چند پیشنهاد برای مسافران نوروزی مشهد؛ اگر «ایران‌دوست» هستید از دست ندهید!

فرارو دوشنبه 04 فروردین 1404 - 03:37
در گام نخست این سفر «ایران‌دوستانه» می‌توانید از همان داخل حرم مطهر شروع کنید. مقبره «عباس میرزا»‌ی قاجار واقع در رواق دارالحفاظ عموماً گمنام و کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

فرارو- قاسم توکلی؛ اگر در ایام تعطیلات نوروز عازم شهر مشهد هستید علاوه بر حرم مطهر امام رضا (ع) می‌توانید در همین شهر از چند مکان دیدنی و جذاب که بخش مهمی از تاریخ معاصر و کهن ایران را در دل خود پنهان کرده‌اند دیدار نمایید. بویژه اگر همراه خانواده و فرزندان خود به مشهد تشریف می‌آورید دیدن این اماکن می‌تواند برای نسل جوان بسیار مفید باشد، چرا که آشنایی با پیشینه پرافتخار نیاکان، شرط اساسی هویتمندی هر ایرانی است.

اگر «ایران‌دوست» هستید از دست ندهید!

۱- مقبره عباس میرزایِ قاجار؛ ولیعهدی که از غم ایران دق مرگ شد!

به گزارش فرارو، در گام نخست این سفر «ایران‌دوستانه» می‌توانید از همان داخل حرم مطهر شروع کنید. مقبره «عباس میرزا»‌ی قاجار واقع در رواق دارالحفاظ عموماً گمنام و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. عباس میرزا سال ۱۸۳۳ (۱۲۴۹ ه‌ق) پس از شکست در جبهه قفقاز (که منتهی به عهدنامه‌های ننگین گلستان و ترکمانچای شد) زمانی که عازم خراسان شده بود تا شورش ترکمان‌ها («ترکمان شوری») را سرکوب کند مغموم و دلشکسته، زمانی که فقط ۴۴ سال داشت در شهر مشهد درگذشت و طبق وصیتش همینجا دفن شد. عباس میرزا چهارمین فرزند فتحعلیشاه قاجار و نخستین ولیعهد او بود. عموم تاریخنگاران او را پرچمدار نوسازی و مدرنیسم در ارتش و ساختار نظامی دولت ایران می‌دانند. همچنین دیپلمات‌ها و سیاحان غربی که محضر عباس میرزا را درک کرده بودند، جملگی بر ایران‌دوستی، نوخواهی، دلاوری، ژرف اندیشی و علم پروری او صحه گذاشته‌اند.

علت اهمیت عباس میرزا در تاریخ معاصر ایران آگاهی ژرفی است که او از پدیده عقب ماندگی ایران در برابر قدرت‌های غربی بدست آورده بود. هیچ شاه یا شاهزاده‌ای پیش از او آنگونه بر عقب ماندگی ایران در مقایسه با همسایگان غربی (روس و عثمانی) آگاهی نیافته بود. ولیعهد قاجار نماد «وجدان معذب» ایرانیان در سرآغاز‌های رویارویی ما با جهان مدرن است. کسب این آگاهی مغموم از عقب ماندگی ایران نیز حاصل دو جنگ زیانبار سال‌های ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ در برابر روسیه بود که به انعقاد عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای منتهی شد.

سخنان او در ملاقات با یک دیپلمات فرانسوی به نام موسیو ژوبر (نماینده ناپلئون بناپارت در ایران) تداعی کننده سوگواری‌های صادق هدایت بر فلاکت ایران و ایرانیان است! او در مکاتبات و مذاکراتش با ژوبر به ناکامی‌های خود و مملکتش اشاره می‌کند: «مردم به کار‌های من افتخار می‌کنند در حالی که من به تنهایی از ضعف خود آگاهم! چه کرده‌ام که مورد احترام جنگجویان غرب واقع شوم؟ چه شهری را من تسخیر کرده‌ام چه انتقامی از مستولی شدگان به استان‌هایمان (اشاره به از دست رفتن ۱۷ شهر قفقاز در جنگ‌های ایران و روس) تا کنون توانسته‌ام بگیرم؟ من جز با چهره‌ای شرمگین نمی‌توانم به ارتشی که پیرامون مرا گرفته است دیده بیفکنم.»

