ساختمان تاریخی سینگر که در دوران پهلوی اول به دست معمار برجسته نیکلای مارکوف در خیابان سعدی تهران ساخته شد، اکنون در آستانه تهدیدی جدی قرار دارد. با وجود ثبت این بنا در فهرست آثار ملی ایران، گزارشها حاکی از آن است که مالک خصوصی این ساختمان در تلاش است حکم خروج آن از فهرست آثار ملی را دریافت کند و به جای آن، مجتمعی تجاری احداث کند.
به گزارش برترینها، ساختمان سینگر از نظر اجتماعی و فرهنگی بیشتر واجد ارزش و اهمیت است؛ زیرا یادآور سالهای دهه ۱۳۱۰ در ایران است که کارخانهها و صنایع بزرگ اروپایی وارد ایران میشدند و در ایران ساختمانها و نمایندگیهای احداث میکردند. چرخ خیاطی سینگر نیز که اکنون تنها ساختمان آن در خیابان سعدی تهران بهجامانده، یکی از همین کارخانهها بوده است. این ساختمان نه تنها به دلیل معماری زیبا، بلکه به دلیل موقعیت مکانی خود در یکی از شلوغترین و مهمترین خیابانهای تهران، همواره مورد توجه گردشگران و علاقهمندان به تاریخ و معماری قرار داشته است.
اما به نظر میرسد که مهمتر از حذف سینگر، این مقابله با معماری دورههای گذشته است که حساسیتبرانگیز شده. به نوعی هویت اصیل شهر به خاطر برخی دشمنیها در حال نابودیست؛ در واقع هنوز هم آثار مدرنیزاسیون دوره پهلوی دوم در خیابانهای تهران نمود دارد و چنین اقداماتی هویت شهری را به شکلی جدی خدشهدار میکند.
نیکلای مارکوف روسی به دلیل وقوع جنگ در شوروی سابق به ایران آمد و در شهرداری تهران بهعنوان معمار مشغول به کار شد. او طی سالهای اقامت در تهران بناهای متعددی احداث کرد که از آن جمله میتوان کلیسای ارتدوکس روس، ساختمان سینگر، دبیرستان البرز، ساختمان اداره پست تهران، مدرسه ژاندارک، باغ موزه نگارستان، مسجد فخرالدوله، ساختمان سفارت ایتالیا و چند بنای تاریخی دیگر را نام برد.
مارکوف در آثارش همواره تلاش میکرد تلفیقی از معماری کهن و مدرن ایران را به کار گیرد. به همین ترتیب، در طراحی ساختمان سینگر نیز از آجر و خشت که مصالح بومی ایراناند، استفاده کرد. گنبد فیروزهای و سنگهای تراورتن نمای آن نیز ترکیبی از هنر معماری معاصر و معماری ایرانی است. نمای ساختمان سینگر تهران یادآور معماری کلیسای سنت استپانوس و مریم مقدس است و مصالح به کار رفته در آن نیز خشت و آجر است.
این ساختمان که به مدت ۳۰ سال محل استقرار نمایندگی شرکت سینگر در تهران و محل فروش چرخ خیاطیهای این شرکت بود، پس از وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ تخلیه و به مرور زمان کاربری بخشهایی از آن تغییر کرد. بخشهایی دیگر از ساختمان نیز دچار فرسایش و تخریب تدریجی شدند. اکنون نیز خطر تخریب کامل این بنا را تهدید میکند.
همانطور که پیشتر گفتیم، احساس میشود که در پشت پرده برخی از این تصمیمات نابخردانه، نوعی دشمنی با بخشی از تاریخ وجود دارد. این که چرا سیستم حاضر با معماری دوران پیشین چنین زاویهای دارد؟ احتمالا پاسخ را در این گزاره میتوان یافت: "معماری الهامبخش است و بخش عمدهای از هویت یک شهر را تشکیل میدهد. در واقع معماری به مثابه یک عنصر زنده همواره در شهر جاریست و با داشتن پتانسیلی تحریککننده و قدرتمند همواره احساسات شهروندان به طور مستقیم نشانه میرود. "
سینگر هم میراث سالیان گذشته است. سینگر همان کارکردی را دارد که بخش زیادی از خانههای سهروردی در قلب تهران دارند. سینگر نبض زنده تهران است؛ به اندازه ردپای بروتالیسم در شهرک اکباتان اهمیت دارد. سینگر مثل برج آزادی نماد بخش مهمی از تاریخ این سرزمین است. اصلا همین که چنین بناهایی را هنوز دولت یا شهرداری خریداری نکردهاند تا سایه تخریب و خطر تبدیل به پاساژهای تجاری بیسروته روی سر آنها باشد، جای سوال دارد!