«تاسیان»؛ روایت فانتزی ساواکی‌های عاشق‌پیشه و ابله

الف یکشنبه 19 اسفند 1403 - 10:58

فرهیختگان نوشت: 5 آوریل 1984 یا همان حوالی فروردین 63، غلامحسین ساعدی رو‌به‌روی ضیا صدقی می‌نشیند و حاصل می‌شود مصاحبه‌ای بیش از دو ساعت. صدقی مصاحبه را این‌طور آغاز می‌کند: «آقای دکتر ساعدی می‌خواهم از شما خواهش کنم که در بدو امر یک شرح حال مختصری راجع به خودتان برای ما توضیح دهید که کجا به دنیا آمدید و در چه سالی، در کجا تحصیل کردید و چگونه وارد فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی شدید؟»

شباهت پاسخ ساعدی به قلمش، حیرت‌آور است: «من ۱۳۱۴ توی تبریز رو خشت افتادم، توی یک خانواده کارمند اندکی بدحال، فقیر مثلاً. تحصیلاتم در تبریز بود حتی طب را در تبریز خواندم.» ساعدی حتی در پاسخ به سؤالاتی که با بله یا خیر پرسیده می‌شود از بله یا خیر استفاده نمی‌کند و آره و نه می‌گوید. ساعدی همین‌قدر حریص، شفاف و حتی گزنده سخن می‌گوید. به سه یا چهار جمله نمی‌کشد که ساعدی سخن از ساواک به میان می‌آورد، آن هم در سؤالی که به نظر بی‌ربط می‌رسد.
صدقی از ساعدی می‌پرسد: «کی وارد دانشگاه شدید؟» او هم می‌گوید: «من حدود ۱۳40- ۱۳39 فارغ‌التحصیل شدم. عرض کنم که برای دیدن تخصص به تهران آمدم و رفتم قسمت روانپزشکی، مدتی در بیمارستان روزبه کار می‌کردم. از آنجا هم ساواک و این‌ها یک کاری کردند که من دیگر توی دانشگاه نباشم.»
ساواک ساعدی را به زندان می‌اندازد آن هم در سال 53، البته این اولین باری نیست که غلامحسین ساعدی نویسنده «عزاداران بَیَل» و فیلمنامه «گاو» به زندان می‌افتد. او پیش از 28 مرداد 32 هم زندان را تجربه می‌کند. درست زمانی که 18 سال بیشتر ندارد. واقعیت این است که بند ناف آدم‌هایی مثل ساعدی را با زندان بریده‌اند، آدم‌هایی که کتک خوردن از ساواک برایشان بدل به امور روزمره شده بود.
این بخش از زندگی ساعدی به قدری برای او و هم‌نسلانش پررنگ است که نمی‌تواند در هر پاراگراف از صحبت‌هایش اسمی از ساواک نبرد. صحبت‌های صدقی خیلی حول ساواک نمی‌چرخد. او اجازه می‌دهد ساعدی آنطور که می‌خواهد کار را پیش ببرد، با این حال طی 2 ساعت مصاحبه 23 بار کلمه ساواک تکرار می‌شود.
جدال ساعدی و هم‌نسلان او با ساواک از اولین زندان او در سال 32 آغاز نشده، ساعدی ماجرا را مربوط به چند سال بعد می‌داند: «اوایل ساواک در این قضایا کاره‌ای نبود می‌خواست شکل بگیرد، یک موجود آمورفی بود عین یک ژله افتاده بود توی مملکت نمی‌دانست مثلاً چه‌کار بکند. حالا کارشناس داشتند نداشتند که حتماً داشتند. آن خرپا‌های ساختمان وحشت دقیقاً ریخته نشده بود و یواش‌یواش خوب ریخته شد. مثلاً تا نزدیک ۱۳۴۰ و این‌ها آدم همچین وحشتی از ساواک نداشت، بعد از آن دیگر شمشیر را تیز کردند و موجوداتی تربیت کردند که به آنجا رسید.»

