«ارسطو» به زبان ساده: انسان، حیوان سیاسی است

عصر ایران پنج شنبه 23 اسفند 1403 - 13:06
اگر بخواهیم طوری بگوییم که همیشه در یادتان بماند این تعبیر و تمثیل را به کار می بریم: "اگر شادی را یک جرقۀ کوچک در زندگی است یودایمونیا مانند نوری است که همیشه در زندگی ما روشن می‌ماند."

عصر ایران - ارسطو یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان تاریخ است که در سال ۳۸۴ پیش از میلاد در استاگیرا، شهری در مقدونیه، متولد شد. پدرش، نیکوماخوس، پزشک دربار پادشاه مقدونیه بود و همین باعث شد که ارسطو از کودکی با دانش پزشکی و علوم طبیعی آشنا شود. اما وقتی او هنوز نوجوان بود، پدر و مادرش را از دست داد و سرپرستی‌اش به یکی از اقوامش سپرده شد.

زادگاه ارسطو : بقایای دیوار قدیمی استاگیرا و موقعیت آن روی نقشه«ارسطو» به زبان ساده: انسان، حیوان سیاسی است

در ۱۷ سالگی، برای تحصیل به آکادمی افلاطون در آتن رفت و ۲۰ سال نزد این فیلسوف بزرگ شاگردی کرد. او در ابتدا یکی از پیروان وفادار افلاطون بود، اما بعدها در بسیاری از مسائل فلسفی راه متفاوتی را در پیش گرفت. افلاطون او را "خوانندۀ کتابخانه" می‌نامید، چرا که ارسطو دائماً در حال مطالعه و تفکر بود.

پس از مرگ افلاطون، ارسطو آتن را ترک کرد و به شهر آسیای صغیر رفت. در این دوره، با هرمیاس، فرمانروای آتارنئوس، دوستی نزدیکی برقرار کرد و با خواهرزاده‌ی او، پیتیس، ازدواج کرد. بعدها، به دعوت فیلیپ دوم، پادشاه مقدونیه، مربی اسکندر مقدونی شد.

پس از بازگشت به آتن، مدرسه‌ای به نام «لوکیوم» (Lyceum) تأسیس کرد که به یکی از مهم‌ترین مراکز علمی دوران باستان تبدیل شد. او در این مدرسه سیستم آموزشی ویژه‌ای را توسعه داد که مبتنی بر گفتگو و بحث بود. همچنین، برخلاف دیگر مدارس فلسفی که کلاس‌ها در اتاق‌های ثابت برگزار می‌شدند، ارسطو هنگام تدریس همراه با شاگردانش در باغ قدم می‌زد. به همین دلیل، پیروان او را «مشائیان» می‌نامند که به معنی "راه‌روندگان" است.

«ارسطو» و مشائیون
پس از درگذشت اسکندر، ارسطو مورد خشم مخالفانش در آتن قرار گرفت و ناچار شد شهر را ترک کند. او در سال ۳۲۲ پیش از میلاد در جزیره‌ی اوبویا درگذشت. با این حال، تأثیر او بر فلسفه، علوم، و دانش بشری تا قرن‌ها ادامه یافت. آثار و نظریات او، به‌ویژه در منطق، متافیزیک، اخلاق، سیاست و علوم طبیعی، پایه‌ی بسیاری از مکاتب فکری و علمی در دوران‌های بعدی شد.

در دوران قرون وسطی، آثار او به زبان عربی ترجمه شد و مورد توجه فیلسوفان اسلامی مانند ابن‌سینا و ابن‌رشد قرار گرفت. سپس، در دوران رنسانس، اندیشه‌های ارسطو دوباره در اروپا احیا شد و بر تفکر غربی تأثیر عمیقی گذاشت. فلسفه‌ی او، نه تنها در شکل‌گیری نظام‌های منطقی و علمی، بلکه در سیاست، اخلاق و هنر نیز نقش مهمی ایفا کرد. هنوز هم بسیاری از مفاهیم و نظریات او در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و الهام‌بخش متفکران معاصر است.

