استاد انصاریان در اولین بخش از شرح دعای کمیل که موسسه دارالعرفان الشیعی تحت اشراف این استاد اخلاق در اختیار شفقنا قرار داده است، به تبیین «سند دعای کمیل» پرداخته و آورده است: «در بسیاری از کتب ادعیه سندی برای این دعا نوشته نشده است چراکه شهرت آن به قدری بوده که احساس نیاز به ذکر سند نشده و جامعیت آن از جهت فصاحت و بلاغت و سنخیت دعا با دعاهای امیرالمؤمنین کاشف است که این دعا از امیرالمؤمنین (ع) است.
به گزارش شفقنا، برخی از مدارک دعای کمیل عبارت اند از:
شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد درباره دعای کمیل چنین گوید: رُوِیَ أَنَّ کُمیل بن زیاد النخعی رأی أمیر المؤنین علیه السلام ساجِداً یَدْعُو بهذا الدعاء فی لیلة النَّصفِ مِن شعبان: اللهمَ إِنِّی أَسأَلُکَ بِرَحمَتِکَ الَّتِی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ …
روایت شده است که کمیل بن زیاد امیرالمؤمنین را دید که در شب نیمه ماه شعبان در حال سجده این دعا را می خواند: خدایا از تو درخواست می کنم، به رحمتت که همه چیز را فراگرفته است. …
۲. سید ابن طاووس در کتاب إقبال الأعمال روایت کرده است که کمیل بن زیاد گفت: روزی با مولایم حضرت امیرالمؤمنین در مسجد بصره نشسته بودم شب نیمه شعبان را یادآور شدیم. حضرت فرمود: هر بنده ای آن شب را به عبادت و احیا بگذراند و دعای حضرت خضر را در آن شب بخواند، البته دعای او مستجاب گردد. چون حضرت به منزل آمد شب به خدمت او رفتم. چون مرا دید: پرسید ای کمیل برای چه کار آمده ای؟ عرض کردم برای دعای خضر آمده ام. فرمود: «بنشین ای کمیل! چون این دعا را حفظ نمایی و هر شب جمعه یک مرتبه یا در هر ماهی یک مرتبه یا در هر سالی یک مرتبه یا در طول عمر یک مرتبه بخوانی شر دشمنان دفع می شود و خدا تو را یاری می کند و رزق و روزی ات زیاد می گردد و گناهان تو آمرزیده خواهد شد.
ای کمیل! چون مدت زیادی در مصاحبت من به سر بردی تو را شایسته آن دیدم که با این دعای مبارک ممتاز و سرافراز گردانم. پس فرمود: بنویس». و خود حضرت املا فرمودند و من نوشتم سپس سید ابن طاووس شروع می کند به نقل دعای معروف.
۳. شیخ کفعمی در مصباح در اعمال نیمه شعبان ضمن دعاهای آن شب می گوید: «ثُمَّ ادْعُ بِمَا رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَدْعُو بِهِ لَیْلَةَ نِصْفِ شَعْبَانَ وَ هُوَ سَاجِدٌ؛ سپس در نیمه شعبان این دعا را که از امیرالمؤمنین روایت شده است بخوان که حضرت در حال سجود آن را می خواند.»
۴. نظر و رأی دقیق علامه کم نظیر، محقق خبیر، حدیث شناس آگاه، حضرت مجلسی این است که دعای کمیل دعایی جامع و کامل و متضمن همۀ مطالب دنیا و آخرت و بهترین دعاست. سپس به نقل از کتاب اقبال سید ابن طاووس جریان تعلیم دعا به کمیل را بیان می کند.
و اما آنچه در پیش خواهد آمد شرحی است بر دعای کمیل که با تکیه بر آیات و روایات اهل بیت از منابع اصیل شیعی به نگارش درآمده است.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی
شروع دعای شریف کمیل با منبع نوری بی نهایتی چون «بسم الله» می تواند چند دلیل داشته باشد: ١. امیر المؤمنین (ع) از رسول خدا (ص) و رسول خدا (ص) از پروردگار جهانیان روایت کرده است: کُلُّ أمرٍ ذی بال لا یذکر بِسمِ اللهِ فِیهِ فَهُوَ أَبتَر؛ هر کار بزرگی که در آن نام خدا یاد نشود، تباه و ضایع است و به محصول و نتیجه نمی رسد.
