوند از هنجارها پیروی نخواهند کرد.

مثلاً اگر در یک جامعه ارزش‌های مادی گسترش یابند و نیازهای روزافزون به انواع کالاها (اتومبیل جدید، خانه جدید و...) به‌وجود آید، اما درآمد افراد برای دستیابی به این کالاهای باارزش شده کافی نباشد، افراد از قواعد و هنجارهای موجود اجتماعی پیروی نمی‌کنند، زیرا این قواعد در واقع مانند یک بند به پای آن ها مانع دستیابی به این اهداف می‌شوند.

هنجارها برای تنظیم روابط اجتماعی هستند تا انسان‌ها بتوانند نیازهای خود را بهتر رفع نمایند. بنابراین هنجارها نهایتاً و به‌طور غیرمستقیم، یک وسیله برای رفع نیازها هستند. یعنی انسان‌‎ها باید بتوانند به‌کمک هنجارها، نیازهای خود را بهتر رفع کنند. حال اگر یک تعداد هنجارهایی وضع شود که انسان‌ها در صورت عمل به آنها در واقع به‌اهداف خود مبنی بر رفع نیاز نرسند، بدیهی است که به آنها عمل نخواهند کرد و آنها را دور خواهند زد. در ترافیک شهرتهران عموماً با این مسئله روبه‌رو هستیم.

در اکثر مواقع در کشور اقداماتی انجام می‌شود که به‌تصور مسئولان نیاز مهم جامعه است. اما مردم نه‌فقط آن‌را نیاز مهم خود تشخیص نمی‌دهند، بلکه نیازهای دیگر خود را ارجح می‌دانند. اتفاقاً کار مسئولان را مانعی برای دستیابی به‌نیازهای اساسی خود می‌دانند. در این‌صورت مردم از هنجارهایی که مسئولان تعیین کرده‌اند پیروی نخواهند کرد. غلط تشخیص دادن مسئولان عامل اصلی بی‌نظمی و آشفتگی در جامعه است و هرچه در جامعه آشفتگی و بی‌نظمی بیشتر باشد حس ناکامی نیز بیشتر می‌شود. نتیجه این استدلال بیشتر شدن پرخاشگری و خشونت در جامعه است. متأسفانه باز اصرار بر این‌که تصور مسئولان درست است و پافشاری بر اجرا آنچه مسئولان می‌خواهند باعث افزایش روزافزون رفتارهای خشن و پرخاشگرانه خواهد شد.

روابط اجتماعی مهم‌ترین نیاز افراد در جامعه

هدف از روابط اجتماعی رفع نیازهای فردی است:

۱. هرچه پیچیدگی روابط بیشتر شود؛ رفع نیازها بیشتر دچار اختلال می‌شوند و
۲. هرچه رفع نیاز بیشتر دچار اختلال شود، احساس ناکامی در اعضاء جامعه بیشتر می‌شود و
۳. هرچه ناکامی افراد بیشتر شود احتمال پرخاشگری و همچنین انحرافات بیشتر می‌شود.

بدین‌ترتیب مشخص می‌شود که در این زنجیرۀ روابط علی که نهایتاً به رفتارهای انحرافی و خشن در افراد می‌انجامد، پیدایش اصل مسئله در جامعه همان روابط اجتماعی است. فرض کنید در ترافیک شهری که معضل روزمره مردم در شهر تهران است گرفتار شده باشیم. مردم با تأخیر به مقصد می رسند؛ در این‌صورت چه‌کاری از ما برمی‌آید؟ بوق می‌زنیم (کمترین حد خشونت)؟ تصادف می‌شود (خشونت در حد متوسط)؟ به‌علت تصادف و گرفتار شدن و دیرتر به مقصد رسیدن نزاعی بین رانندگان صورت می‌گیرد (خشونت در حد بالا)؟ اگر آن‌وقت آمبولانس یا آتشنشانی بخواهد برای کمک به دیگران از همان منطقه بگذرد چه اتفاقی می‌افتد؟

