به گزارش همشهری آنلاین، جوان فراری معروف به خالد افغانی، آخرین عضو باند آدمربایی و باجگیری که چندی قبل در عملیات ضربتی کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد و با دستورهای ویژه قاضی دکتر صادق صفری دستگیر شد، در اعترافات تکاندهنده خود گفت: «سال۱۴۰۱ به اتهام آدمربایی در مشهد دستگیر شدم و سابقه آدمربایی دارم، اما کارگردانی همه تبهکاریهای باند ما را ۳ برادر افغانستانی به نامهای علی، جواد و محمد به عهده داشتند و من فقط دستورهای آنان را اجرا میکردم.
من با تماس تلفنی «محمد-خ» از افغانستان و به صورت قاچاقی وارد ایران شدم تا یک فرد ایرانی به نام «حاجی بیامو» را به گروگان بگیرم و از خانوادهاش اخاذی کنیم. من نام و شهرت او را نمیدانم، فقط او در فهرست گروگانگیری ما قرار داشت و چون خودرو بیامو سوار می شد او را به نام حاجی بیامو می شناختیم. آن ۳ برادر همه اطلاعات و امکانات مالی و همچنین مکانهای گروگانگیری را در اختیار ما میگذاشتند و دیگر اعضای باند که ۲ نفر از آنان زن هستند، توسط این ۳ برادر اجیر شده بودیم.
من به شیشه اعتیاد داشتم و سرکردگان باند هم از همین نقطه ضعف سوءاستفاده میکردند چراکه اوضاع مالیم خراب بود و ناچار شدم همه خواستههای آنها را بپذیرم.
- اعترافات هولناک قاتل خانم خبرنگار در دادگاه | اگر ۲۰۰ بار دیگر هم زنم را میکشتم، راضی بودم
- کشتن برادر کوچک با اسلحه شکاری | قاتل بدون هیچگونه مقاومتی تسلیم شد
وقتی اطلاعات مرد میانسال ایرانی (حاجی بیامو) را در اختیارمان گذاشتند چندین بار نقشه ربودن او را طراحی کردیم، ولی موقعیت مناسبی برای گروگانگیری فراهم نمیشد تا اینکه «علی-خ» (یکی از متهمان دستگیرشده) به من گفت برو از افغانستان اسلحه بیاور، ولی چون از او طلب پول کردم، از ربودن حاجی بیامو» منصرف شد و او را از فهرست آدمربایی خط زد. او گفت باید برویم سر یک پروژه دیگر. در ادامه این نقشه گروگانگیری بود که با یک صراف تبعه افغانستان در خیابان وحید مشهد درگیر شدیم و پس از فرار به باغی اجارهای در منطقه شاهنامه رفتیم. آنجا بود که فهمیدم «جواد» مسئول مالی و تدارکات همه پروژههای آدمربایی و سرقت است.
بعد از این ماجرا پیشنهاد ربودن «احمد شهیر» در فهرست گروگانگیری قرار گرفت. نقشه را طوری طراحی کرده بودیم که قرار شد او را توسط یک دختر و با توسل به حیلهگریهای زنانه فریب بدهیم و از خانوادهاش اخاذی کنیم. به همین خاطر «علی و محمد-خ» (دوبرادر) به همراه زن جوانی به نام «ف-ج» عازم تهران شدند تا با او قرار ملاقات و آشنایی بگذارند چراکه دو برادر مذکور او را از افغانستان میشناختند و به خاطر اختلافات مالی از او کینه داشتند، اما در تهران قسمتی از نقشه تغییر کرد.