شکنجه را کجای دلمان بگذاریم
حالا چند سال جلوتر برویم، درست به همان زمانی که «تاسیانِ» پاکروان روایتش را از آنجا آغاز می‌کند. در سال 1356. همان سالی که در خرداد ماهش علی شریعتی دچار مرگی مشکوک می‌شود(شما بخوانید ترور) و پسر آیت‌الله خمینی هم در آبان ماه آن سال رسماً ترور می‌شود.
سیل انقلاب کم‌کم در حال وقوع است و کشور در حال تحول. با این حال «تاسیان» در یک روایت رنگی این جدال میان ترور‌ها را روایت می‌کند. آنطور که ساعدی و دوستانش می‌گویند، بازه سال‌های 1350 تا 57 کشور در اوج بگیر و ببند‌های سیاسی قرار می‌گیرد. حالا فضای ساخته شده در «تاسیان» را کنار مجموعه رویداد‌هایی قرار بدهید که ساعدی از سال‌های 50 تا 57 تعریف می‌کند. کاملاً با دو نگاه مختلف مواجه هستیم. اگر بخواهیم به صورت جزئی‌تر به ماجرا بپردازیم کافی است به همان شب شعر کانون نویسندگان اشاره کنیم، شبی که در قسمت اول تاسیان هم به تصویر کشیده شده و در آن بهرام بیضایی سخن می‌گوید.
ماجرای سانسور و فضای سیاسی به قدری سنگین است که در همان شب و پس از بهرام بیضایی (جایی که دیگر در سریال نمایش داده نمی‌شود) شمس آل‌احمد در گزارشی موارد سانسور در حوزه ادبیات را برشمرده و تلویحاً می‌گوید به دلیل فشار‌های حاکم به جای کلمه سانسور از واژه ممیزی استفاده می‌کند. آنطور که ساعدی می‌گوید ماجرای سانسور تنها به اینجا ختم نمی‌شود، بیرون از دانشگاه -چند کامیون به عنوان پوشش- که مربوط به نیرو‌های شهربانی بودند، منتظر مانده بودند که در صورت رخ دادن کنشی خارج از موازین، به داخل مؤسسه وارد شوند.
ساعدی درست شب بعد از ماجرای سخنرانی بهرام بیضایی روی صحنه می‌رود و درباره هنرمند و شبه‌هنرمند سخنرانی می‌کند. آنطور که نویسنده فیلمنامه گاو می‌گوید، چند سال قبل از آنکه او پشت تریبون مؤسسه همکاری‌های ایران و آلمان (یا همان محل ده شب شعر کانون نویسندگان) قرار بگیرد، داغِ ساواک به تنش خورده بوده. صدقی با یک سؤال شرح ماجرایی را از ساعدی می‌گیرد که درد‌آور است:

«شکنجه‌ها چه نوع بود آقا؟
- شکنجه‌ها خیلی زیاد بود. مثلاً از شلاق گرفته تا آویزان کردن از سقف و بعد شوک الکتریکی و تکه‌پاره کردن با میخ. اصلاً یارو میخ را برداشت و شکم مرا جر داد.
- بله الان آثارش را می‌بینم.
- بعد تمام سر و صورت و این‌ها را…
- بله روی صورتتان هم آثارش هست.»
صدقی از ساعدی می‌پرسد چند مرتبه ساواک شما را گرفت و او می‌گوید دفعاتش از دستم در رفته.
ساعدی تاسیانی چه شکلی است؟
اینکه چطور می‌شود، تصویر میخ و صادقی را با عاشقانه‌های تاسیان و ساواکی‌های از مرحله پرتش کنار هم قرار داد، در نوع خود جالب توجه است. ساواکی‌هایی که از یک طرف عاشق‌پیشه هستند و از طرف دیگر میخ بر ملت می‌کشند. حال اینجا یک فرض مطرح می‌شود؛ اگر قرار بود ساعدی در شب شعر‌های تاسیانی به تصویر کشیده شود آیا اثرات شکنجه روی صورتش هم نمایش داده می‌شد؟ یا این تصاویر با فضای کلی باربی‌گونه اثر در تعارض است.
درحقیقت ساواکی‌های تاسیان بیش از آنکه نسبتی با واقعیت داشته باشند، حاصل ورود و حضور کمدی در اثر هستند، افرادی که آمده‌اند تا پخمه نشان داده شوند، افرادی که معلوم نیست دقیقاً چه کاری انجام می‌دهند و در میانه قصه کجا ایستاده‌اند. چنین رویکردی نسبت به ساواک، آن هم ساواک دوران اوج جنایت، بیش از آنکه نسبتی با واقعیت داشته باشد، منسوب به نگاهی کاریکاتوری است که بیشتر می‌شود آن را در کلام امثال فرح پهلوی پیدا کرد. نگاهی که با تقلیل مسئله، ماجرا را به یک بازجویی ساده خلاصه می‌کند و از ابزار‌های بازجو اسمی نمی‌برد. با این حال، نمی‌شود تاسیان را با تعجیل قضاوت کرد.
حداقل می‌شود گفت تاسیان پاکروان توانسته، تا حدی لباس‌ها و سر و شکل آدم‌هایش را به آدم‌های 56 نزدیک کند. حالا باید منتظر ماند و دید آیا 56 تاسیان به 56 امثال ساعدی نزدیک می‌شود؟ ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ساختن روایت از تاریخ چندان نیازی به برش عین به عین زمانه ندارد، بلکه آنچه مهم است روح زمانه است که باید به تصویر کشیده شود. اگر بخواهیم کنایه در لفافه سخن گفتن را کنار بگذاریم باید بگوییم، روح زمانه تاسیان با روح زمانه ساعدی در تعارض است. همانطور که مغروقان در تاریخ می‌دانند، ساعدی نه عاشق چشم و ابروی انقلاب 57 بوده و نه تعلق خاطری به آیت‌الله خمینی داشته است.
شاید زمانی که خبر ترور فرزند امام هم به گوشش رسیده، با بی‌خیالی سیگارش را دود کرده و در جلوی پنجره اتاقش به آینده توده فکر کرده. با این حال اگر ساعدی و کلامش را حاصل روح زمانه در نظر بگیریم، جهانِ زیست او با زیست شیرین نجات و سایر حاضران در تاسیان تفاوتی از زمین دارد تا آسمان. نگارنده این گزارش به هیچ وجه، هیچ تعلق خاطری نسبت به تفکر چپ ندارد اما وقتی چپ‌های تاسیان و انقلابی‌هایش مشتی جوانِ خامِ از همه‌جا پرت در نظر گرفته می‌شوند که برای زدن مخ همکلاسی دخترشان مفاهیم جامعه‌شناسی را یاد می‌گیرند، نشان می‌دهد ماجرا از تقلیل و کاریکاتور گذشته و به تحریف رسیده.

