دولت به جای اینکه با اعطای برخی امتیازها و اعانهها مردم را در وضعیت فقر آلود خود نگاه دارد و یا آنها را به کارهای نامولد با دستمزد اندک مشغول کند، مهارتها و استعدادهای آنها را به گونهای پرورش دهد که بتوانند کارهای معنادار با دستمزدهای واقعی را پیدا کنند.
عصر ایران؛ مهدیه ملک شیخی- مددجویی می گفت: "کمکهای خیریه باعث تغيير در وضع زندگی نمی شود، در حد کمک هزینه است. مساعدتهای آنها طوری نيست که مردم را به آینده و خروج از فقر اميدوار کند. الان چه تحت پوشش باشی و چه نباشی، تأثير زیادی در بهبود اوضاع زندگی ما ندارد. ناگزیر آدم ته خط باشد و مجبور شود که تحت پوشش خیریه قرار بگيرد."
در همه جهان، نظام اجتماعی ماهیت ناعادلانه دارد و جامعه را به طبقات بالا و پایین تقسیم میکند.
به رغم فعالیت های در خور توجه برخی خیریه ها در زمینه توانمندسازی کم برخورداران، بیشتر خیریه ها در بهترین حالت می توانند غذای شب فقرا را تامین کنند. سوالی که مطرح می شود اینکه چرا با وجود رشد مراکز خیریه در ایران همچنان فقر سرعت بیشتری گرفته است؟
در جامعه ما با وجود فعالیت مراکز مردم نهاد در زمینه کارهای خیر و فعالیت نهادهای دولتی و نیمه دولتی همچون کمیته امداد امام خمینی، بهزیستی، صندوقهای قرض الحسنه و وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی هنوز سیمای زشت فقر و تکدیگری و بیکاری از چهره شهرها و روستاها زدوده نشده است.
افراد کم برخوردار به صورت روزمره در مواجهه با شرایط نابسامان اقتصادی در حال مبارزه برای بقا هستند. آنچه تجربه خیریه ها در سراسر ایران نشان می دهد؛ این است که فقر با پول از بین نمی رود. پول، فقیر را توانمند نمی کند.
گفتنی است فعالیتهای خیرخواهانه و مردمی در کشورمان از قدمت زیادی برخوردار است. کشور ایران از نظر شاخصهای نیکوکاری جز ۳۰ کشور نخست جهان به شمار میآید. اما بهرهگیری از شیوههای سنتی تامین مالی سبب شده است که از این ظرفیت به درستی استفاده نشود. فقرزدایی در ایران در مقایسه با برخی از کشورها ازجمله چین از شرایط مطلوبی برخوردار نیست.
آمار نشاندهنده وجود بیش از ۲۸,۲۰۰ مؤسسه خیریه و مرکز نیکوکاری دارای مجوز در کشور است. با توجه به اینکه برخی مؤسسات تحت نظارت نهادهای دیگر نیز فعالیت میکنند، تخمین زده میشود که تعداد کل مؤسسات خیریه و سمنهای دارای مجوز در ایران به حدود ۳۲,۰۰۰ مورد برسد. لازم به ذکر است که از این تعداد، بین ۸,۰۰۰ تا ۱۰,۰۰۰ مؤسسه فعال بوده و بقیه ممکن است فعالیت محدودی داشته باشند.
بنابراین با توجه به روحیه خیرخواهانه مردم و فعالیت تعداد زیاد مراکز خیریه در کشور انتظار میرود که روز به روز از تعداد نیازمندان کم شود؛ با این حال فعالیت این مراکز نتوانسته آن گونه که باید و شاید مرهمی بر زخمهای نیازمندان باشد؛ چرا که ساز و کار مشخصی برای شفاف عمل کردن مراکز خیریه در کشور تعریف نشده است. مدیریت یکپارچهای بر آنها نظارت نمیکند و مجوز آنها از سوی دستگاههای متعددی صادر میشود. در حال حاضر بر تعداد زیادی از مراکز خیریه هیچ نظارتی وجود ندارد. فقدان نظارت کافی بر موسسههای خیریه موجب شده تعدادی از آنها تحت پوشش فعالیتهای خیرخواهانه به سودجویی بپردازند. از این رو مردم در شناسایی موسسههای خیریه قانونی دچار مشکل اند. همچنین این امر موجب موازی کاری بین آنها و ضایع شدن حق نیازمندان واقعی شده است.