به دلیل نقش والای ارسطو در اندیشه بشری، لقب "معلم اول" به او داده شده است.
«ارسطو» به زبان ساده: انسان، حیوان سیاسی است

اصول فلسفی ارسطو

۱. منطق و استدلال (منطق صوری)

ارسطو اولین کسی بود که اصول منطقی را به طور رسمی تدوین کرد. او باور داشت که اگر بخواهیم درست فکر کنیم، باید قوانینی برای استدلال منطقی داشته باشیم. او می گفت که باید صورت مساله درست باشد تا به جواب برسیی. به همین دلیل منطق او را "منطق صوری" می نامند.ارسطو قیاس منطقی را مطرح کرد که به زبان ساده یعنی: اگر دو چیز درست باشند، می‌توان از آن‌ها نتیجه‌ی درستی گرفت. مثال معروف او این بود:
همه‌ی انسان‌ها فانی هستند ، سقراط یک انسان است ، پس سقراط فانی است.

این روش هنوز هم پایه‌ی استدلال در علوم و فلسفه است. البته از این روش، عده ای برای فریبکاری مردم استفاده می کنند. مثال معروفش این است:
در باز است، باز پرنده است، پس در ، پرنده  است.
در اینجا، مغالعه (از نوع اشتراک لفظی) صورت گرفته است. از مغالطه در بحث های فلسفی، اجتماعی و مشخصاً در سیاست بسیار استفاده می شود. سیاستمداران پوپولیست، مغالغه کاران قهاری هستند و می توانند با حرف هایی سطحی که ظاهری جذاب دارند، عموم مردم را به سمت خود بکشند و از سیاستمداران خردگرا دور کنند.

۲. هستی‌شناسی 

ارسطو می‌خواست بفهمد "چیزها واقعاً چه هستند؟" او به این نتیجه رسید که هر چیزی دو بُعد دارد: جوهر و عَرَض.

  • جوهر یعنی ذات اصلی یک چیز. چیزی که اگر از بین برود، دیگر آن شیء وجود نخواهد داشت. مثلاً "درخت بودن" جوهر یک درخت است.
  • عَرَض یعنی ویژگی‌های اضافی یک چیز که می‌تواند تغییر کند. مثلاً رنگ برگ‌های یک درخت می‌تواند سبز یا زرد باشد، اما این روی "درخت بودن" تأثیر ندارد.

    ارسطو  می گفت که برای درک واقعیت یک چیز، باید چهار علت آن را بشناسیم:

    1. علت مادی: چیزی که از آن ساخته شده است (مثلاً چوب برای یک میز).
    2. علت صوری: شکل و ساختاری که به آن چیز هویت می‌دهد (مثلاً طراحی و فرم میز).
    3. علت فاعلی: چیزی که باعث به وجود آمدن آن شده است (مثلاً نجاری که میز را ساخته).
    4. علت غایی: هدف یا دلیل وجودی آن چیز (مثلاً این که میز برای نشستن و کار کردن ساخته شده است).

۳. یودایمونیا

یودایمونیا (Eudaimonia) یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم در فلسفه‌ی ارسطو است که معمولاً به "سعادت" یا "زندگی خوب" ترجمه می‌شود. اما این واژه چیزی فراتر از خوشبختی لحظه‌ای یا لذت زودگذر است. ارسطو یودایمونیا را هدف نهایی زندگی انسان می‌دانست، چیزی که همه‌ی ما به دنبال آن هستیم، اما فقط از طریق پرورش فضیلت‌ها و زندگی خردمندانه به آن می‌رسیم.

یودایمونیا فقط شادی نیست!

بسیاری تصور می‌کنند که یودایمونیا همان شادی است، اما ارسطو بین لذت‌های زودگذر (Hedonia) و یودایمونیا تفاوت قائل بود.

    لذت‌ها و شادی های زودگذر: مثل خوردن یک غذای خوشمزه، تفریح کردن، یا داشتن پول زیاد – این‌ها ممکن است احساس خوبی به ما بدهند، اما پایدار نیستند و در بلندمدت زندگی ما را معنادار نمی‌کنند.
    یودایمونیا: یک نوع شکوفایی و رشد عمیق است که از زندگی بر اساس فضیلت‌ها و استفاده‌ی درست از خرد به دست می‌آید. به عبارت دیگر، یودایمونیا یعنی زندگی‌ای که ارزش زیستن دارد.مثلاً  یک دانشمند که با اشتیاق به تحقیق و کشف حقایق علمی می‌پردازد و از این طریق به شکوفایی عقلانی دست می‌یابد یا یک فرد که با کمک به نیازمندان، به زندگی خود معنا می‌بخشد یا هنرمندی که با خلق آثار زیبا، به شکوفایی خلاقیت خود کمک می‌کند.