مثال دیگری می‌زنیم که آبستن نوعی خشونت است. از مثال بعدی می‌شود به این نتیجه رسید که ما ایرانیان همیشه نوعی خشونت بالقوه در وجودمان داریم و با کوچک‌ترین اتفاقی این خشونت بالفعل می‌شود. مثال: وقتی به یک اداره مراجعه می‌کنیم چقدر احتمال می‌دهیم کارمان راه بیفتد و چقدر احتمال می‌دهیم کارمان گیر کند؟ یعنی از قبل احتمالاتی در ذهن داریم. این احتمالات یعنی خشونت بالقوه. پرسش اصلی ما درباره اداراتی که مراجعه می‌کنیم این است: این اداره اساساً برای چه ایجاد شده است؟ برای این‌که کار مردم را راه بیندازد یا برای کار مردم مانع جدیدتری بتراشد؟ در ادارات، خشونت پنهان را شاهد هستیم. پارتی‌بازی و رشوه‌دادن. با آشناسازی در اداره‌ای و رشوه‌دادن می‌خواهیم جلوی خشونت را بگیریم چون براساس معمول کارمان راه نخواهد افتاد. در کشورهای غربی رشوه می‌دهند تا کار خلاف و غیرقانونی‌شان را پوشش بدهند و در کشور ما رشوه می‌دهند تا کار قانونی‌شان راه بیفتد. پارتی‌بازی و رشوه‌دادن همان خشونت است اما از نوع پنهانی و خفه شده.

در دورۀ هشت‌ساله و طلایی ریاست‌جمهوری آقای خاتمی اتفاق بسیار مبارک و عالی در ادرات ما روی داد: «تکریم ارباب‌رجوع». اما بعد از این دورۀ طلایی، این اتفاق به‌سادگی از بین رفت. چرا؟ مگر ارباب‌رجوع همان مردم نیستند، مگر ما در نظام مقدس جمهوری اسلامی نیستیم که مردم آن‌را بنیان‌گذارده‌اند. پس چرا در نظامی که از مردم و برای مردم است تکریم ارباب‌رجوع از بین رفته است. شخص من چند سال پیش کتاب تاریخ جهان را ترجمه کرده و انتشاراتی آن‌را برای گرفتن مجوز به وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستاد. برای مجوز این کتاب یک‌سال صبر کردیم! چگونه منِ ارباب‌رجوع در آن وزارتخانه تکریم شده‌ام؟ آیا این‌گونه رفتارها که در گوشه و کنار کشور ما کم نیست عامل مهمی برای افزایش خشونت و پرخاشگری نیست؟

نکتۀ بسیار مهم: همه نمی‌توانند برای انجام قانونی کارهایشان آشنا یافته یا پارتی جور کنند. همه نمی‌توانند برای انجام قانونی کارهایشان رشوه پرداخت کنند. پس واقعاً آن ها باید چه کنند؟ همین ناتوانی در انجام امور قانونی کارها، در آنها احساس ناکامی و سرخوردگی ایجاد می‌کند. به‌مرور این احساس بیشتر و بیشتر خواهد شد تا جایی‌که فرد نمی‌تواند خود را کنترل کرده و رفتارهای پرخاشگرانه و خشن از خود نشان می‌دهد. این خشونت به‌صور مختلف بروز می‌کند. دعواها، کتک‌کاری‌ها، کتک‌زدن همسر و فرزند توسط پدر ناکام، کتک‌زدن شاگرد توسط معلم و...

سرعت ظهور و بروز خشونت در ایران

اما دوره رسیدن به خشونت در افراد مختلف کم یا زیاد است. برخی آنقدر عصبانیتشان زیاد است که با اولین برخورد و ناکام شدن گردش خونشان بالا رفته و به مشکلات اساسی مثل سکته دچار می‌شوند. آمار سکته قلبی در کشورهای جهان‌سومی مثل ما زیاد است.

پیچیدگی کارهای اداری فقط در چارچوب کارهای اداری باقی نمی‌ماند: فرد چون کارهایش در اداره سروقت انجام نشده در برخی کارهای دیگر عجله به‌خرج می‌‎دهد: مانند رانندگی. پیامد رانندگی با سرعت و عجله تصادف است و در ادامه منجر به درگیری و خشونت می‌شود. احساس ناکامی همچنان در حال زایش خشونت و پرخاشگری است. از بد روزگار این فرد با کسی تصادف کرده که او نیز حس ناکامی کاملی را در خود ایجاد شده می‌بیند. درگیری به کلانتری خواهد کشید و ادامه ماجرا. یعنی افراد در یک دور شیطانی ناکامی و خشونت گرفتار خواهند شد.

