«گرایش انسان به عدالت، دموکراسی را امکانپذیر میسازد؛ اما استعداد انسان برای بیعدالتی آنرا ضروری میکند.»(دموکراسی. نوشته برنارد کریک، ص 179).
حال باید درباره رفتار جنون آمیز جولانی و تروریست های تحریر الشام با علویان و شیعیان چه گفت؟ چه چیزی استعداد ذاتی اینان برای کشتار را مهار می کند؟ چه چیزی توسعه طلبی و تجزیه سوریه توسط صهیونیست ها را مهار خواهد کرد؟
چه کسی در مقابل این همه جنایت خواهد ایستاد؟ مردم بی پناه علوی و شیعه چه پناهی دارند؟ آیا معیار حقیقت برای برخی افراد جمهوری اسلامی نیست؟ و درست به این سبب است که درباره جولانی و صهیونیست ها و جنایات آنها چیزی نمی گویند؟
گویا بیش از طرفداران جمهوری اسلامی، مخالفان اش آن را معیار و بنیاد خود کرده اند. بیشتر مخالفان جمهوری اسلامی، چنان گرفتار خشونت و کینه اند و پایبند به دمکراسی هم نیستند که حتی بدترین جنایتها در حق دوستان آن و حتی شیعیان را یا توجیه کرده یا در برابرش سکوت می کنند. این همان دندان نیش و تناقضی است که ادعای آنها درباره دمکراسی را رسوا می کند و نشان می دهد دمکراسی هم برای مهار مکر و دروغ و خشونت اینان کافی نبوده است.
در جهانی چنان آشفته که دو موجود تهوع آور یعنی ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ به هم نزدیک شده اند و چنین اوکراین را در باتلاق تنهایی و وحشت افکنده اند، در جهانی که دمکراسی ترکیه و اسراییل چنین جنایاتی در حق همسایگان خود می کنند، باید حقیقت را برتر از دمکراسی بنشانیم و ندای فطرت و عقل را سَرور خود کنیم. باید هشیارتر از همیشه بود و به جنایات غرب و شرق در حق انسان پاسخ محکم داد. این دست بر قضا به دمکراسی راستین و آنچه اندیشمندان بزرگ دمکراسی گفته اند نیز نزدیک تر است.