هر قدر هم چپ آغاز انقلاب را بخواهیم دچار جوِ زمانه بدانیم باز هم نمی‌توانیم از عمق نگاه این افراد بکاهیم، آدم‌هایی که عمق نگاهشان نه در بیانیه سیاسی بلکه در تمام زیست و بند بند وجودشان نهفته است. با این حال، پاکروان زاویه نگاه شیرین نجات را انتخاب کرده و می‌خواهد با ساواک شوخی کند و کنشگران میدانِ آن زمان را در حد کاریکاتور و چند جوجه مارکسیست پایین بیاورد. باز این نگاه هم بد نیست. بالاخره پاکروان آن زمان را اینطور دیده و چنین زاویه نگاهی را برای روایت کردن از آن پسندیده. فقط یک سؤال. اگر ساعدی اکنون بین ما بود و از فرانسه قسمت‌های تاسیان را می‌دید چه می‌گفت؟ آیا نوستالژی‌های تاسیانی پاکروان به نوستالژی‌های ملتهب ساعدی نزدیک است؟ آیا کابوس‌های نویسندگان در بند را می‌شود شبیه به فضای کارتونی تاسیان گرفت؟ البته باید دید تاسیان چقدر دیگر می‌خواهد قصه را اینطور روایت کند؟ آیا تاسیان می‌خواهد روایت فانتزی خود را دنبال کند یا به سراغ روح واقعی زمانه می‌رود؟ آیا قرار است ساواکی‌ها همین‌قدر تینیجر و عاشق‌پیشه و ابله باقی بمانند یا پاکروان به سراغ آن‌هایی می‌رود که میخ بر بدن مردم می‌کشند؟

باز برگردیم به همان ساعدی. کسی که گزنده نگاه می‌کند، گزنده می‌نویسد و گزنده هم زندگی می‌کند. گزندگی‌ای که ویژگی آدم‌های آن دوران است، گزندگی‌ای که مربوط به شخص خاصی نیست بلکه مربوط به روح زمانه است. آدم‌هایی که با صراحت زیستند و با مسئله‌هایشان زندگی می‌کردند. حضور در شب شعر برایشان کنشگری بود و نه یک فعالیت که دختران نوجوان در کنار سیگار کشیدن انجام می‌دهند. واقعیت این است که کنشگری شوخی نیست، همانطور که انسان‌هایی که حوالی 56 زندگی می‌کنند شوخی نیستند.

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.