۲. مرحوم طبرسی در کتاب پرقیمت مکارم الأخلاق از امام موسی بن جعفر (ع) روایت می کند: مَا مِنْ أَحَدٍ دَهَمَهُ أَمرٌ یَغْتُهُ أَو کَرَبَتهُ کرَبَةٌ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ ثَلَاثَ مَرَاتٍ: «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ» إِلَّا فَرَّجَ اللهُ کرَبَتَهُ وَ أَذْهَبَ غَمَّهُ إِن شَاءَ اللهُ تَعَالَی.
هیچ کس نیست که او را غم و غصه ای فراگیرد و سر خود را به آسمان بردارد و سه بار «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید، مگر اینکه خدا ناراحتی اش را برطرف کند و غصه اش را از میان بردارد، اگر خدای متعال بخواهد.
. در حدیث بسیار مهمی آمده است: «لا یردُّ دُعاءٌ أَوَّلَهُ «بسم الله الرحمنِ الرَّحیم»؛ دعایی که ابتدایش «بسم الله الرحمن الرحیم باشد مردود درگاه حق نمی شود».
کسی که بخواهد خدای تعالی او را از این نوزده زبانیه رهایی بخشد اشتغال به خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» که نوزده حرف است پیدا کند تا خدای مهربان هر حرفی از آن را سپر و حائلی از آن نوزده زبانیه قرار دهد.
إِذَا قَالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبی: قُلْ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فَقَالَ الصَّبِی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ کَتَبَ اللَّهُ بَرَاءَةٌ لِلصَّبِی وَ بَرَاءَةٌ لأَبَوَیهِ وَ بَرَاءَةً لِلْمُعَلِّمِ.۱۰
هرگاه آموزگاری به کودک «بسم الله الرحمن الرحیم» را بیاموزد و کودک «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید خدای تعالی برای آن کودک و پدر و مادر و آموزگارش آزادی از دوزخ را ثبت کند.
۶. از پیامبر اسلام روایت شده است:
أُمَّتِی یَأْتُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ یَقُولُونَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فَتَنْقُلُ حَسَنَاتُهُمْ فِی الْمِیزَانِ فَیُقَالُ أَلَا مَا أَراجح [أَرْجَحَ[ مَوَازِینَ أُمَّةٍ مُحَمَّدٍ فَتَقُولُ الْأَنْبِیَاءُ إِنَّ ابْتِدَاءَ کَلَامِهِمْ ثَلَاثَهُ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ لَوْ وُضِعَتْ فِی کِفَّةِ الْمِیزَانِ وَ وُضِعَتْ سَیِّئَاتُ الخَلْقِ فِی کِفَةٍ أُخْرَی لَرَجَحَتْ حَسَنَاتُهُمْ.۱۱
در روز قیامت امت من در حال گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» وارد می شوند، پس کفه حسنات آنها در میزان سنگین می شود. از سوی پیروان دیگر آیین ها سؤال می شود چرا کفه حسنات امت محمد برتری یافت ]با اینکه سیئات آنها بیشتر است؟[ پیامبران [آنها[ می گویند: برای اینکه ابتدای گفتارشان سه نام از نامهای حق بوده است ]«الله»، «رحمن» و «رحیم»[ که اگر آن نام ها را در کفه ای تهند و سیئات تمام خلق را در کفه ای کفه حسنات آنها ]به برکت این سه نام] سنگین تر می شود.
از امام رضا (ع) روایت شده است: «بسم اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَقْرَبُ إِلَی اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ نَاظِرِ الْعَینِ إِلَی بیاضها؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» به اسم اعظم حق از سیاهی چشم به سپیدی آن نزدیک تر است».
بی شک اگر دعا، به ویژه دعای کمیل با اسم اعظم حق شروع شود، به اجابت می رسد و خواننده دعا و خواسته های او مورد پذیرش حق قرار می گیرند. «بسم الله» شراب طهوری است که وقتی جان و قلب از دست ساقی عشق آن را سرکشد، وجد و حال و نشاط و شوری بیرون از توصیف پیدا می کند و مجذوب جاذبه معشوق می شود و تا رسیدن به وصال محبوب سر از پا نمی شناسد و بدون خستگی و مستی راه را طی می کند.