از سوی دیگر حجم اقتصادی فعالیت امور خیریه در کشورمان مشخص نیست. گردش مالی برخی از خیریهها دارای شفافیت نیست و همین مسائل موجب نوعی بدبینی به خیریهها میشود؛ در استمرار این روند، اعتماد عمومی به خیریهها و سمنها را کاهش میدهد و با کاهش اعتماد مردم به خیریهها و سمن ها در واقع سرمایه اجتماعی نهادهای مردمی در شیب نزولی قرار میگیرد.
مسئله دیگر اینکه بسیاری از سمنها و خیریهها فاقد ساختار تشکیلاتی و مدیریتی متناسب با ماموریت و اهداف خود هستند؛ به این معنا که برخی نهادهای مردمی در حالت سنتی متوقف شده و از ورود به تحولات نوین پرهیز دارند.
در ایران به حوزه خیرین نگاه علمی نشده است؛ در حالی که در اروپا و آمریکا رشتههای دانشگاهی مرتبط با حوزه خیرین با هدف مدیریت علمی خیریهها و تامین نیروی انسانی در خیریهها راهاندازی شده است.
برخی از محققان یکی از راههای کاهش این گونه مشکلات را تشکیل شبکه ملی موسسات خیریه و ساماندهی بخش خیریه کشور میدانند.
هماهنگی بین نهادهای خیریه میتواند از مشکلات در حوزه خیرخواهی گره گشایی کند و از انجام بسیاری از موازی کاریها بکاهد. ولیکن شواهد گویای آن است که در حال حاضر این نهادها در حوزههای تخصصی خود اطلاعی از دیگر نهادهای خیریه همسو ندارند و در صورت اطلاع نیز انگیزهای برای انجام فعالیتهای جمعی نیست؛ و یا اعتقادی به مزایای کار جمعی ندارند و منافع خویش را در اثر این مشارکت در خطر میبینند.
وضعیت فعلی نهادهای خیریه کنونی گویای آن است که نهادهای خیریه از ضعف آمار و فقدان اطلاعات دقیق رنج میبرند.
از جمله چالش های اساسی در این حوزه، بی ثباتی اقتصاد کلان جامعه است که علاوه بر تضعيف رشد اقتصادی، توزیع درآمد را نامتعادل تر و با ادامه این روند، فقرا را نيز متأثر می کند. در کشورهایی که عمدۀ درآمدشان به نفت وابسته است، کوچک ترین تکانه (چه درونی و چه بيرونی) اثر فزاینده ای بر توزیع درآمد آنها دارد. در این صورت با کاهش درآمدها، فقيران فقيرتر می شوند. اولين قدم در راه کاهش و ریشه کن کردن فقر، ایجاد محيط اقتصادی باثبات است. گرچه فقر تک بعدی نيست، البته که بعد اقتصادی آن نسبت به دیگر ابعاد، سهم بيشتری در ریشه کن کردن این پدیدۀ اجتماعی دارد؛ زیرا بسياری از ناهنجاری های اجتماعی و سياسی، در مشکلات اقتصادی مردم ریشه دارد.
به طور کلی انحراف خیریهها از اهداف و ماموریت اصلی خود سبب گسترش رقابت ناسالم در میان خیریهها شده است. این رقابت ناسالم سبب شده است تا خیریهها به جای هم افزایی با یکدیگر و با سایر نهادهای حکومتی در جهت کاهش مشکلات و آسیبهای اجتماعی درصدد تضعیف یکدیگر برآیند و به این واسطه وجهه خود را در میان جامعه از دست دهند.