روابط اجتماعی وقتی شروع می‌شود ساده و آسان است اما در ادامه افتاد مشکل‌ها. وقتی گرفتار دور باطل ناکامی و خشونت می‌شویم از آن خارج شدن کار آسانی نخواهد بود. همیشه این دور باطل از یک اتفاق ساده و قابل پیشگیری شروع می‌شود، اما هر لحظه بر پیچیدگی آن افزوده تا جایی‌که دیگر این گره کور باز نشدنی می‌شود. مسلماً در این زمینه مسائل اقتصادی و سیاسی هم بسیار تأثیرگذار هستند. و به این نوع گفت وگو هم باید پرداخت. اما یکی از مسائل مهمی که می‌تواند در جامعه ما میزان خشونت و پرخاشگری را بالا ببرد مسئله مهم «مدرک‌گرایی» است. مسئله مدرک‌گرایی مشکل آموزش‌وپرورش نیست؛ در اصل مشکل بازار کارهای دولتی و غیردولتی است. نمی‌توانیم بحث کنیم که آموزش‌وپرورش در مدرک‌گرایی مقصر بوده یا بازار کارهای دولتی و غیردولتی. در اصل هر دو مقصر هستند.

از آنجایی‌که سیستم آموزشی ما هم در آموزش‌وپرورش و هم در آموزش عالی تئوری و نظری بوده و دانش‌آموز و دانشجو هیچ‌وقت کار عملی و کارگاهی انجام نمی‌دهند و از آنجایی‌که برای ما ایرانیان دولت هرچه می‌خواهد باشد، چه مورد پذیرش و چه مورد انتقاد، تصمیم‌های دولتی تصمیم‌های بالادستی بوده و مورد پذیرش جامعه نیز است، بر این اساس بازار کار هم تسلیم تصمیم حکومتی بوده و به مدرک‌گرایی روی آورده است. در بازار کار دولتی، صددرصد مدرک ملاک و معیار پذیرش افراد است نه توانایی و ظرفیت یک فرد در انجام کاری. در بازار کار غیردولتی تا حدودی اما اندک مسئله مدرک‌گرایی دیده نمی‌شود. در بازار کار غیردولتی هم مسئله مدرک‌گرایی بسیار مهم است. با این بحث کوتاه و مختصر می‌خواستم این تئوری را مطرح کنم که یافتن کار یا نیافتن کار مورد علاقه در میزان پرخاشگری و خشونت تأثیرگذار است.

دیگران عامل ایجاد خشونت کیستند؟

تقریباً همگی ما ایرانیان یکبار هم که شده این حرف را حداقل با خودمان گفته‌ایم: «من از اونی که اونجا نشسته بهتر و بیشتر می‌فهمم»! فردی وقتی احساس کند در جایگاه درستی قرار نگرفته در صورتی‌که حقش بود قرار بگیرد، حس ناکامی ایجاد شده و براساس تئوری ما در این مقاله، حس ناکامی منجر به خشونت و پرخاشگری خواهد شد.

به‌عنوان مثال: من از اول حدس می‌زنم که امروز در فلان اداره کارم آن طورکه توقع دارم پیش نرود. این حدس را گوشه ذهنم نگه می‌دارم و به اداره مربوطه وارد می‌شوم. با دوبار یا سه‌بار «نه» شنیدن و یا در مدارک و پرونده من مشکلی درست شود آن حدس و گمان اولیه من از گوشۀ ذهنم به مرکز ذهنم انتقال می‌یابد. با چندبار مراجعه به آن اداره این حدس و گمان به واقعیت تبدیل شده و کم‌کم عصبانیت فرد مجال بروز پیدا می‌کند. این عصبانیت در همان اداره به پایان نمی‌رسد و اتفاقاً مشکل اینجاست که به بیرون از اداره کشیده می‌شود. این عصبانیت به محل کار من، به جامعه و حتی به خانواده هم انتقال داده می‌شود. در اینجا می‌توان گفت که متأسفانه هیچ کارشناسی در ادارات دولتی نیست که مسائل کارهای اداری «ارباب‌رجوع» را آسیب‌شناسی کرده و به مدیران اداره پیشنهاد دهد که اگر عصبانیت‌های اداری را هرچه کمتر کنیم خشونت و پرخاشگری در جامعه کمتر می‌شود. شاید مدیران حوصله ندارند در این زمینه گوش شنوایی داشته باشند. چون مدیران معتقدند بهتر از آنها در اداره کردن سازمانی وجود ندارد.

