به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، آمارهای وحشتناک تصادفات رانندگی در ایران هر سال فاجعهای تازه را رقم میزند.
دوره زمانی | تعداد فوتیها | تعداد مجروحان | توضیحات اضافی |
---|---|---|---|
۱۰ ماهه ۱۴۰۳ | ۱۶,۳۹۹ نفر | ۳۲۸,۰۷۵ نفر | مجموع آمار کشتهها و مجروحان در کل کشور |
نوروز ۱۴۰۳ | ۱,۰۸۹ نفر | - | شامل ۸۳۱ مرد و ۲۵۸ زن |
این جدول بهوضوح نشان میدهد که تصادفات رانندگی در ایران همچنان یک بحران جدی است که نیاز به اقدامات فوری و عملی دارد.
بر اساس گزارشهای رسمی، در ده ماه نخست سال ۱۴۰۳، تعداد ۱۶ هزار و ۳۹۹ نفر در سوانح رانندگی جان باختهاند و ۳۲۸ هزار و ۷۵ نفر مجروح شدهاند. این یعنی بهطور متوسط، روزانه بیش از ۵۴ نفر جان خود را در جادههای کشور از دست دادهاند و بیش از ۱۰۰۰ نفر دچار آسیبدیدگی شدهاند. آیا این فقط یک عدد است؟ یا صدای خاموش هزاران خانواده که عزیزان خود را از دست دادهاند؟
با نزدیک شدن به ایام نوروز، رسانهها، پلیس راهور و جمعیت هلالاحمر بار دیگر پویش «نه به تصادف» را راهاندازی کردهاند. اما آیا این پویشها توانستهاند واقعاً تغییری در آمارهای مرگبار جادهای ایجاد کنند؟ یا باز هم قرار است صرفاً چند بنر تبلیغاتی، چند هشدار تلویزیونی و چند توییت و استوری در فضای مجازی باشد و در نهایت، سوانح جادهای همچنان مثل هر سال داغی تازه بر دل خانوادهها بگذارند؟
در تعطیلات نوروزی امسال، یک هزار و ۸۹ نفر جان خود را در تصادفات از دست دادند؛ یعنی در کمتر از سه هفته، نزدیک به یکدهم آمار سالانهی فوتیهای تصادفات ثبت شد. از این تعداد، ۸۳۱ نفر مرد و ۲۵۸ نفر زن بودند. اگر این آمار را به ساعت محاسبه کنیم، تقریباً هر ۴۰ دقیقه یک نفر در جادههای ایران جان میبازد!
تعداد کشتههای نوروز ۱۴۰۳ شاید کمی کمتر از نوروز ۱۴۰۲ باشد، اما آیا این کاهش، نتیجه یک اقدام جدی و تأثیرگذار بوده است؟ یا صرفاً نتیجهی عواملی مانند شرایط جوی، کاهش سفرها یا افزایش محدودیتهای مقطعی؟ وقتی آمار مجروحان سالانه بیش از ۳۰۰ هزار نفر است، آیا میتوان گفت که تغییری اساسی در وضعیت ایمنی جادهها ایجاد شده است؟
ضربالمثل معروف میگوید: «با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود.» این دقیقاً همان چیزی است که دربارهی پویشهای جادهای مطرح است. نمیتوان تنها با چند شعار و کمپین تبلیغاتی، رانندگان را به رعایت قوانین وادار کرد. وقتی جادههای کشور همچنان ناایمن هستند، خودروها استانداردهای لازم را ندارند، قوانین بازدارندگی کافی ندارند و فرهنگ رانندگی همچنان پر از تخلفات خطرناک است، آیا یک پویش رسانهای میتواند تغییری ایجاد کند؟
نقش ایمنی جادهها در کاهش تصادفات انکارناپذیر است، اما آیا جادههای کشور بهروز و استاندارد شدهاند؟ همچنان شاهد نقاط حادثهخیز بیشماری هستیم که سالها وعده اصلاح آنها داده شده ولی تغییری رخ نداده است. برخی از جادههای کشور حتی علائم راهنمایی و رانندگی کافی ندارند، چه برسد به سیستمهای پیشرفته هشداردهنده یا دوربینهای کنترل سرعت مؤثر.
