ورود آمریکا به صحنه رقابت

دنیای اقتصاد سه شنبه 21 اسفند 1403 - 00:05
با آغاز قرن نوزدهم ایران صحنۀ تاخت و تاز روسیه و بریتانیا قرار گرفت در این قرن ایران اراضی وسیعی را از دست داد و صدمات بسیاری بر آن وارد شد؛ درحالی‌که ایران از سوی مرزهای غربی خود با تهدید امپراتوری عثمانی مواجه بود، ولی در این قرن فشار روسیه از سوی شمال و فشار و تجاوز تدریجی بریتانیا از جنوب آشکار شد. مرزهای شرقی ایران نیز از خطر تجاوز قبایل مصون نماند. قرن نوزدهم میلادی شاهد کشمکش‌های قدرت‌های اروپایی برای گسترش نفوذ خویش در شرق از یک‌سو و درگیری مداوم آنان با عثمانی از سوی دیگر بود. در این میان سلاطین قاجار اجبارا وارد بازی سیاسی بسیار پیچیده‌ای‌ شدند که درواقع نقش مهره‌ای را در کشمکش‌های مزبور ایفا می‌کرد.

سیاستمداران اوایل قاجاریه برای مقابله با سیاست توسعه‌طلبی روسیه متوجه حمایت فرانسه و سپس انگلستان شدند؛ ولی چون در عمل ناگزیر شدند امتیازات زیادی را به آنها بدهند در مرحله بعد درصدد اجرای سیاست‌های موازنه مثبت و منفی در روابط خارجی برآمدند.

سیاست خارجی سلاطین قاجاریه را می‌توان به‌صورت زیر خلاصه کرد:

  برقراری تعادل بین قدرت‌های درگیر و به بازی گرفتن یکی از آنها علیه قدرت مقابل. در این بازی‌ها ایران نباید به یک جناح تکیه بیشتری می‌کرد (موازنه مثبت).

  ندادن امتیازات به هیچ یک از قدرت‌های بزرگ (موازنه منفی).

   ایران در هر فرصت ‌باید در جست‌وجوی قدرت سومی برای کاهش فشارهای روس و انگلیس باشد. ایران به‌دلیل ضعف (ساختار نظامی و اقتصادی) قادر نبود سیاستی غیر از سیاست‌های فوق اتخاذ کند. بنابراین هنگامی که برای دادن امتیاز به یک قدرت تحت فشار قرار می‌گرفت برای برقراری تعادل امتیاز مشابهی به قدرت دیگری می‌داد. در خلال نیمه دوم قرن نوزدهم سیاست موازنه مثبت به‌صورت یک رشته امتیازات به قدرت‌های بزرگ ظاهر شد و سیاست موازنه منفی نتوانست میدان عمل پیدا کند. سلاطین قاجار تصور می‌کردند که کاربرد سیاست موازنه مثبت سبب حفظ استقلال کشور می‌شود، ولی از این حقیقت غافل بودند که چنانچه روند مزبور ادامه می‌یافت، عملا هیچ‌چیز از استقلال ایران باقی نمی‌ماند.

 توسل به یک نیروی سوم برای خنثی کردن سیاست‌های خصمانه روس و انگلیس نسبت به ایران از چشم زمامداران ایران دور نماند. البته کمتر قدرتی حاضر بود خود را درگیر صحنه تاخت و تاز سیاسی ایران کند. به نظر می‌رسد که کوشش‌های اولیه در این راه با شکست مواجه شد؛ زیرا دولت آمریکا تا پایان عصر قاجاریه به هیچ صورت مایل نبود در کار دو قدرت روسیه و انگلیس در ایران دخالت کند.

طرح توسل به یک قدرت سوم محدود به کوشش برای کشاندن آمریکا به صحنه سیاست ایران نبود، بلکه با استفاده از کارشناسان بلژیکی، سوئدی، آلمانی و هلندی سعی شد تا این کشورها را به‌صورت وزنه‌ای در برابر دو قدرت روسیه و انگلیس قرار دهد.

اطلاعات اولیه مردم ایران درباره آمریکا

با اینکه قاره آمریکا در سال۱۴۹۲ میلادی یعنی ۱۰سال قبل از تشکیل دولت صفویه در سال۱۵۰۲میلادی، توسط کریستف کلمب کشف شد و در سال۱۷۷۶ دولت ایالات متحده استقلال یافت، ولی مردم ایران اطلاعی در این مورد نداشتند. البته چند کتاب فارسی وجود داشت که در آنها اشاره‌ای به آمریکا شده بود. مولف کتاب «تحفه العالم» یعنی میرعبداللطیف الموسوى الشوشترى جزایری که در سال۱۲۱۶ هجری در هندوستان تالیف شد از کشف قاره آمریکا و خصوصیات اخلاقی مردم آنجا مطالب جالب و گاهی اوقات نامعقولی نوشته است.