ژوبر که در اردوگاه جنگی عباس‌میرزا با او ملاقات کرد نقل می‌کند که ولیعهد از سرِ درد سؤال‌هایی از او می‌پرسید که حکایت از دغدغه عمیق او در برابر سرنوشت وطنش داشت: «نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده و موجب ضعف ما و ترقی شما شده چیست؟ شما در جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به‌ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصل‌خیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما بر ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟»

اگر «ایران‌دوست» هستید از دست ندهید!

۲- نادرشاه افشار؛ آخرین فاتح شرق!

اگر از بست شیخ طوسی (درب غربی حرم مطهر) خارج شوید و حدود ده دقیقه در خیابان شیرازی پیاده قدم بزنید می‌رسید به چهارراه شهدا (یا چهارراه نادری) که «باغ نادری» در ضلع شمالی آن قرار گرفته است. جایی که نادرشاه افشار سوار بر اسب و تبرزین به دست، از فراز یک بنای ۶ متری عظیم شما را به دیدار خود فرامی خواند. مستشرقین غربی، چون لرد کِرزن نادر را «آخرین فاتح شرق» خوانده‌اند، کسی که فتوحاتش شانه به شانه فاتحان بزرگی، چون تیمور و چنگیز می‌زده است!

برای ما ایرانی‌ها به طور اخص نادرشاه به دلیل پایان بخشیدن به حاکمیت هفت ساله افغان‌ها بر ایران و آزادسازی اصفهان در سال ۱۷۲۹ میلادی مورد توجه است. نادر فرزند امامقلی، به عنوان یک چوپان ساده خراسانی پس از شکست دادن اشرف افغان به همت قدرت شمشیر و نبوغ نظامی سرشار خود توانست به سروری در جغرافیای وسیع غرب و جنوب آسیا برسد.

· استخوان‌های سرگردان نادر!

نادر که سراسر عمرش به شمشیر زدن در میادین نبرد گذشت، سرانجام در سال ۱۷۴۷ (۱۱۶۰ ه ق) در حوالی قوچان طی توطئه‌ای که توسط سردارانش برنامه ریزی شده بود، به قتل رسید و در مشهد به خاک سپرده شد.

وقتی چند دهه بعد آغامحدخان قاجار به سلطنت ایران رسید در سفر به مشهد ابتدا شاهرخ میرزا؛ نوه و جانشین نادر را با سرب گداخته شکنجه داد تا محل اختفای گنج‌های نادر را لو دهد (شاهرخ مدتی بعد در اثر همان شکنجه‌ها فوت کرد)، وقتی مقصود خان حاصل آمد دستور تخریب مقبره نادر و فرزندش را صادر کرد. به امر خان قجر استخوان‌ها دشمنانش در گوشه و کنار ایران از قبر خارج و در ورودی کاخ گلستان در تهران (پایتخت جدید) زیر پله‌ها دفن شد تا هر روز که خان از کاخ خارج می‌شود استخوان‌های دشمنانش را زیر پای خویش لگدمال کرده باشد. وقتی رضاشاه در سال ۱۳۰۴ سلسله قاجار را برانداخت دستور داد به این سنت ناپسند مغولی پایان داده شود و استخوان‌های نادرشاه افشار و کریم خان زند با احترام به شهر‌های خودشان بازگردانده شد.

از تاریخ عجیب ایران که بگذریم، باید گفت معماری منحصر‌به‌فرد باغ موزه نادری توسط مرحوم هوشنگ سیحون در اوایل دهه ۱۳۴۰ طراحی شده است. مجسمه نادر سوار بر اسب در حالی که سه سوار پیاده پشت سرش قرار دارند آنقدر مرتفع هست که به راحتی از بیرون مجموعه قابل رویت باشد. سازه آرامگاه ترکیبی از بتن و سنگ خارا است و از خیمه معروف عشایری نادر الهام گرفته شده، ترکیب بتن و سنگ القاء کننده قدرت و استحکامی است که پادشاهیِ معظم نادرشاه تمثیل آن بود.

