همشهری آنلاین: دو قطبی شدن سیاسی و اجتماعی در آمریکا طی دهههای اخیر شدت گرفته و تقریباً تمامی جنبههای زندگی آمریکاییها را تحت تأثیر قرار داده است. این شکافها نهتنها در سیاست، بلکه در فرهنگ، رسانه، اقتصاد و حتی تعاملات اجتماعی نیز قابل مشاهدهاند. مهمترین موضوعاتی که به افزایش این دو قطبی در آمریکا منجر شدهاند را میتوان از خلال مباحث و گزارشهای روز آمریکا مشاهده کرد. برخی از این موضوعات در این بخش مورد بررسی قرار گرفتهاند:
۱. ایدئولوژیهای سیاسی و حزبی
یکی از اصلیترین دلایل دو قطبی شدن در آمریکا، شکاف بین دو حزب اصلی یعنی دموکراتها و جمهوریخواهان است. این دو حزب در موضوعاتی مانند مالیات، مقررات اقتصادی، سیاست خارجی و عدالت اجتماعی دیدگاههای کاملاً متفاوتی دارند. با گذشت زمان، این اختلافات شدیدتر شده و باعث شده بسیاری از مردم دیدگاههای سیاسی خود را بهعنوان بخشی از هویت شخصی خود در نظر بگیرند. در واقع آمریکا از جهات مختلف دچار دوقطبی شده است، و این مسئله تأثیرات عمیقی بر سیاست، جامعه و اقتصاد این کشور گذاشته است. هرچند آمریکا در مواردی توانسته است از بحرانهای سیاسی و اجتماعی عبور کند، اما حل این شکافهای عمیق نیازمند گفتوگو، درک متقابل و سازش است. اگر این وضعیت دو قطبی شدن در جامعه آمریکایی ادامه پیدا کند، احتمالاً این کشور با چالشهای جدیتری در آینده روبهرو خواهد شد:
نمونهها:
جمهوریخواهان معمولاً طرفدار کاهش مالیات، محدودسازی دولت فدرال و سیاستهای محافظهکارانه اجتماعی هستند.
دموکراتها بیشتر بر افزایش مالیات برای ثروتمندان، گسترش خدمات دولتی و سیاستهای لیبرال در حوزه اجتماعی تأکید دارند.
۲. سیاستهای مهاجرتی
مهاجرت یکی از موضوعاتی است که بهشدت باعث شکاف در آمریکا شده است. در حالی که دموکراتها معمولاً از سیاستهای مهاجرتی بازتر حمایت میکنند، جمهوریخواهان سیاستهای سختگیرانهتری را ترجیح میدهند.
نمونهها:
سیاست ترامپ درباره دیوار مرزی: ترامپ با وعده ساخت دیوار در مرز مکزیک، سیاستهای ضد مهاجرتی را به اولویت اصلی خود تبدیل کرد که باعث اختلافات شدید شد.
برنامه DACA: دموکراتها از این برنامه که به مهاجران غیرقانونی که در کودکی به آمریکا آورده شدهاند اجازه اقامت میدهد، حمایت میکنند، اما بسیاری از جمهوریخواهان مخالف آن هستند.
۳. حقوق سقط جنین
سقط جنین یکی از جنجالیترین موضوعات در سیاست آمریکا است.
دیدگاهها:
لیبرالها و دموکراتها معتقدند که حق سقط جنین بخشی از حقوق زنان است و باید قانونی باشد.
محافظهکاران و جمهوریخواهان اغلب معتقدند که جنین از لحظه لقاح دارای حقوق است و سقط جنین باید محدود یا ممنوع شود.
اختلافات بر سر این موضوع پس از لغو رأی تاریخی رو در برابر وید (Roe v. Wade) در سال ۲۰۲۲ توسط دیوان عالی، به اوج خود رسید.
۴. کنترل اسلحه
کنترل اسلحه از دیگر موضوعات بحثبرانگیز در آمریکا است که بهشدت به دوقطبی شدن جامعه دامن زده است.
دیدگاهها:
دموکراتها طرفدار قوانین سختگیرانهتر برای خرید و مالکیت اسلحه هستند.
جمهوریخواهان معتقدند که حق حمل سلاح، مطابق متمم دوم قانون اساسی، نباید محدود شود.
هر بار که یک تیراندازی دستهجمعی در آمریکا رخ میدهد، این اختلافات شدت میگیرد.
۵. نژادپرستی و جنبشهای عدالت اجتماعی
نژادپرستی و نابرابریهای نژادی از مسائل دیرینه در آمریکا هستند که اخیراً باعث افزایش دو قطبی شدهاند.