نکته مهم اینکه در طول ۵۰ سال گذشته مناطقی از کشور عملاً از گردونه توسعه حذف شده و یا مورد غفلت واقع شده اند. به این معنا که هیچ گونه تلاشی برای توسعه اشتغال در این مناطق صورت نگرفته است. در نتیجه وقتی اشتغال توسعه پیدا نکند، فقر حاکم می شود. مناطق حاشیه ای شهر ها، فضاهایی هستند که در واقع توسط مسئولین و متولیان مربوطه رها شده اند. این بی تفاوتی و غفلت مسئولین نسبت به سکونت گاه های حاشیه ای، در شکل گیری آسیب های اجتماعی نقش بارزی دارد.
در این میان، یکی از گروه های آسیب پذیر در مناطق حاشیه نشین، زنان سرپرست خانوار هستند. زنان سرپرست خانواده از دو جهت در مناطق حاشیه نشین تعدادشان زیاد است. اول اینکه، بروز حوادث و آسیب های متعدد برای مردان در مناطق حاشیه ای، باعث افزایش زنان سرپرست خانوار در چنین مناطقی می شود و دیگر اینکه بنا به دلایل متعددی نظیر ارزانی مسکن و پایین تر بودن هزینه های زندگی، بخش زیادی از زنان سرپرست خانوار به این مناطق مهاجرت می کنند.
این را توجه کنیم؛ که فقر مسکن موجب می شود فرد در یک تله فضایی گرفتار شود و بیرون آمدن از دایره فقر را غیر ممکن می کند.
از نگاه دیگر، برخی مددکاران منشأ چالش موجود در توسعه فقر در کشور را کارگریزی می دانند؛ فراوانی خیریه ها و بی برنامگی آن ها از مهم ترین دلایل آن شمرده می شود. دلیل دیگر می تواند افسردگی مددجوها باشد که انگیزه کار در آن ها را از بین برده است.
کارشناسی عقیده دارد: "اساس کار خیریه، جنس غیر فرهنگی دارد و باید برایش ضمیمه ای فرهنگی تهیه کرد". فقر بيش از هر چيز، به معنای وابستگی است.
از این رو کاهش عمومی فقر با پرداختهای نقدی به افراد فقیر توصیه نمیشود؛ زیرا تصور میشود که این امر در وهله اول مشکلاتی مانند عادتهای مضر و رفتار ناکارآمد افراد فقیر را تشویق کند.
تا زمانی که افراد مناطق محروم توسط خیریهها کمکهای مستقیم دریافت کنند، به کار کردن رغبتی نشان نخواهند داد و در نتیجه فرهنگ بیکاری بیش از پیش نهادینه میشود. تنها با فعال شدن و کار کردن مردم یک جامعه است که چرخهای اقتصاد آن جامعه راه میافتد و در نهایت رفاه اجتماعی حاصل می شود. در واقع، تنها راه ریشه کن کردن اصولی فقر، مقابله با بیکاری از طریق کارآفرینی است.
امروزه عمومیترین و موثرترین شیوه فقر زدایی، توانمند سازی فقرا برای آماده کردن آنها به جهت حضور در فعالیتهای اقتصادی و کسب مشاغل پایدار است. توانمندسازی از طریق آموزشهای کاربردی، فقرا را مهیای ورود به بازار کار میکند. اشتغال موثرترین شیوه فقرزدایی است، به ویژه اگر این اشتغال پایداری و ثبات لازم را داشته باشد. کسب شغل به آموزشهای متناسب نیاز دارد که فقرا تا به حال از آن محروم بودهاند.
در واقع دولت به جای اینکه با اعطای برخی امتیازها و اعانهها مردم را در وضعیت فقر آلود خود نگاه دارد و یا آنها را به کارهای نامولد با دستمزد اندک مشغول کند، مهارتها و استعدادهای آنها را به گونهای پرورش دهد که بتوانند کارهای معنادار با دستمزدهای واقعی را پیدا کنند.
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.