اگر «ایران‌دوست» هستید از دست ندهید!

۳- کلنل محمد تقی خان پسیان؛ نخستین پرچمدار ناسیونالیسم انقلابی در ایران!

در درون همان باغ موزه نادری در کنار مقبره نادرشاه آرامگاه یکی دیگر از سرداران دلیر ایران قرار دارد که او نیز همچون عباس میرزا تا پایان عمرش عشق ایران را در سینه داشت. پسیان متولد ۱۲۷۰ خورشیدی در محله سرخآب تبریز است. او که در نوجوانی شیفته آرمان‌های مشروطه خواهان برای ساختن ایران جوان بود، در جوانی وارد آکادمی نظامی تهران شد و پس از ختم تحصیلات نظامی به استخدام قوای ژاندارمری ایران درآمد. با آغاز جنگ جهانی اول و یورش عثمانی و روسیه به داخل ایران و شکست مشروطه خواهان، کلنل پسیان که برادر و پسرعموی وطن پرستش را در جنگ‌های ضداجنبی از دست داده بود دلشکسته عازم اروپا شد و با توجه به آموزش نظامی‌ای که دیده بود به استخدام ارتش آلمان درآمد و مدتی در جبهه شرق با روس‌ها جنگید. کلنل در نبرد علیه روس‌ها چنان رشادتی از خود به خرج داد که مارشال فون هیندنبورگ (قهرمان ملی آلمان‌ها در جنگ و صدراعظم این کشور) به او نشان «صلیب آهنین» اعطا نمود!

با پایان جنگ جهانی اول در ۱۹۱۸ کلنل به ایران بازگشت و مدتی بعد توسط نخست وزیر وقت؛ مشیرالدوله در سال ۱۲۹۹ به فرماندهی ژاندارمی خراسان منصوب شد. وقوع کودتای سوم اسفند در روز‌های پایانی همین سال سرنوشت کلنل را تغییر داد و او با فرمان نخست وزیر کابینه کودتا (سید ضیاءالدین طباطبایی) با حفظ سمت، والی خراسان نیز شد. کلنل، والی قبلی (قوام السطنه) را که متهم به فساد و ارتشاء بود بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد.

· اصلاحات اداری در تولیت آستان قدس

طی شش ماهی که کلنل امور لشکری و کشوری ایالت خراسان را در کنترل داشت اصلاحات شگفت انگیزی انجام داد که در نوع خود بی سابقه است. ابتدا سر و سامانی به اوضاع آشفته تولیت آستان قدس رضوی داد. تعداد ۱۱۷۰۰ (یازده هزار و هفتصد) نفر فراش باشی، مستوفی، خادم، دربان و حقوق بگیر این نهاد را به ۹۵ نفر کاهش داد. بدستور کلنل تمام بزرگانی که در اختلاس و فساد بیت المال دست داشتند دستگیر شدند از جمله میرزا محمد آقازاده مجتهد، امام جمعه مشهد (فرزند آخوند خراسانی، قائم مقام تولیه) و همچنین بزرگترین فئودال خراسان یعنی حاج حسین آقا ملک. کلنل آنها را مجبور کرد بدهی مالیاتی سنگین خودشان به دولت را تصفیه کنند. امام جمعه ۱۳۴ هزار تومان و حسین آقا ۱۵۰ هزار تومان پرداخته و آزاد شدند. با اخذ مالیات معوقه از مسئولان فاسد، کلنل توانست بدهی ۴۰۰ هزارتومانی آستان قدس را نیز تصفیه کند و با درآمد این نهاد پربرکت یک مرکز حفظ الصحه برای بیماران جذامی و یک مرکز ترک اعتیاد در مشهد تاسیس نماید. عایدی کنسرت‌ها و تئاتر‌های هنرمندان به مرمت آرامگاه فردوسی (که کلنل سخت شیفته آن بود) اختصاص یافت. تاسیس نخستین سیلوی گندم و نخستین آکادمی نظامی خراسان در مشهد از دیگر اقدامات اصلاح طلبانه وی بود. اصلاحات قاطع کلنل او را محبوب وطن پرستان نمود، اما از سوی دیگر دشمنان بسیاری هم برای او تراشید. با تغییر اوضاع سیاسی در تهران، بخت از کلنل روی برگرداند و سرانجام در توطئه‌ای که سرنخ آن در دست قوام السطنه صدراعظم جدید مرکز بود بدست شورشیان کُرد در حوالی قوچان (جایی که نادر نیز کشته شده بود) به قتل رسید.