نمونهها:
جنبش جان سیاهپوستان مهم است (Black Lives Matter - BLM): پس از قتل جورج فلوید در سال ۲۰۲۰، این جنبش به شدت گسترش یافت و در مقابل، گروههای محافظهکار جنبش حمایت از پلیس (Back the Blue) را راهاندازی کردند.
جمهوریخواهان معمولاً از پلیس حمایت کرده و تأکید میکنند که جنبشهای اعتراضی گاهی باعث خشونت و آشوب شدهاند، در حالی که دموکراتها تأکید دارند که پلیس باید پاسخگو باشد و اصلاحاتی در سیستم اجرای قانون صورت گیرد.
۶. تغییرات اقلیمی و سیاستهای محیطزیستی
اختلاف بر سر تغییرات اقلیمی نیز یکی دیگر از عوامل دوقطبی شدن در آمریکا است.
دیدگاهها:
دموکراتها بر اهمیت اقدام علیه تغییرات اقلیمی تأکید دارند و خواستار کاهش انتشار کربن و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر هستند.
بسیاری از جمهوریخواهان تغییرات اقلیمی را اغراقشده میدانند و نگران هزینههای اقتصادی سیاستهای سبز هستند.
نمونهها:
توافق پاریس: بایدن آمریکا را دوباره به توافق آب و هوایی بازگرداند، در حالی که ترامپ از آن خارج شد.
صنعت نفت و گاز: جمهوریخواهان از گسترش حفاری نفت حمایت میکنند، در حالی که دموکراتها خواستار محدودسازی آن هستند.
۷. انتخابات و تقلب انتخاباتی
پس از انتخابات ۲۰۲۰، اختلافات درباره مشروعیت انتخابات به یکی از مهمترین عوامل دوقطبی شدن آمریکا تبدیل شد.
دیدگاهها:
دموکراتها معتقدند که انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شد و هرگونه ادعای تقلب بیاساس است.
جمهوریخواهان (بهویژه حامیان ترامپ) معتقدند که انتخابات ۲۰۲۰ دستکاری شد و باید تغییراتی در سیستم رأیگیری ایجاد شود.
این موضوع پس از حمله به ساختمان کنگره در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به اوج خود رسید.
۸. سیاستهای فرهنگی و جنگهای هویتی
آمریکا در سالهای اخیر شاهد افزایش جنگهای فرهنگی بوده است.
نمونهها:
مسائل جنسیتی: برخی ایالتهای جمهوریخواه قوانینی برای محدودسازی آموزش مسائل جنسیتی در مدارس تصویب کردهاند که دموکراتها آن را تبعیضآمیز میدانند.
تئوری انتقادی نژاد (Critical Race Theory - CRT): جمهوریخواهان مخالف تدریس این نظریه در مدارس هستند و آن را شستوشوی مغزی کودکان میدانند.
۹. رسانهها و شبکههای اجتماعی
رسانهها به یکی از اصلیترین عوامل دو قطبی شدن در آمریکا تبدیل شدهاند.
نمونهها:
فاکس نیوز و راستگرایان: اطلاعات و دیدگاههای محافظهکارانه را تقویت میکنند.
سیانان و اماسانبیسی: بیشتر به نفع دموکراتها و لیبرالها گزارش میدهند.
شبکههای اجتماعی مانند توئیتر، فیسبوک و تیکتاک نیز به بستری برای انتشار اطلاعات غلط و ایجاد شکافهای اجتماعی تبدیل شدهاند.
۱۰- مشارکت نظامی و سیاست خارجی
اختلافات داخلی در مورد میزان و نوع مشارکت آمریکا در جنگها و درگیریهای خارجی نیز یکی از مسائل دوقطبی شده در آمریکاست. برخی از مردم خواستار سیاستهای خارجی مداخلهگر هستند، در حالی که دیگران به سیاستهای عدم مداخله و کاهش حضور نظامی آمریکا در کشورهای دیگر اعتقاد دارند. به واقع یکی از مهمترین موضوعات دوقطبی در سیاست خارجی آمریکا، میزان و نوع مشارکت در جنگها و مداخلات نظامی خارجی است. این اختلافات به ویژه بعد از جنگهای پرهزینهای مانند جنگ عراق (۲۰۰۳) و جنگ افغانستان (۲۰۰۱) که منجر به کشته شدن هزاران نفر و هزینههای سنگین مالی شد، برجستهتر شده است.