میرزا محمد صالح کازرونی شیرازی در سفرنامه خود (تالیف سال ۱۲۳۴ه.ق) تاریخ نسبتا مستندتری را پیرامون کشف قاره آمریکا نگاشته است. در آن زمان آمریکا را ینگه دنیا و دنیای جدید می‌نامیدند. جیمز موریه در سفرنامه خود به نام «مسافرت به قسطنطنیه از راه ایران و ارمنستان و آسیای صغیر در سال‌های ۱۸۰۸ تا ۱۸۱۲» می‌نویسد: «شاهنشاه ایران فتحعلی‌شاه ما را به حضور طلبید و ضمن سوالات متفرقه درباره آمریکا پرسید این مملکت چگونه است؟ شما چگونه به آن مملکت سفر می‌کنید؟ آیا آن مملکت زیرزمین است؟»

نخستین ایرانی که به قاره آمریکا سفر کرد حاج میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی بود که در سال۱۸۰۹م به‌عنوان نخستین سفیر ایران راهی لندن شد. کشتی حامل وی در سال۱۸۱۱م بر اثر توفان دریا به سواحل آمریکا کشانده شد و وارد آن کشور شد.

کتاب دیگری به زبان فارسی درباره آمریکا تدوین شده و قابل ذکر است «بستان السیاحه» تالیف حاج میرزا زین العابدین شیروانی است که راجع به ینگه دنیا چنین می‌گوید: «لفظ ینگی ترکی است به معنای دنیای جدید و آن را ارض جدید نیز گویند و آن در حد نهصد و‌اند هجری ظهور نموده و مابین جنوب و مغرب روم و مغرب ایران است و آن خارج از ربع مسکون و از اقالیم سبعه بیرون است و ملکی است به قدر ربع شمالی. حکیم مستر کلمبوس که او را فلون نیز می‌گویند از جماعت فرنگان ظاهر ساخت و حدود اربعه آن ملک از سمت مشرق به دریای محیط اتصال داد.» در کتاب «کشف الغرایب» راجع به آمریکا آمده است: «این دیار را وسعت بسیار است؛ اما مقدار آن را از روی تحقیق نمی‌توان نوشت؛ زیرا حدود و ثغور آن به وجهی است که شاید معلوم نشده است این مملکت از طرف شمال به دریای یخ و از طرف جنوب و از طرف‌های شرقی و غربی به دریای محیط می‌رسد هوای آن چون کوهستان و هم در طرف شمال واقع است بسیار سرد و ۹ماه زمستان.»

 اطلاعاتی که مردم ایران در آن زمان از ممالک متحده آمریکا و وضع جغرافیایی و سیاسی و اجتماعی آن کشور داشتند از این حدود تجاوز نمی‌کرد درصورتی‌که در این موقع یعنی در نیمه دوم قرن نوزدهم آمریکا به پیشرفت‌های سریعی در تمام شئون اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی نائل آمده بود و موقعی که در سال۱۸۶۲ آبراهام لینکلن، رئیس‌جمهوری آن کشور ضمن صدور اعلامیه معروف خود که می‌توان آن را تجلی افکار آزادی‌خواهی آمریکاییان آن زمان دانست، حق آزادی را برای همه قائل شده و رژیم بردگی را در آمریکا از میان برمی‌داشت، خطاب به مردم آمریکا گفت: «چه چیز ضامن استقلال است؟

برج و باروهای محکم یا مرزهای بسته‌شده یا نیروی دریایی قوی؟ نه اینها مایه پشت گرمی ما در مقابل استبداد نیست. تمام آنها ممکن است ضد ما به کار رود، بدون اینکه سستی و ضعفی در قدرت مبارزه ما پدید آید، پشت‌گرمی ما عشق به آزادی است که خداوند در نهاد ما نهاده است و ضامن بقای ما آن روحیه‌ای است که آزادی را چون میراثی برای نوع بشر در سراسر جهان به‌دست آورده است.