· بازهم استخوان‌های سرگردان؛ وطن‌پرستی که سه باز نبش قبر شد!

کُرد‌های شورشی هوادار قوام السطنه به نشانه خوش خدمتی سر کلنل را از تنش جدا کردند و با خود به تلگرافخانه قوچان بردند.

تلگرافچی که با دیدن سر بریده بر نیزه، از هوش رفته بود را با سیلی به هوش آوردند و دستور دادند فوراً تلگراف این پیروزی را به قوام السطنه که حالا در تهران نخست وزیر احمدشاه قاجار بود ارسال کند. اوباش سر کلنل را بر نیزه در شهر چرخاندند و با آن عکس یادگاری گرفتند. فردایِ روز واقعه مردم روستای جعفرآباد قوچان تن بی سر کلنل و اجساد سربازان تحت امرش را در همان محل آخرین نبرد کلنل در ۱۰ مهر ۱۳۰۰ دفن کردند. مدتی بعد وطن پرستان مشهدی با عذر و زاری و وساطت ریش سفیدان قبایل محلی سر بریده کلنل را پس گرفتند، مدفنش در جعفرآباد را نبش قبر کرده و جسد را با احترام به مشهد آوردند تا در قبرستان شهر دفن گردد. عارف قزوینی که دوستی دیرینی با کلنل داشت در رسای او چنین سرود:

این سر که نشان سرپرستی است// امروز رها ز قید هستی است

با دیده عبرتش ببینید// این عاقبت وطن پرستی است!

ایرج میرزا نیز در غم شهادت این وطن پرست فسادناپذیر شعری مشحون از درد سرود:

دلم به حال تو‌ای دوستدار ایران سوخت// که، چون تو شیر نری را در این کنام کنند

تمام خلق خراسان به حیرت‌اند اندر// که این مقاتله با تو را چه نام کنند؟

به چشم مردم این مملکت نباشد آب// وگرنه گریه برایت علی‌الدوام کنند...

حاکمان فاسدی که پس از مرگ کلنل دوباره بر مناصب خود تکیه زده بودند و از تجمع جوانان انقلابی بر مزار کلنل در هراس بودند شبانه سنگ قبر کلنل را تخریب کردند و بتدریج در گذر سالیان هیچ نشانی از مقبره کلنل باقی نماند. سال ۱۳۳۳ وقتی بولدوزر‌ها در حال خاک برداری حاشیه شهر برای انجام پروژه‌های عمرانی بودند ناگهان از زیر خاک یک تابوت آهنین بیرون آمد که به شهادت قدیمی تر‌ها همان تابوت کلنل بود. جنازه برای بار دوم از قبر خارج و این بار در باغ نادری کنار قبر نادرشاه افشار با احترام دفن شد. یک دهه گذشت و زمانی که با کوشش هوشنگ سیحون مقبره نادرشاه افشار مرمت و توسعه یافت برای سومین بار کلنل پسیان نبش قبر شد و با کمی فاصله از قبر نادر، در همان باغ نادری دوباره دفن شد و اکنون تندیسی سنگی که نماد سربازی بدون سر است بر مزار کلنل خودنمایی می‌کند.

اگر «ایران‌دوست» هستید از دست ندهید!

۴- ابوالقاسم فردوسی؛ میراث دار هویت ملی ایران!

بعد از بازدید از آرامگاه عباس میرزا، نادرشاه و کلنل پسیان اگر حدود ۲۵ کیلومتر به سمت غرب در جاده مشهد به چناران برانید به آرامگاه حکیم بزرگ توس؛ ابوالقاسم فردوسی می‌رسید که هر ساله پذیرای خیل عظیمی از ایران‌دوستان و علاقه‌مندان به هویت باشکوه ایرانی است.