از می عشق مست خواهم شد وز نگاهی ز دست خواهم شد
پیش بالای سر و بالایی خواهم افتاد و پست خواهم شد
غمزۂ یار اگر بود ساقی باده ناخورده مست خواهم شد
گر از این دست باده ای خواهد می کش و می پرست خواهم شد
در ره او ز پای خواهم ماند رفته رفته ز دست خواهم شد
گرچه در عشق نیست گشتم فیض باز از عشق مست خواهم شد
کلمه «اسم» بنا به اعتقاد بزرگان علم لغت برگرفته از «سمو» به معنای رفعت و بزرگی و بلندی و برتری است خدای مهربان لفظ «اسم» را با اتصال به حرف «باء» در این کلام نورانی و اثربخش آورد تا انسان هنگام جاری کردنش بر زبان توجه داشته باشد که می خواهد با ذکر اسم دوست به حضرت دوست متوسل شود. همچنین باید بداند توسل به دوست فقط با جاری کردن اسم او به زبان میسر نمی شود بلکه تا صفحه دل را از آلودگی های اخلاقی و آینه جان را از ناپاکی های معنوی پاک نکند و زبان را به آب استغفار از سخنان یاوه و بیهوده و ذکر اغیار نشوید روح توسل و زمینه جلوه محبوب بر باطن وجود فراهم نگردد. افزون بر آن، باید به این حقیقت مهمتر عنایت داشته باشد که بدون طهارت دل و پاکی جان و اخلاص در نیت و توجه به فقر ذاتی خود و بی نیازی حضرت دوست جاری کردن نام مبارک او بر زبان کمال بی ادبی و گستاخی است:
هزار بار بشویم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است
حضرت حق در برترین مراتب پاکی و تقدس است و انسان خاکی در پست ترین مقام تعلق و تدنس؛
و این پست ترین مقام، بی واسطه و سبب از مرحلۀ رذالت به اوج عزت و جلالت ترقی نمی کند. لذا خدای مهربان «بسم الله» را بین خود و انسان وسیله و واسطه قرار داد تا انسان با اتصال به معنا و مفهوم این کلام عرشی و تجلی دادن حقایق آن در جان فرشی قدم همت بر نردبان رفعت نهد و زمینه جلوه قابلیت مشاهده جمال و جلال از روزنه غیب بر او فراهم آید.
عارفی عاشق و صاحب دلی آگاه گفته است: حرف «باء» اشاره به بدایت و شروع حرکت و سلوک است واز «باء» تا «سین» که رمزی از سر معرفت است بیابانی بیکران و بادیه ای بی پایان است. محو شدن «الف» (در «باسم»» ) در بیابان بیکران و بادیه بی پایان بین «باء» و «سین» اشاره به این دارد که سالک این راه تا انانیت و منیت و خودی و خودیت را در پرتو انوار توحید محو نکند و در آتش عشق و محبت دوست نسوزاند و جز حال تسلیم و بندگی از او باقی نماند به سر معرفت نرسد و در عرصه نورانی «میم» مراد راه نیابد.
گروهی از اهل حال برآنند که «باء» اشاره به بر و نیکی او به همگان است و اغلب به عوام از مردم تعلق دارد که اهل نفوس اند و «سین» عبارت از سر او به خواص است که ارباب قلوب اند، و «میم» نشانۀ محبت اوست که نصیب اخص الخواص است که اصحاب اسرارند.
از امام صادق (ع) روایت شده که هر حرفی از این حروف سه گانه به اسمی از اسمای حسنی اشاره دارد: «الْبَاءُ بَهَاءُ اللهِ وَ السینُ سَنَاءُ اللهِ وَ المِیمُ عَبْدُ اللَّهِ؛ «باء» بهای الهی، «سین» سنای الهی ]به معنای بلندی و رفعت نور او[ و «میم» مجد و بزرگواری خداست.
جمعی از مجذوبان عاشق گفته اند «باء» اشاره به «بصیر»، «سین» کنایه از «سمیع»، و «میم» گویای کلمه «محصی» یعنی شمارکننده است گویا به قرائت کنندۀ «بسم االله» به این معانی آگاهی داده می شود که بصیرم، پس ظاهر و باطن همۀ اعمال و کارهایت را می بینم؛ سمیع ام، در نتیجه همه گفته ها و دعاهای تو را می شنوم؛ محصی ام، نهایتاً نفس هایت را شماره می کنم؛ بنابراین در سایه بصیرتم از ریا و خودنمایی در عمل اجتناب کن تا تو را لباس پاداش ابدی بپوشانم و در سایه شنوا بودنم از گفتار بیهوده و باطل بپرهیز تا تو را خلعت فیض و صفا و غفران و اصلاح دهم و در سایه محصی بودنم یک نفس غافل مشو تا عوض آن لقایت حضور بخشم.