از سوی دیگر، خودروهای تولید داخل با استانداردهای ایمنی جهان فاصلهای نگرانکننده دارند. تصادفی که شاید در بسیاری از کشورهای دنیا فقط به یک آسیب جزئی منجر شود، در ایران به مرگ راننده و سرنشینان ختم میشود. چرا؟ چون کیفیت بدنه خودروها پایین است، ایربگها باز نمیشوند، سیستم ترمز کارایی لازم را ندارد و هیچ نظارت دقیقی بر این وضعیت وجود ندارد.
پلیس راهور در سالهای اخیر تلاشهایی برای کنترل بیشتر جادهها و کاهش تخلفات انجام داده، اما آیا این اقدامات کافی بوده است؟ هنوز بسیاری از رانندگان با سرعتهای غیرمجاز حرکت میکنند، سبقتهای خطرناک میگیرند، قوانین را زیر پا میگذارند و تنها در صورت مشاهده دوربین یا مأمور پلیس، به رعایت قوانین تن میدهند.از سوی دیگر، جریمههای رانندگی در ایران بهاندازهای نیست که بازدارندگی جدی داشته باشد.
اما در کنار تمام این مشکلات، فرهنگ رانندگی ایرانیان نیز یک بحران اساسی است. عجله، بیصبری، عدم رعایت حقوق دیگران و بیتوجهی به قوانین، از عوامل اصلی تصادفات در ایران هستند. بسیاری از رانندگان حتی ابتداییترین اصول رانندگی را رعایت نمیکنند، از کمربند ایمنی استفاده نمیکنند، در حین رانندگی با موبایل صحبت میکنند یا حتی پشت فرمان چرت میزنند!
آیا برای اصلاح این فرهنگ برنامهای جدی در نظر گرفته شده است؟ آموزشهای رانندگی در مدارس چقدر جدی گرفته میشود؟ چقدر در رسانهها بهجای تبلیغات و پویشهای شعاری، برنامههای آموزشی مفید پخش میشود؟
اگر واقعاً قرار است تغییری در وضعیت تصادفات کشور ایجاد شود، باید اقدامات جدی و عملی انجام شود.
نقاط حادثهخیز باید اصلاح شوند، سیستمهای کنترل هوشمند نصب شوند و جادههای جدید با استانداردهای جهانی ساخته شوند.
تولید خودروهای غیرایمن باید متوقف شود و استانداردهای سختگیرانهتری برای ایمنی خودروها اعمال شود.
جریمهها باید افزایش یابند و بهطور جدی اجرا شوند تا بازدارندگی واقعی داشته باشند.
آموزش از سنین پایین باید در دستور کار قرار گیرد و رسانهها بهجای تبلیغات کلیشهای، محتوای آموزشی مؤثر تولید کنند.
پویشهای «نه به تصادف» تنها زمانی معنا دارند که پشتوانهی عملی و اجرایی داشته باشند، نه اینکه صرفاً در ایام خاصی مطرح شوند و بعد فراموش شوند.
آمار تصادفات در ایران چیزی بیش از یک عدد است؛ این ارقام یعنی هزاران خانواده که عزیزانشان را از دست دادهاند، هزاران نفری که دچار آسیبهای جبرانناپذیر شدهاند و میلیاردها تومان خسارت اقتصادی. پویش «نه به تصادف» اگر قرار است مؤثر باشد، باید از شعار عبور کند و به مرحلهی عمل برسد. در غیر این صورت، سال آینده همین موقع، باز هم آمارهای تلخ جدیدی منتشر خواهد شد و باز هم رسانهها از یک پویش دیگر خواهند گفت. اما آیا تغییری حاصل میشود؟ یا همچنان دهنمان را با گفتن «نه به تصادف» شیرین خواهیم کرد، بیآنکه اتفاقی بیفتد؟