«ف-ج» که از طریق شبکه اجتماعی واتساپ با «احمد شهیر» در ارتباط بود، برای اینکه ردی از خود برجا نگذارد زن کمسن و سال دیگری به نام «ز-ح» را به عنوان دخترعمه خودش جا زد و او را به «احمد شهیر» معرفی کرد و مدعی شد او مطلقه است و در مشهد زندگی میکند. بالاخره «ز-ح» با او وارد رابطه شد و آنها ۴ بار در ویلاهایهای اجارهای شاندیز با یکدیگر قرار ملاقات گذاشتند. نقشه ما این بود که «ز-ح» آن مرد صراف افغانستانی را به ویلا بکشاند و در فرصتی مناسب در ویلا را برای ما باز کند تا دیگر اعضای باند وارد شویم و او را گروگان بگیریم، ولی هر چهار بار صحنههایی رقم خورد که نتوانستیم نقشه آدمربایی را اجرا کنیم.
در قرار پنجم بود که بالاخره «احمدشهیر» را درون استخر ویلا به دام انداختیم ولی (یکی از متهمان) با چوب به سرش کوبید و من و دو نفر دیگر از اعضای باند با وجود مقاومتهای زیادی که داشت، دست و پاهایش را با طناب بستیم. من بخشی از طناب را کنار استخر دور گردنش انداخته بودم و در حالی که تقریبا بیهوش بود، پیکرش را به سالن پذیرایی ویلا انتقال دادیم.
در همین هنگام «ز-ح» به همراه یکی دیگر از همدستانمان از ویلا خارج شدند و «علی-خ» هم سوار بر خودروی پژو ۲۰۶ به محل ویلا آمد. پیکر احمد شهیر را به درون خودرو انتقال دادیم و به خانه مجردی اجارهای در منطقه پنجتن بردیم. آنجا وقتی فهمیدیم که بدن او سرد شده و دیگر نفس نمیکشد عکسهایی هم از او در حالی گرفتیم که دهانش را با چسب پهن بسته بودیم. بعد از این ماجرا جسد او را به یک باغ در منطقه عباسآباد بردیم و درون حفرهای دفن کردیم،
سپس «علی-الف» و «زهرا-ح» با فرد دیگری به نام «محسن» که مسئول امور مربوط به ارزهای دیجیتال بود، به افغانستان رفتند تا برای اخاذی اقدام کنند. من هم به تهران نزد همسرم بازگشتم چون او باردار بود (البته فرزندم را هم از دست دادم).
هنوز بیشتر از ۲۰ روز از این ماجرا نگذشته بود که دوباره «علی-خ» از افغانستان به ایران بازگشت و پروژه گروگانگیری ۲ کودک افغانستانی را برنامهریزی کرد که پس از این گروگانگیری من و برخی دیگر از اعضای باند توسط کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدیم. با وجود این، من به خاطر اعتیادم همواره مانند یک برده برای برادران «خ» کار میکردم و ارادهای از خودم نداشتم چون «عیل-خ» مواد مخدر برایم تهیه میکرد و من هم به ناچار خواستههایش را انجام میدادم.»
وی در پاسخ به سوال قاضی دکتر صادق صفری که پرسید هر کدام از شما چه نوع سلاحی در دست داشتید، گفت: من علاوه بر طنابی که به همراه داشتم، یک اسلحه پلاستیکی و قلابی هم در دستم بود، ولی یکی از همدستانمان چاقو داشت و دیگری هم با چوب او را درون استخر زد. زمانی که گروگان را با طناب می بستیم خیلی ترسیده بودم.
در این هنگام قاضی ویژه قتل عمد پرسید اگر ترسیده بودید و قصد قتل هم نداشتید پس چرا او را به مرکز درمانی نبردید که خالد افغانی پاسخ داد: در این شرایط یکی از همدستانمان دستانش را روی قفسه سینه او گذاشت و تلاش کرد او را با تنفس احیا کند ولی فایدهای نداشت و او از حال رفت.
با توجه به اینکه برخی از اعضای این باند مخوف در گروگانگیری های دیگری هم نقش داشتهاند، تحقیقات از آنان وارد مرحله جدیدی شد و متهمان با دستور قاضی شعبه ۲۵۵ دادسرای همومی و انقلاب در اختیار کارآگاهان زبده دایره مبارزه با آدمربایی قرار گرفتند تا کنکاشهای بیشتری درباره تبهکاریهای آنان صورت گیرد.