اگر بخواهیم طوری بگوییم که همیشه در یادتان بماند این تعبیر و تمثیل را به کار می بریم: "اگر شادی را یک جرقۀ کوچک در زندگی است یودایمونیا مانند نوری است که همیشه در زندگی ما روشن می‌ماند."

 فراموش نکنیم که یودایمونیا به معنای "زندگی‌ای که ارزش زیستن دارد" است، آن هم نه زندگی برای فقط خود که برای جامعه نیز. 

چگونه به یودایمونیا می‌رسیم؟

ارسطو معتقد بود که یودایمونیا از طریق رعایت "حد وسط" در فضیلت‌ها حاصل می‌شود. این یعنی پرورش ویژگی‌هایی که نه در حد افراط باشند و نه در حد تفریط.

مثلا می گفت: شجاعت حد وسط ترس بیش از حد (بزدلی) و بی‌احتیاطی (بی‌باکی) است، پس با شجاعت می توانید به یودایمونیا برسید نه با بزدلی یا بی باکی.
یا سخاوت حد وسط  خساست و ولخرجی است و کسی با خساست یا ولخرجی به زندگی خوب نمی رسد ولی با سخاوت چرا؟
تواضع نیز از نظر ارسطو وسط غرور و خودکم‌بینی است. 

اساساً یکی از مهم ترین و حتی می توان گفت سخت ترین کارهای انسان در تمام زندگی این است که حد وسط را در کارها بیابد. مثلاً اگر شما مدیر یک شرکت هستید، باید حد وسط در رفتار با کارمندان تان را بیابید تا نه خیلی سختگیر باشید و نه شرکت تان خیلی رها و بی قاعده. والدین نیز در تربیت فرزند همین گونه اند و کلا در همه امور باید کوشید از این طرف بام افتاد و نه از آن طرفش. متاسفانه بسیاری از ما در زندگی هایمان حد وسط را رعایت نمی کنیم و درگیر افراط یا تفریط می شویم، حتی ممکن است در خوبی و مهربانی هم دچار افراط شویم؛ این موضوع در ضرب المثل های ایرانی هم بازتاب دارد، مانند "خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند" یا "درشتی و نرمی به هم در بِه است". در دستورات دینی هم آمده است" خیر الامور اوسطها.

۴. سیاست و جامعه‌شناسی

ارسطو می‌گفت: "انسان، حیوانی سیاسی است." به این معنی که ما به طور طبیعی در جوامع زندگی می‌کنیم و به دیگران نیاز داریم.

او درباره‌ی انواع حکومت‌ها صحبت کرد و آن‌ها را به سه دسته تقسیم کرد:

  • پادشاهی
    اگر پادشاه خردمند و عادل باشد خوب است، ولی اگر ظالم باشد بدترین نوع حکومت  یعنی "تیرانی" (Tyranny)، جایی که قدرت به جای خدمت به مردم، فقط در راستای منافع شخصی حاکم استفاده می‌شود.

  • آریستوکراسی
    در آریستوکراسی، حکومت در دست گروهی از نخبگان و افراد با فضیلت است، کسانی که نه تنها دانش و تجربه‌ی لازم برای اداره‌ی جامعه را دارند، بلکه برای رفاه عمومی تلاش می‌کنند. اگر این گروه بر اساس شایستگی و خردمندی انتخاب شوند، می‌توانند جامعه‌ای باثبات و عادلانه ایجاد کنند. اما ارسطو هشدار می‌داد که اگر نخبگان به جای خدمت به مردم، فقط به منافع خودشان فکر کنند، این حکومت به "الیگارشی" (Oligarchy) تبدیل می‌شود، جایی که تنها ثروتمندان و قدرتمندان از مزایای حکومت بهره‌مند می‌شوند و دیگران کنار گذاشته می‌شوند.