ضمن اینکه فکرتان با زنجیرهای بردگی و اسارت آشنا شد پای خود را با آن زنجیر بسته‌اید و اگر به پایمال کردن حقوق دیگران عادت کنید گوهر استقلال خویش را از دست داده‌اید؛ زیرا با این عمل بنده و برده اولین دیکتاتور ظالم و زبردستی خواهید بود که درمیان شما پیدا شود.»

در چنین وضعیتی که ایرانیان اطلاعات بسیار کمی از ایالات متحده آمریکا و مردم آمریکا نیز اطلاعات مختصری از ایران داشتند، روابط بین دو کشور آغاز شد.

 زمینه‌های سیاسی برقراری روابط

میرزا تقی‌خان امیرکبیر که می‌خواست با وارد کردن یک نیروی سوم به صحنه سیاست ایران از قدرت روز افزون روسیه و انگلیس بکاهد، درصدد برقراری روابط با آمریکا برآمد. در آن زمان آمریکا یک کشور جوان بود و نیروی دریایی نیرومندی داشت و امیرکبیر پیش‌بینی می‌کرد که آن کشور در آینده به‌صورت یک قدرت بزرگ درخواهد آمد. بنابرین اوایل سال ۱۲۶۶ق به میرزا محمدخان، مصلحت گذار (کاردار) ایران در استانبول دستور داد که با جرج مارش، وزیر مختار آمریکا در آن شهر درخصوص امکان برقراری روابط گفت‌وگو کند.

جرج مارش از این پیشنهاد استقبال کرد. تیلور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا نیز آن را تایید و اختیارنامه‌ای برای وی صادر کرد. هدف آمریکایی‌ها از برقراری روابط با ایران رقابت تجارتی با انگلستان در بازارهای اقتصادی دنیا بود. مذاکرات نزدیک به یک‌سال و سه‌ماه طول کشید و سرانجام در تاریخ ۹اکتبر۱۸۵۱ قراردادی به نام «عهدنامه دوستی و کشتیرانی میان ایران و آمریکا» در استانبول به امضا رسید.

این قرارداد شامل یک مقدمه و هشت فصل (ماده) بود که نکات مهم آن در زیر می‌آید:

ماده اول: دوستی پایدار دو دولت و دو ملت ایران و ممالک متحده آمریکا را اعلام می‌کند.

ماده دوم: اصل آزادی بازرگانی اتباع دو کشور را به رسمیت می‌شناسد.

ماده سوم: حقوق گمرکی کالاهای صادراتی و وارداتی طبق اصل دول کامله‌الوداد مقرر می‌دارد.

ماده چهارم: کشتی‌های بازرگانی دو کشور آزاد هستند که با پرچم خودشان به بنادر و لنگرگاه‌های دو کشور برای بارگیری و باراندازی رفت و آمد کنند. این حق آزادی کشتیرانی دو طرف در رودخانه‌های دو کشور نیز بدون هیچ ممانعتی برقرار است.

ماده پنجم: این ماده مربوط به تاسیس سه کنسولگری آمریکا در شهرهای تهران، تبریز و بوشهر و سه کنسولگری ایران در شهر واشنگتن، بوستون و نیواورالئان است.

ماده ششم: اختلافات اتباع دو دولت طبق قانون هر کشور و با حضور کنسول یا نماینده او مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.

ماده هفتم: چنان‌که بین هر یک از این دو کشور با دولت ثالثی حالت جنگ به‌وجود آید، این امر هیچ تاثیری در روابط دو کشور نخواهد کرد.

 ماده هشتم: عهدنامه باید در مدت یک‌سال یا کمتر توسط نمایندگان دو دولت تصویب شده و اسناد آن در استانبول مبادله شود.

 قرارداد ناکام!

به‌طوری‌که از مفاد قرارداد مزبور برمی‌آید امیرکبیر سعی داشته است پای آمریکایی‌ها را به خلیج‌فارس باز کند؛ زیرا ایران تا آن زمان به هیچ دولت دیگری اجازه کشتیرانی در رودخانه‌های خود را نداده بود. تاسیس کنسولگری در بوشهر نیز یک نکته مهم دیگر است چون به هیچ کشور دیگری چنین اجازه‌ای داده نشده بود.

 دولت ایران این قرارداد را تصویب نکرد؛ زیرا از یک‌سو با مخالفت دولت انگلستان رو به رو شد و از سوی دیگر امیرکبیر نیز یک‌ماه پس از امضای قرارداد مزبور در استانبول از صدارت غزل شد و جای خود را به میرزا آقاخان نوری داد که از سرسپردگان بنام انگلیس بود.