عارفان عاشق و سالکان مجذوب و سوختگان آتش محبت محبوب می گویند از معانی و مفاهیم ملکوتی و عرفانی و عرشی «بسم الله» کسی بهره مند می شود که بر بلای دوست صبر کند و سر و باطن خود را به سلوک در صراط مستقیم مشغول سازد تا به فضای نورانی «میم» مشاهده برسد.
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم به تولای تو بر هر دو جهان پا زده ایم
تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده ایم
درخور مستی مارطل و خم و ساغر نیست ما از آن باده کشانیم که دریا زده ایم
همه شب از طرب گریه مینا من و جام خنده بر گردش این گنبد مینا زده ایم
تا نهادیم سر اندر قدم پیر مغان پای بر فرق جم و افسر دارا زده ایم
جای دیوانه چه در شهر ندادند هما من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده ایم
همای شیرازی
کلمه مبارک «الله» اسم جامع و نام کاملی است برای ذات مقدسی که مستجمع همه صفات کمال، جمال و جلال است. گفته اند سه معنا در «الله» مندرج است:
۱.دائم ازلی و قائم ابدی و ذات سرمدی است.
۲.عقول و اوهام در معرفت او متحیر و سرگردانند و ارواح و افهام در طلب او سرگشته و ناتوان.
اصحاب لطایف و اشارات گفته اند: «الله» اسم اعظم است و اساس توحید بر آن است و کافر به سبب گفتن این کلمه – در صورتی که نیت صادقانه دلش گفتار زبانش را بدرقه کند – از پستی کفر به اوج ایمان انتقال می یابد. کافر با گفتن این کلمه از دنیای غفلت و ناپاکی و از عرصه تنهایی و وحشت به دایرۀ هوشیاری و پاکی و انس و امنیت درآید. اگر به جای «لا إله إلا الله »، «لا إله إلا الرحمن» یا نام دیگر گوید، از کفر بیرون نیاید و وارد دایرۀ اسلام نشود. رستگاری و فلاح بندگان در گرو ذکر این نام نورانی و کلمه طیبه و اسم عرشی است.
منقبت کمال ذاکران به شرف این اسم کامل و تمام است. شروع و ابتدای هر کار به آن درست آید و پایان و اختتام به آن انتظام یابد. استحکام قواعد رسالت به اوست که «محمد رسول الله» و استواری و تأیید پایه های ولایت به آن است که «علی ولی الله». از خواص این اسم آن است که چون «الف» آن را حذف کنند «الله» باقی می ماند که «لله الأمرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْد»۱۵ و اگر «لام» اول را بیندازند «له» باقی خواهد ماند که «لَهُ المُلک وَلَهُ الحمد» و اگر «لام» دوم را هم بیندازند «هو» باقی ماند که دلالت بر ذات دارد: «قُل هو اللهُ أَحَدٌ».
خوشا آن سر که سودای تو دارد خوشا آن دل که غوغای تو دارد
ملک غیرت برد افلاک حسرت جنونی را که شیدای تو دارد
دلم در سر تمنای وصالت فرود آید سرم در دل تماشای تو دارد
فرود آید به جز وصل تو هیهات سر شوریده سودای تو دارد
دلم کی بـازمـانـد چـون بـه پـرواز هوای قـاف عـنـقـای تـو دارد
چو ماهی می تپم بر ساحل هجر که جانم عشق در پای تو دارد
دل و جان را کنم مأوای آن کو دل و جان بهر مأوای تو دارد
نهم در پای آن شوریده سر کو سر شوریده در پای تو دارد
فدایت چون کنم بپذیر جانا چرا کاین سر تمنای تو دارد
چگونه تن زند از گفت و گویت چو در سر فیض هیهای تو دارد؟
کلمۀ «رحمن» ریشه و پایه اش لغت «رحمت» است و بنا به عقیدۀ بزرگان علم نحو و صرف و لغت شناسی، صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت دارد این کلمه نزد دانشمندان دین و متخصصان معارف الهی به معنای بخشنده رحمت عام بر همه موجودات و مخلوقات، بی سابقه خدمت و عبادت است. در زبان اهل کشف و یقین این کلمه به معنای افاضه وجود و کمالات به کل ذرات به حسب مقتضای حکمت و قابلیت موجود است، که اگر این افاضه نبود، نه از وجود خبری بود نه از کمال اثری!