مسئله اصلی این است که می‌پندارند مسئله خشونت و پرخاشگری مسئله‌ای نیست که «من»  ساخته‌ام؛ مسئله‌ای است که ساخته شده است. حتی هر کسی معتقد است خود قربانی بخشی از خشونت و پرخاشگری موجود در جامعه است. به‌نظر می‌رسد که ایراد اصلی ما ایرانیان این است که می‌پنداریم مسائل و مشکلات را دیگران ایجاد می‌کنند و «من» نه تنها در ساخت این مسائل و مشکلات هیچ سهمی ندارم بلکه از آنها آسیب هم می‌بینم. به‌نظر می‌رسد جامعه‌شناسان باید به این نکته مهم بپردازند: «من» نه تنها هیچ سهمی در ایجاد مسائل و مشکلات کشور ندارم، بلکه از این مشکلات و مسائل آسیب دیده‌ام؛ «دیگران»! این مشکلات و مسائل را ساخته‌اند. واقعاً این «دیگران» چه کسانی هستند؟ شاید گفته شود واقعاً مردم چه تقصیری دارند؟ در یک کلام: «تقصیر مصرف»! همین مصرف کردن یکی از ریشه‌های مهم ایجاد خشونت و پرخاشگری در جامعه است. ما عادت داریم کالایی که گران می‌شود را بیشتر بخریم. چرا یکبار در ایرانیان این فکر ایجاد نمی‌شود که یک‌هفته همه با هم، این کالا را کمتر مصرف کنیم و نتیجه آن‌را ببینیم. 

دور باطل برخورد پرخاشگرانه با پرخاش و خودنابودی 

 ناکامی‌ها در رفع نیاز نه‌فقط پرخاشگری در سطح فردی را در پی دارد، بلکه در بسیاری از مواقع به شورش‌های جمعی تبدیل می‌شود. این شورش‌ها هر نظام حکومتی را به‌طور جدی تهدید می‌کنند و برخورد پرخاشگرانه متقابل با آن عموماً تأثیر معکوس و مضر دارد. زیرا؛

۱. فقط مانع ظهور و بروز آن می‌شود و نه مانع پیدایش علت آن؛
۲. ثانیاً برخورد پرخاشگرانه متقابل، زمینه‌ پرخاشگری را در جامعه بیشتر می‌کند.
۳. با افزایش میزان نارضایتی نحوۀ بروز نارضایتی از صورت آشکار به صورت پنهان درمی‌آید که در این‌صورت غیرقابل کنترل است.

منابع:

۱. محمدعلی همایون کاتوزیان؛ تضاد دولت و ملت نظریۀ تاریخ و سیاست در ایران؛ نشر نی ۱۳۸۰.
۲. فرامرز رفیع‌پور؛ آناتوم جامعه مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی کاربردی، شرکت سهامی انتشار ۱۳۷۸
۳. فرامرز رفیع‌پور؛ توسعه و تضاد کوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی ایران، دانشگاه شهید بهشتی ۱۳۷۶.
۴. جورج ریتزر؛ نظریۀ جامعه‌شناسی؛ ترجمۀ هوشنگ نایبی؛ نشر نی ۱۳۹۶

بیشتر بخوانید:
خشونت علیه سنت به خشونت مدنی تغییر وضعیت داده/ ایرانی‌ها به زندگی غیررسمی روی آورده‌اند
وفاق به بن بست می‌رسد؟ / پاشنه آشیل دولت: اشتباه‌گرفتن ماهی با قورباغه
عجایب و اسرار زندگی گذشتگان مساله اصلی علم امروز / جامعه شناسی ادبیات، راهی به فهم قوانین تمدن کهن

۲۱۶۲۱۶

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.