 توجه مجدد به آمریکا

طولی نکشید که روابط ایران و انگلیس بر سر مساله افغانستان به تیرگی گرایید و کاملا قطع شد. انگلیسی‌ها در سواحل خوزستان نیرو پیاده کردند. در این موقع بود که روشن‌بینی امیرکبیر برای شاه معلوم شد و درصدد ادامه سیاست او درخصوص برقراری روابط با آمریکا برآمد. ناصرالدین‌شاه به کاردار ایران در استانبول (میرزا احمدخان) دستور داد تا به‌طور مخفی با وزیر مختار آمریکا در آن شهر درخصوص خریداری چند کشتی جنگی و استخدام ملوانان آمریکایی گفت‌وگو کند. میرزا احمدخان به اسپنس، وزیر مختار آمریکا اعلام کرد که برای انعقاد عهدنامه‌ای پیرامون روابط بازرگانی و سیاسی دو کشور اختیارات لازم را دارد. کاردار ایران یک طرح هشت‌ماده‌ای را پیشنهاد کرد که در ماده هفت آن آمده بود: « چون دولت ایران فاقد یک نیروی دریایی جنگی در خلیج فارس می‌باشد لذا نیروی دریایی ممالک متحده آمریکا از کشتی‌های تجاری ایران حمایت خواهد کرد». 

همچنین بر اساس ماده هشتم قرارداد «دولت ممالک متحده آمریکا وعده می‌دهد که جزایر و بنادر متعلق به ایران را از تسلط دولت انگلیس و تعرض امام مسقط حفاظت نماید.» همزمان با اقدام مزبور اقدامات دیگری نیز در پایتخت‌های اتریش و روسیه آغاز شد؛ به این معنی که جان داودخان، مترجم اول دولت ایران به اتریش اعزام شد تا مذاکراتی را در همین زمینه با وزیر مختار آمریکا در وین انجام دهد و میرزا قاسم‌خان والی، وزیر مختار ایران در سن‌پترزبورگ نیز گفت‌وگوهایی با وزیر مختار آمریکا در این شهر انجام داد. دولت آمریکا سعی کرد که ابتدا نظر مساعد دولت روسیه را نسبت به این موضوع جلب کند و روس‌ها نیز ظاهرا موافقت خود را اعلام کرده بودند. مذاکرات رسمی ایران و آمریکا در ذیقعده۱۲۷۱ق در استانبول آغاز شد و نمایندگان هر دو کشور هریک طرح‌های جداگانه را ارائه دادند. آمریکایی‌ها با طرح پیشنهادی ایران در زمینه حقوق کنسولی و بازرگانی موافق بودند؛ ولی مواد ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ طرح ایران را نمی‌پذیرفتند. برای روشن شدن مطلب سه ماده مزبور در زیر می‌آید:

ماده سیزدهم: دولت آمریکا تعهد می‌کند در مدت دوسال از تاریخ انعقاد قرارداد امام مسقط را تنبیه کند. جزایر خلیج فارس از جمله بحرین را از تسلط دیگران بیرون آورد و به دولت ایران بازگرداند. در ظرف دوسال کشتی‌های بازرگانی آمریکا که به بنادر ایران می‌آیند از پرداخت حقوق گمرکی معاف خواهند بود.

ماده چهاردهم: کشتی‌های تجاری ایران حق دارند که بیرق آمریکا را بر فراز خود نصب کنند و بحریه آمریکا را کشتی‌های ایران حمایت کند که در دریا تجاوز به آنها نشود.

ماده پانزدهم: از آنجا که دولت ایران کشتی جنگی ندارد و دولت آمریکا سود کلانی از برقراری تجارت با ایران خواهد برد. بحریه آمریکا دریاهای ایران را از نقشه‌های سوءدشمنان حفاظت می‌کند و کشتی‌های جنگی اجازه دارند به بنادر و لنگرگاه‌هایی که دولت ایران معین کند، وارد شوند و توقف کنند. کشتی‌ها آزادانه می‌توانند خوراک و پوشاک مورد نیاز خود را به قیمت روز خریداری کنند. مواد یادشده موجب می‌شد که آمریکا عملا رویاروی دولت انگلستان در دریاها قرار گیرد؛ درحالی‌که آمریکا مایل نبود سیاست بی‌طرفی خود در مساله ایران را کنار بگذارد. لذا وزیر مختار آمریکا در استانبول طی نامه‌ای که در رمضان۱۲۷۲ به میرزا احمدخان نوشت با صراحت اعلام داشت که پذیرفتن شرایط پیشنهادی ایران غیرممکن است.