اهل بصیرت گفته اند معنای «رحمن» اراده حق به رساندن خیر و دفع شر از همه موجودات است. همهٔ نعمتهای ظاهری و باطنی از جهتی جلوۀ رحمانیت حق است و گوشه ای از این جلوه رحمانی در آیات سوره الرحمن بیان شده است.
اول دفتر به نام ایزد دانا صانع پروردگار حــی تــوانــا
اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی مرغ هوا را نصیب ماهی دریا
قسمت خود می خورند منعم و درویش روزی خود می برند پشه و عنقا
حاجت موری به علم غیب بداند در بن چاهی به زیر صخرة صما
جانور از نطفه می کند شکر از نی برگ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل نخل تناور کند زدانه خرما
از همگان بی نیاز و بر همه مشفق از همه عالم نهان و بر همه پیدا
پرتو نور سرادقات جلالش از عظمت ماورای فکرت دانا
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش حمد و ثنا می کند که موی بر اعضا
هرکه نداند سپاس نعمت امروز حیف خورد بر نصیب رحمت فردا
بار خدایا مهیمنی و مدبر وز همه عیبی مقدسی و مبرا
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن با همه کروبیان عالم بالا
سعدی از آنجا که فهم اوست سخن گفت ورنه کمال تو، وهــم کـی رســد آنجا
کلمه «رحیم» به عقیده اربابان علوم عربیت صفت مشبهه است، از این جهت دلالت بر ثبات و دوام دارد. یعنی «خدایی که رحمت و مهربانی اش همیشگی و ثابت است».
اهل دین گفته اند رحمت رحیمیه ویژه مردم مؤمن و صاحبان یقین است که به سبب پذیرش هدایت و رعایت حلال و حرام حق و آراسته بودن به حسنات اخلاقی و سپاسگزاری در برابر نعمت ها سزاوار و شایسته آن شده اند. در آثار اسلامی آمده است رحمت رحمانیه به معنای روزی بخشیدن به عموم موجودات و همه انسانها چه مؤمن و کافر و چه نیک و بد است و رحمت رحیمیه به معنای افاضه کمالات معنوی به نوع انسان و نیز آمرزش اهل ایمان در دنیا و آخرت است.
در رحمانیت و رحیمیت معنای عافیت مندرج است؛ یکی عافیت دنیوی و دیگر عافیت اخروی. رحمت رحیمیه شامل مطیعان است به قبول حسنات و عبادات و شامل عاصیان از اهل ایمان است به آمرزش و محو سیئات. نیکان و نیکوکاران به سبب بندگی، به انتظار نزول رحمت اند و بدان و بدکاران به علت نیازمندی و مفلسی و بیچارگی و شرمندگی، امیدوار این موهبت.
ابن مبارک گفته است «رحمن» آن است که چون از او درخواست کنی دست گیرد و «رحیم» آنکه اگر چیزی از او نطلبی خشم گیرد! عارفی گفته است خدای متعال رحمان است به روزی دادن به جانداران، و رحیم است به آمرزش سیئات اهل ایمان. در رزق و روزی به رحمانیتش اعتماد کن نه به کسب و تجارت خویش، ولی کسب و تجارت را از دست مگذار که خلاف شرع و عقل است؛ و در آمرزش گناهان به رحیمیتش تکیه کن نه بر عمل خود، ولی عمل را ترک مکن که خلاف خواسته حق و همراهی با شیطان است.
گروهی از اهل سر گفته اند بنده را سه حالت است:
اول: حالت معدومی که نیاز به هستی داشت.
دوم: حالت هستی و موجودیت که محتاج به اسباب بقاست.
اهل دین گفته اند رحمت رحیمیه ویژه مردم مؤمن و صاحبان یقین است که به سبب پذیرش هدایت و رعایت حلال و حرام حق و آراسته بودن به حسنات اخلاقی و سپاسگزاری در برابر نعمت ها سزاوار و شایسته آن شده اند. در آثار اسلامی آمده است رحمت رحمانیه به معنای روزی بخشیدن به عموم موجودات و همه انسانها چه مؤمن و کافر و چه نیک و بد است و رحمت رحیمیه به معنای افاضه کمالات معنوی به نوع انسان و نیز آمرزش اهل ایمان در دنیا و آخرت است.