  • دموکراسی
    دموکراسی از نظر ارسطو، حکومتی است که در آن مردم در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارند و اگر به درستی اجرا شود، می‌تواند آزادی و برابری را برای جامعه به ارمغان بیاورد. اما او معتقد بود که دموکراسی همیشه بهترین گزینه نیست، زیرا ممکن است به "اُخلاکری" (Ochlocracy) یا حکومت عوام‌گرا تبدیل شود، جایی که تصمیمات نه بر اساس خردمندی، بلکه بر اساس احساسات، عوام‌فریبی و هرج‌ومرج گرفته می‌شوند. از نظر او، یک دموکراسی موفق باید همراه با قانون‌گرایی و احترام به دانش و تخصص باشد تا به جای هرج‌ومرج، یک جامعه‌ی متعادل و پایدار شکل بگیرد.

۵. زیبایی‌شناسی و هنر

ارسطو در کتاب "فن شعر" (Poetics) تلاش کرد توضیح دهد که چرا ما به هنر، به‌ویژه نمایش و ادبیات تراژیک، علاقه داریم. برخلاف افلاطون که هنر را صرفاً یک تقلید از واقعیت و گمراه‌کننده می‌دانست، ارسطو باور داشت که هنر نه‌تنها تقلید، بلکه روایتی از حقیقت زندگی است که به ما کمک می‌کند آن را بهتر درک کنیم. او به‌خصوص بر تراژدی تمرکز کرد و معتقد بود که داستان‌های غم‌انگیز و قهرمانانی که با سرنوشت تلخ خود روبه‌رو می‌شوند، در ما تأثیر عمیقی می‌گذارند. این آثار، احساسات قوی مانند ترس و شفقت را در ما برمی‌انگیزند و باعث می‌شوند که با شخصیت‌ها همدلی کنیم و تجربه‌ای احساسی و فکری عمیق داشته باشیم.

مفهوم "کاتارسیس" (Catharsis)، که ارسطو مطرح کرد، به معنی "پاک‌سازی روح" است. او معتقد بود که وقتی یک نمایش یا داستان تراژیک را می‌بینیم، احساسات سرکوب‌شده‌ی خود را بیان و تجربه می‌کنیم و از این طریق، از نظر روحی آرامش پیدا می‌کنیم.

برای مثال، وقتی امروزه یک فیلم غمگین می‌بینیم و اشک می‌ریزیم، احساس سبکی و رهایی می‌کنیم، چون فرصتی پیدا کرده‌ایم تا احساسات عمیق خود را تجربه کنیم. به این ترتیب، هنر و تراژدی نه‌تنها سرگرم‌کننده هستند، بلکه یک نقش درمانی و تربیتی هم دارند و به ما کمک می‌کنند احساسات خود را بهتر درک کنیم و حتی به درک عمیق‌تری از زندگی برسیم.

«ارسطو» به زبان ساده: انسان، حیوان سیاسی است

ارسطوی روان‌شناس 

ارسطو را می‌توان یکی از پیشگامان روان‌شناسی فلسفی دانست، زیرا او تلاش کرد ذهن و رفتار انسان را بر اساس اصول طبیعی و منطقی توضیح دهد. مهم‌ترین نظریات او در این حوزه عبارتند از:

  1. نظریه‌ی روح (Psyche)

    • ارسطو باور داشت که روح (psyche) مسئول زندگی و حرکت موجودات زنده است.
    • برخلاف افلاطون که معتقد بود روح از بدن جدا است، ارسطو می‌گفت که روح و بدن یک کل واحد هستند.
    • او سه نوع روح را معرفی کرد:
      • روح نباتی (مختص گیاهان): فقط وظیفه‌ی رشد و تغذیه را دارد.
      • روح حیوانی (مختص حیوانات): علاوه بر رشد، شامل حس و حرکت نیز می‌شود.
      • روح انسانی (مختص انسان‌ها): علاوه بر دو مورد قبل، دارای توانایی تفکر و استدلال است.
  2. احساسات و شناخت

    • او باور داشت که حواس پنج‌گانه ابزار شناخت هستند و ذهن انسان با استفاده از تجربه، دانش را کسب می‌کند.
    • برخلاف افلاطون که بر ایده‌های ازلی تأکید داشت، ارسطو بر تجربه و مشاهده به عنوان پایه‌ی دانش تأکید می‌کرد.
    • او همچنین معتقد بود که حافظه و خیال نیز در پردازش اطلاعات نقش دارند.
  3. نظریه‌ی یادگیری

