همشهری آنلاین- لیلا باقری: نمیدانم شما به آجیل مشکلگشا اعتقاد دارید یا نه، اما اخیراً یک اینفلوئنسر نکتهای درباره آن مطرح کرده که جای تأمل دارد، گفته این آجیل برای حل مشکلات جنسی استفاده میشده است. ببینیم منابع معتبر درباره این آجیل چه نوشتهاند، چراکه فارغ از اعتقاد و باورهای مردم، روایت تاریخ باید به درستی و بدون تحریف باشند.
اولین منبع که با یک سرچ ساده میتوان به آن دست یافت، فرهنگنامه دهخداست که درباره این آجیل نوشته: «میوههای خشک که زنان برای حاجتروا شدن نذر میکنند.» صدری افشار هم در فرهنگ فارسی معاصر همین مضمون را آورده است. اما کاملترین و البته جالبترین توضیح را میتوان در کتاب باورهای عامیانه مردم ایران دکتر حسن ذوالفقاری یافت.
بر اساس این منبع گرانقدر درباره باورهای عامیانه مردم، تاریخچه آجیل مشکلگشا احتمالا به ایران باستان بازمیگردد. در آن دوران، رسم بود که برای خوشحالی فَروهرها، هدایایی تهیه شود. این هدایا، «لَرَک» یا «آجیل گاهَنبار» نام داشتند و افسانهای جالب و مشهوری دارد که باز با یک جستجوی ساده قابل خواندن است. طبق این منبع، از گذشته، مردم بر این باور بودند که با خوردن آجیل مشکلگشا میتوانند آرزو کنند و مشکلاتشان برطرف شود. این آجیل عمدتا در مراسم زنانه پخش میشد و میگفتند که پس از بستهبندی، باید پوست و آشغال آن را با دقت جمعآوری کرد تا چیزی روی زمین نماند و بعد در آب روان ریخت. خرید، بستهبندی و شیوه پخش این آجیل آداب خاصی داشت و گیرنده نیز باید حتما هنگام دریافت آن میگفت: «خدا گره از کارت باز کند.»
در منابع مختلف، البته ریزکارکردهایی این آجیل در باور مردم عنوان شده است، از جمله؛ مصون ماندن از چشمزخم و چشم بد، جلوگیری از پیشامدهای ناگوار، گشایش کار و وسعت رزق، رواج کسبوکار، بختگشایی، حاجتهای مذهبی و... اما در هیچکدام از این منابع، کارکردی که این اینفلوئنسر مطرح کرده، یافت نمیشود.
جالب اینجاست که وقت مطالعه کتاب طهران قدیم جعفر شهری، باز هم به این نکته برمیخورم که مردم در گذشته، با وجود نبود امکانات امروزی، پر از شور زندگی بودند. برای ریزترین کارهای خود آیین و رسوم خاصی داشتند؛ چیزی که امروزه به آن «روتین» میگوییم. این رسوم، علاوه بر کارکردهای فرهنگی، نوعی رواندرمانی اجتماعی نیز محسوب میشد و بدون نیاز به قانون، نوعی نظم و نظام در جامعه ایجاد میکرد.
برای مثال، آجیلفروش در تهران قدیم، علاوه بر آجیل مشکلگشا، اقلام دیگری نیز میفروخت، اما چون این آجیل پرمخاطبترین محصولش بود، باید آداب خاصی را رعایت میکرد تا مشتریانش حفظ شوند. فروشندهای که پاکیزه بود و صلاحیت این کار را داشت، با این مشخصات در دکان حاضر میشد؛ سر تراشیده و ریشی یکقبضه یا دوقبضه، عرقچین و عمامه شیرشکری، قبای بلند و سهچاک، شالی به کمر، دستانی حنا بسته، مویی خضابشده و دستمالی روی شانه و لنگی به کمر. اگر فروشنده این آداب را رعایت نمیکرد، مشتریانش کم میشد. ازاینرو، آجیلفروشها از تمیزترین کسبه به شمار میآمدند. همچنین، پول آجیل باید از پاکترین و حلالترین درآمدها تأمین میشد.
نکته جالبتر اینکه دکان آجیلفروشی رو به قبله ساخته میشد. مشتری، در سکوت آجیل را میخرید و تا خانه ذکر میگفت تا حضور قلب داشته باشد. در خانه، در مکانی تمیز مینشست و بدون سخنان بیهوده، آجیل را بستهبندی میکرد. این آداب، نوعی تمرین ذهنآگاهی (مدیتیشن) محسوب میشد و به کاهش استرس، ایجاد تمرکز و تقویت حس کنترل بر زندگی کمک میکرد.
حال، پرسش اینجاست که چرا باید تاریخ و فرهنگ را تحریف کنیم؟ اگر امروز این روایتها یکییکی تحریف و تخفیف شوند، چه چیزی برای نسلهای آینده باقی خواهد ماند؟ این روایتهای بهظاهر جزئی، فقط نقل تاریخ نیستند؛ بلکه شیوه نگاه مردم به زندگی و تلاش آنها برای حفظ معنا در ادوار مختلف را بازگو میکنند؛ معنایی که برای تابآوری در برابر مشکلات، همواره مورد نیاز انسان بوده است.
و در پایان اینکه محتوای آجیل مشکلگشا شامل توت، نخودچی، فندق، پسته، نقل، کشمش و بادام است. حتی طب سنتی، با تمام حساسیتهایش نسبت به گرمی و سردی خوراکیها، چنین کارکردی را برای این ترکیب قائل نشده است. درضمن اگر کسی این آجیل را برای حل مشکلش بخرد، خودش آن را مصرف نمیکند و باید آن را میان جمعی تقسیم کند تا دیگران برایش دعا کنند. اگر هم گیرنده آجیل باشد، در نهایت، چند دانه مغز نصیبش خواهد شد... !پس، چطور شد که چنین ادعایی درباره آن مطرح شد؟
نویسنده: لیلا باقری
تدوینگر و راوی: مهدی کشوریان