حامیان مداخلات نظامی: برخی از جناحهای سیاسی و گروههای محافظهکار به شدت از مداخلات نظامی حمایت میکنند و معتقدند که آمریکا باید به عنوان یک قدرت جهانی در عرصه بینالمللی فعال باشد، به ویژه برای جلوگیری از تهدیدات جهانی مانند تروریسم یا نفوذ قدرتهای رقیب (مانند چین یا روسیه). این گروهها معتقدند که حضور نظامی آمریکا در کشورهای مختلف ضروری است تا امنیت ملی و منافع جهانی ایالات متحده تأمین شود.
مخالفان مداخلات نظامی: در مقابل، جناحهای لیبرال و طرفداران سیاستهای عدم مداخله به شدت مخالف حضور نظامی آمریکا در دیگر کشورها هستند. این گروهها بر این باورند که آمریکا باید به جای جنگ و مداخلات نظامی، به حل مسائل از طریق دیپلماسی و همکاریهای بینالمللی بپردازد. آنها جنگها را پرهزینه و بینتیجه میدانند و معتقدند که این جنگها به جای تأمین امنیت، بحرانهای انسانی و اقتصادی را تشدید کردهاند.
۱۱- پول در سیاست
تأثیر پول در سیاست، به ویژه در قالب لابیها و کمپینهای انتخاباتی، به یکی از موضوعات حساس تبدیل شده است. گروهی از مردم معتقدند که تأثیر پول در سیاست فسادآور است و باید محدود شود، در حالی که دیگران این تأثیر را جزئی از آزادی بیان و مشارکت سیاسی میدانند. در مجموع، نقش پول در سیاست باعث ایجاد شکافهای عمیق در جامعه آمریکا شده و موجب میشود که بسیاری از مردم احساس کنند که سیستم سیاسی دیگر به نفع آنها عمل نمیکند، بلکه بیشتر به نفع گروههای خاص و پولداران است.
گروههای ثروتمند و نهادهای تجاری بیشتر به دنبال کاهش مالیات و کاهش نظارتهای دولتی هستند، در حالی که گروههای دیگر خواستار مالیات بیشتر برای ثروتمندان و اصلاحات اقتصادی هستند تا عدالت اجتماعی و اقتصادی بیشتری ایجاد شود. این اختلافات اقتصادی و اجتماعی باعث شده که سیاست آمریکا به شدت دوقطبی شده و مردم در برابر یکدیگر صفآرایی کنند. در این شرایط، هر گروه از نظر سیاسی و اقتصادی به دنبال بهرهبرداری از منابع مالی خود است تا نظر خود را در سیاستهای کشور به کرسی بنشاند.
۱۲- سیستم بهداشت خصوصی در مقابل سیستم عمومی
یکی از اصلیترین اختلافات در سیاست بهداشتی آمریکا، سیستم بهداشت خصوصی در مقابل سیستم بهداشت عمومی است. در حالی که آمریکا بیشتر به سیستم بهداشت خصوصی و بازار آزاد در زمینه مراقبتهای پزشکی متکی است، بسیاری از دیگر کشورهای پیشرفته دنیا از سیستمهای بهداشت عمومی یا همگانی بهره میبرند.
حامیان سیستم بهداشت عمومی: جناحهای چپگرا و برخی از گروههای سیاسی مترقی معتقدند که بهداشت باید به عنوان یک حق عمومی در نظر گرفته شود و تمامی شهروندان باید به صورت مساوی به خدمات بهداشتی دسترسی داشته باشند، بدون اینکه نگرانی از هزینههای بالا داشته باشند. این گروهها اغلب از برنامههایی مانند مدیکر برای همه (Medicare for All) حمایت میکنند که هدف آن ارائه پوشش بهداشتی برای تمامی شهروندان بدون توجه به وضعیت مالی آنها است.
حامیان سیستم بهداشت خصوصی: جناحهای راستگرا و گروههای محافظهکار بر این باورند که سیستم بهداشت باید به بازار آزاد و رقابت بین شرکتهای بیمهای واگذار شود. آنها معتقدند که سیستم بهداشت عمومی میتواند به افزایش هزینههای دولتی و کاهش کیفیت خدمات منجر شود. آنها همچنین بر این عقیدهاند که هر فرد باید مسئولیت انتخاب و پرداخت هزینه بیمه خود را بر عهده بگیرد، و دولت نباید در این زمینه مداخله کند.
این تضاد در دیدگاهها باعث دوقطبی شدن سیاستهای بهداشتی در آمریکا شده است.