    • ارسطو باور داشت که یادگیری از طریق تجربه و عادت شکل می‌گیرد.
    • او اولین کسی بود که از مفاهیمی مانند تداعی معانی (Associationism) صحبت کرد، که بعدها در روان‌شناسی رفتارگرایی مورد استفاده قرار گرفت.
    • او سه قانون مهم برای یادگیری و به خاطر سپردن اطلاعات معرفی کرد:
      1. شباهت (مثلاً فکر کردن به دریا، یاد اقیانوس را می‌آورد)
      2. تضاد (مثلاً فکر کردن به تاریکی، یاد روشنایی را می‌آورد)
      3. هم‌جواری در زمان و مکان (مثلاً وقتی دو چیز را با هم ببینیم، آن‌ها را به هم مرتبط می‌کنیم)

ارسطوی جانورشناس 

ارسطو به دلیل کنجکاوی زیاد، به بررسی و تحلیل موجودات زنده علاقه‌ی فراوانی داشت و حتی به شکارچیان پول می‌داد تا گونه‌های مختلف حیوانات را برای مطالعه‌ی او بیاورند.
ارسطو را می‌توان پدر جانورشناسی نامید، زیرا او اولین کسی بود که سعی کرد حیوانات را به‌صورت علمی دسته‌بندی کند و رفتار آن‌ها را بررسی کند. مهم‌ترین کارهای او در این زمینه عبارتند از:

  1. دسته‌بندی حیوانات

    • ارسطو جانوران را به دو گروه کلی تقسیم کرد:
      • حیوانات دارای خون (که امروزه معادل مهره‌داران در نظر گرفته می‌شوند)
      • حیوانات بدون خون (که امروزه معادل بی‌مهرگان است)
    • او حیوانات را بر اساس ویژگی‌هایی مانند روش تولیدمثل، محیط زندگی و آناتومی دسته‌بندی کرد.
  2. مطالعه روی ۵۰۰ گونۀ حیوانی

    • ارسطو با بررسی بیش از ۵۰۰ گونه حیوانی، اطلاعات دقیقی در مورد زیست‌شناسی آن‌ها ارائه کرد.
    • او رفتار حیوانات را مشاهده می‌کرد و یادداشت برمی‌داشت، که باعث شد برخی از یافته‌های او برای قرن‌ها معتبر بماند. او مثلاً متوجه شد که برخی حیوانات زندگی اجتماعی دارند، برخی مهاجرت می‌کنند و برخی از ابزار استفاده می‌کنند.

آثار و کتاب‌های ارسطو

  • ارغنون: مجموعه‌ای از شش کتاب درباره‌ی منطق و اصول استدلال.
  • متافیزیک: بررسی ماهیت هستی و اینکه چرا چیزها وجود دارند.
  • اخلاق نیکوماخوسی: در مورد فضیلت‌ها و زندگی خوب، که به نام پسرش، نیکوماخوس، نامگذاری شده است.
  • سیاست: تحلیل انواع حکومت‌ها و نقش شهروندان در سیاست.
  • فن شعر: بررسی اصول داستان‌نویسی و تأثیر هنر بر احساسات انسان.
    «ارسطو» به زبان ساده: انسان، حیوان سیاسی است

    حکایتی از ارسطو

    مردی نادان به مردی دانا در حضور ارسطو، پرخاش کرد. مرد دانا نیز با او دهان به دهان شد و به منازعه با او برخاست. وقتی مرد نادان رفت، ارسطو به نکوهش مرد دانا پرداخت. مرد دانا گفت: دیدی که حق با من بود؛ چرا مرا سرزنش می کنی؟ وانگهی من مردی دانایم و او فردی نادان بود.
    ارسطو پاسخ داد: اتفاقا چون دانایی سرزنشت می کنم چون تو قبلا نادان بودی و مرحله نادانی را پشت سرگذاشتی و باید آن مرد را می فهمیدی ولی آن مرد، به مرحله دانایی نرسیده که تو را بفهمد.

5 جمله‌ از ارسطو

۱. "ما همان چیزی هستیم که به طور مکرر انجام می‌دهیم."
۲. "طبیعت هیچ چیز را بیهوده نمی‌آفریند."
۳. "انسان، حیوان سیاسی است."
۴. "فضیلت، حد وسط بین دو رذیلت است."
۵. "بدون دوستان، هیچ کس نمی‌خواهد زندگی کند، حتی اگر همۀ خیرهای دیگر را داشته باشد."

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.