در رحمانیت و رحیمیت معنای عافیت مندرج است؛ یکی عافیت دنیوی و دیگر عافیت اخروی. رحمت رحیمیه شامل مطیعان است به قبول حسنات و عبادات و شامل عاصیان از اهل ایمان است به آمرزش و محو سیئات. نیکان و نیکوکاران به سبب بندگی، به انتظار نزول رحمت اند و بدان و بدکاران به علت نیازمندی و مفلسی و بیچارگی و شرمندگی، امیدوار این موهبت.
ابن مبارک گفته است «رحمن» آن است که چون از او درخواست کنی دست گیرد و «رحیم» آنکه اگر چیزی از او نطلبی خشم گیرد! عارفی گفته است خدای متعال رحمان است به روزی دادن به جانداران، و رحیم است به آمرزش سیئات اهل ایمان. در رزق و روزی به رحمانیتش اعتماد کن نه به کسب و تجارت خویش، ولی کسب و تجارت را از دست مگذار که خلاف شرع و عقل است؛ و در آمرزش گناهان به رحیمیتش تکیه کن نه بر عمل خود، ولی عمل را ترک مکن که خلاف خواسته حق و همراهی با شیطان است.
گروهی از اهل سر گفته اند بنده را سه حالت است:
اول: حالت معدومی که نیاز به هستی داشت.
دوم: حالت هستی و موجودیت که محتاج به اسباب بقاست.
سوم: حالت حضور در قیامت و احتیاج به آمرزش و مغفرت.
و این سه حال در این سه اسم مندرج است:
«الله» یعنی مستجمع همه صفات کمال اوست اندیشه کن که چگونه تو را از دیار نیستی و عدم به عرصه هستی و وجود آورد. «رحمن» اوست، بنگر که چگونه اسباب و ابزار بقا و زندگی ات را فراهم آورد. «رحیم» اوست، باش تا فردای قیامت ببینی که تو را در پناه رحیمیت آورد و پرده آمرزش بر گناهانت بیندازد. اربابان بصیرت و صاحبان درایت و عاشقان حقیقت گفته اند: انسان را قلب و نفس و روح است. نفس را هوای رزق و احسان است و قلب را تمنای معرفت و ایمان و روح را درخواست رحمت و رضوان؛ و هر یک از آنها به اسمی از این اسما نصیب خود گیرند. قلب از نام «الله» ذوق معرفت و ایمان یابد و نفس از اسم «رحمن» به رزق و احسان رسد و روح از اثر «رحیم» به رحمت و رضوان پوشیده شود. کسی که قلب و جانش با مفاهیم این سه نام مبارک ،درآمیزد از بندگی و عبادت هر معبودی جز خدا خلاصی یابد و در برابر بندگان خدا منبع بخشایش و بخشندگی شود و همه را از لطف و مهربانی خود بهره مند کند.
ذکر این کلام نورانی و گنجینه فیض ربانی در تمام اوقات بیداری و ابتدای هر کاری مطلوب و محبوب است. گوینده چون با توجه به معانی آن و با خلوص نیت و به قصد توسل به حضرت حق و به خاطر تصفیه باطن از کدورات مادیات و تعلقات بیجا و رفع تألمات و مشکلات این لفظ را به زبان آورد از آثار عظیم و فایده های ارزنده آن بهره مند می شود.
از رسول خدا(ص) روایت شده است:
مَن قَرَأَ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کَتَبَ اللهُ لَهُ بِکلّ حَرْفٍ أَرْبَعَةَ آلافٍ حَسَنَةٍ وَ تَمَا عَنْهُ أَرْبَعَةَ آلَافٍ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَرْبَعَةَ آلَافٍ دَرَجَةٍ.
هرکس «بسم الله الرحمن الرحیم» را بخواند حق تعالی به عدد هر حرفی از آن چهار هزار حسنه برایش می نویسد و چهار هزار سینه از او محو می کند و چهار هزار درجه او را بالا می برد.
همچنین در روایتی آمده است: هرکس هنگام غذا خوردن «بسم الله» بگوید، شیطان هم غذای او نشود و اگر مشغول غذا خوردن شود و از خواندن آن غفلت ورزد شیطان رفیق او گردد.
ای کرمت هم نفس بیکسان جز تو کسی نیست کس بیکسان
بی کسم و هم نفس من تویی رو به که آرم که کس من تویی
ای ز جمال تو جهان غرق نور نور به طوق تو حجاب ظهور
جز تو کسی نیست به بالا و پست ما همه هیچیم تویی هرچه هست
ای دو جهان محو تماشای تو جز تو کسی نیست شناسای تو