 انعقاد قرار دوستی و تجاری ایران و آمریکا (۱۸۵۶)

وجود مخالفت آمریکا با سه ماده مزبور موجب شد میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله که قرار بود همراه با فرخ‌خان امین‌الدوله برای انجام مذاکرات صلح با انگلیس به پاریس برود در استانبول با وزیر مختار آمریکا ملاقات کند و از امنیت امضای قرارداد میان دو کشور سخن بگوید.

 ملکم خطاب به وزیر مختار آمریکا گفت: «نفوذ خارجی در ایران اساسا مخالف این است که پای آمریکاییان به خاک ایران باز شود و این مخالفت علاوه بر علت تجاری، سبب سیاسی نیز دارد. انگلیسی‌ها این شایعه را شهرت داده‌اند که هرجا دست دولت آمریکا بند شود دام و نیرنگ می‌نهند و در کارهای آن دولت دخل و تصرف می‌کنند. از سوی دیگر روس‌ها که در ابتدا نسبت به انعقاد این قرارداد موافق بودند پس از پایان یافتن کشمکش خود با متفقین روش خود را تغییر داده‌اند. انگلیسی‌ها از ابتدا نسبت به مذاکرات ایران و آمریکا خشمگین بودند و با دسیسه توانستند طرح قرارداد ۱۸۵۱ را به‌دست آورند... و تصور می‌رود که در مخالفت خود با مذاکرات فعلی همچنان باقی باشند.» وزیر مختار آمریکا در کمال صراحت پاسخ داد که اگر ایران از سه ماده مزبور دست برندارد امیدی به انعقاد قرارداد مورد نظر نخواهد بود. وی سپس این مطلب پر معنی را به ملکم‌خان گفت: «...سرنوشت آمریکا این است که تجارت آینده جهان را قبضه خواهد کرد و روزی خواهد آمد که دوستی آن کشور برای دولت و ملت ایران سودمند خواهد بود.»

ملکم‌خان پس از تماس با دربار ایران پیشنهاد کرد که به جای سه ماده مذکور این ماده گنجانیده شود: دولت آمریکا به ایران کشتی قرض خواهد داد تا جزایر متعلق به ایران را در خلیج‌فارس به اطاعت درآورد. همچنین دولت ایران اجازه دارد که پرچم آمریکا را روی کشتی‌های خود نصب کند.» دولت آمریکا که می‌دید مذاکرات صلح بین ایران و انگلیس هنوز آغاز نشده است، با پیشنهاد یادشده نیز مخالفت کرد، ولی دربار ایران مصمم شده بود که این قرارداد را با آمریکا به امضا برساند؛ به‌ویژه که به فکر دریافت وام از آمریکا افتاده بود. پس از مذاکرات طولانی قرارداد دوستی و تجاری ایران و آمریکا در۱۳ ژوئن ۱۸۵۷ در استانبول به امضای سفیران دو کشور رسید. قرارداد مزبور توسط فرانکلین پیوس منعقد شد.

 آمریکا و انقلاب مشروطه ایران

 سفارت آمریکا در تهران اصولا فعالیت سیاسی و اقتصادی چشم‌گیری نداشت تا جایی که به نهضت مشروطه مربوط می‌شود برخی از ماموران سیاسی آمریکا در ایران انقلاب مشروطه را تحسین می‌کردند و گروهی نیز در جهت مخالفت با انقلاب مشروطه بودند. دولت آمریکا نیز سیاست بی‌طرفی را رعایت می‌کرد. پیرسون، سفیر وقت آمریکا در ایران با آنکه معتقد بود که حکومت مشروطه مناسب مردم بی‌سواد و فقیر ایران نیست، ولی پس از آنکه تحصن مشروطه‌خواهان به موفقیت انجامید، در یکی از گزارش‌های خود به وزارت خارجه آمریکا نوشت در ادامه مبارزه فعلی طبعا علاقه و همدردی شیفتگان آزادی را در سراسر جهان جلب خواهد کرد.» پس از چند ماه دیگر که مجلس شورای ملی در ایران دایر شد پیرسون اظهارنظر کرد: «چه بسا فریاد زنده باد آزادی ملت‌ها که از کشور کهنسال ایران برخاسته در سراسر دنیا طنین‌انداز شود.»

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.