«امیل آودیالانی» استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاست خارجی طی مطلبی در اندیشکده «جیمزتاون» آمریکا مینویسد: در تاریخ ۱۷ ژانویه، روسای جمهور ایران و روسیه در مسکو یک توافقنامه جامع همکاری راهبردی امضا کردند که جایگزین پیمان قبلی از سال ۲۰۰۱ شد؛ توافقنامهای که تاکنون چندین بار تمدید شده است. حمله گسترده روسیه به اوکراین و وخامت روابط این کشور با غرب، روابط مسکو و تهران را متحول کرده است.
از نظر تاریخی، روسیه در انتقال فناوریهای حساس به ایران محتاط بود تا از واکنشهای غربی جلوگیری کند. با این حال جنگ روسیه علیه اوکراین باعث شده مسکو بیش از پیش به سمت آسیا متمایل شود و ایران نقش کلیدی در این تغییر جهت دارد. حتی اگر جنگ علیه اوکراین پایان یابد، همگرایی روسیه با ایران ادامه خواهد داشت و با توجه به اینکه هر دو کشور تحت تحریمهای غربی قرار دارند، مسکو تهران را بهعنوان یک شریک حیاتی، بهویژه برای دسترسی به اقیانوس هند و شرق آفریقا، در نظر میگیرد. ایران نیز که انتظار دارد فشار حداکثری از سوی واشنگتن ادامه یابد، مشتاق گسترش همکاریهای نظامی و سیاسی با روسیه است.
جزئیات رسمی توافق جدید شامل تمامی حوزههای همکاری از جمله فرهنگ، سیاست، توسعه زیرساختها و حتی مسائل بهداشتی است. روسیه و ایران استدلال میکنند که به تلاش برای ترویج یک نظم جهانی عادلانه و چندقطبی ادامه خواهند داد، این امر به معنای همکاری در چارچوبهایی مانند «بریکس پلاس» و «سازمان همکاری شانگهای» و همچنین گسترش این نهادها است.
همگرایی روسیه با ایران ادامه خواهد داشت و با توجه به اینکه هر دو کشور تحت تحریمهای غربی قرار دارند، مسکو تهران را بهعنوان یک شریک حیاتی در نظر میگیرد.یکی دیگر از حوزههای همکاری، توسعه یک سیستم پرداخت جدید برای کاهش وابستگی به دلار آمریکا است. دو کشور همچنین قصد دارند کریدور حملونقل بینالمللی «شمال-جنوب» را گسترش دهند که از بنادر روسیه تا ایران و سواحل جنوبی آن امتداد دارد و هدف آن پیوند روسیه با خاورمیانه، هند و حتی سواحل شرقی آفریقا است. جای تعجب نیست که روابط نظامی و راهبردی در سراسر این توافقنامه برجسته است و شامل تقویت همکاریهای دوجانبه میشود. این همکاری احتمالاً به معنای ادامه تأمین پهپادهای ایرانی برای روسیه و احتمالاً انتقال سایر فناوریها مانند موشکهای بالستیک کوتاهبرد است.
این سند به قفقاز جنوبی و دریای خزر نیز اشاره دارد و بر تمایل روسیه و ایران برای «تقویت صلح و امنیت» در این مناطق تأکید میکند. در هر دو منطقه، مسکو و تهران از رویکردی مبتنی بر «منطقهگرایی» پیروی کردهاند که هدف آن محدود کردن حضور بازیگران غیرمنطقهای مانند ایالات متحده و اتحادیه اروپا است. تهران و مسکو همچنین از ابتکار «۳+۳» حمایت میکنند که شامل روسیه، ایران، ترکیه و سه کشور قفقاز جنوبی است، اگرچه گرجستان تاکنون به دلیل اشغال ۲۰ درصد از قلمرو خود توسط روسیه از پیوستن به این ابتکار خودداری کرده است.
با این وجود اختلافاتی درباره حمایت روسیه از جاهطلبیهای جمهوری آذربایجان برای ایجاد کریدور موسوم به «زنگزور» وجود دارد کریدوری که آذربایجان را از طریق «نخجوان» به ترکیه متصل میکند و از استان «سیونیک» در جنوب ارمنستان عبور میکند. روسیه مشتاق بازگرداندن مسیرهای حملونقل دوران شوروی و افزایش نفوذ خود در منطقه است. اما ایران این طرح را بهعنوان تهدیدی برای مرز فیزیکی خود با ارمنستان میبیند. زاویه گستردهتر روابط روسیه و ایران در خاورمیانه نیز در حال شکلگیری است. ایران بارها روسیه را به دلیل حمایت از ادعای امارات درباره جزایر خلیج فارس مورد انتقاد قرار داده است، این جزایر تحت کنترل تهران هستند اما ابوظبی آنها را اشغالشده از سوی ایران میداند.
با این وجود این توافقنامه بهعنوان یک چارچوب جامع برای نزدیکی بیشتر دو قدرت و همکاری در ایجاد آنچه که از آن بهعنوان نظم جهانی عادلانه و چندقطبی یاد میکنند، عمل میکند. تهران و مسکو که در مخالفت با غرب مشترک هستند، به نظر میرسد تعادلی بین گسترش همکاریها و حفظ انعطافپذیری راهبردی خود یافتهاند.
بهطور خلاصه، روابط ایران و روسیه همچنان بر مبنای مبادلات متقابل است و هر دو طرف نسبت به اهداف بلندمدت یکدیگر، از قفقاز جنوبی تا خاورمیانه، محتاط هستند. توافق ژانویه در نهایت نشان میدهد که مسکو و ایران تلاش میکنند از تعهدات الزامآوری که ممکن است مانورهای آنها را محدود کند، اجتناب کرده و در عین حال موضعی متحد در حمایت از چندقطبیگرایی به نمایش میگذارند.