در تعیین تاریخ دقیق ولادت و مرگ فردوسی بین تاریخ نگاران اجماع نظر قاطعی وجود ندارد. تولد او را حدود سال ۹۴۰ میلادی (۳۲۹ یا ۳۳۰ ه ق) گفته‌اند و تاریخ وفاتش را حوالی سال ۱۰۱۵ (بین سال‌های ۴۰۵ تا ۴۱۶ ه ق) تخمین زده‌اند. از اهمیت و عظمت فردوسی به عنوان «پژوهنده روزگار نخست» یا «سخنگوی دهقان» بسیار سخن گفته‌اند و او نیاز چندانی به معرفی ندارد. فردوسی احیاء کننده زبان فارسی است، بزرگترین نماینده یک عصر باشکوه موسوم به «میان پرده ایرانی» در تاریخ است که تقریباً مقارن با دوران زرین رشد و شکوفایی تمدن اسلامی نیز هست.

فردوسی قریب به ۳۰ سال از عمر خود را صرف سُرایش، ویرایش و تکمیل شاهنامه کرد. اما هرگز در زمان حیات خودش چنان که باید قدر ندید و سرانجام در محنت و فقر چشم از جهان فروبست. شهرت فردوسی پس از مرگش عالم گیر شد و جهان او را تحسین کرد. ظاهراً سلطان محمود غزنوی که دیرهنگام به اهمیت شاهنامه پی برده بود، صله‌ای درخور به اقامتگاه فردوسی در توس روان می‌کند، اما پیک سلطان زمانی می‌رسد که فردوسی درگذشته است. پاداش دربار تقدیم دختر (یا به روایتی خواهر فردوسی) «عایشه فرخ» می‌شود و او نیز چنان مناعت طبعی داشته که آن را صرف ساختن کاروانسرایی وقفی برای مسافران مسیر توس به سرخس می‌کند که ناصرخسرو چند دهه پس از مرگ فردوسی از کاروانسرا دیدن نموده و بر این اقدام خیرخواهانه خانواده فردوسی مُهر تایید می‌زند.

فردوسی هم مثل سایر ایران‌دوستانی که در زمان حیات و حتی پس از مرگ خود هرگز روی آرامش ندیدند مورد غضب محتسب و حاکم شرع زمانه بود آنچنان که به دستور امام جمعه توس بازماندگان فردسی اجازه نیافتند جسد او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند! (در آن زمان شیعیان رافضی تلقی می‌شدند و فردوسی متهم به شیعی گری بود). البته این تکفیر حاکم شرع چندان هم برای فردوسی بد نشد، بر سیاق آنکه گفته‌اند: عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد! چون خانواده فردوسی مجبور شدند جسد او را در باغ شخصی خودش در محل دروازه رَزان توس دفن نمایند و همین اتفاق قرن‌ها بعد به باستان شناسان اجازه داد بتوانند محل دقیق قبر فردوسی را بیابند و بارگاهی شایسته بر مزارش بسازند.

در هزاره فردوسی ابتدا در سال ۱۳۱۱ یک عمارت نوین برای فردوسی در توس احداث شد که مدتی بعد نشست کرد و از استحکام کافی برخوردار نبود.

مجدداً در سال ۱۳۴۷ این بار با همکاری هوشنگ سیحون (معمار آرامگاه نادرشاه) بنای باشکوه فعلی که الهام گرفته از آرامگاه کوروش کبیر در پاسارگاد است ساخته شد. آرامگاه فردوسی (که دارای یک موزه نیز هست) بتدریج طی سال‌های اخیر توسعه یافت و پذیرای بزرگان و آثار دیگری شد. سال ۱۳۹۹ شهرداری مشهد با همکاری جمعی از هنرمندان خوش ذوق، تندیس‌های عظیم سنگی‌ای را در محل جلوخان ورودی آرامگاه نصب کردند. این تندیس‌های غول آسا الهام گرفته از شخصیت‌های اساطیری و تاریخی مرتبط با شاهنامه‌اند؛ رستم سوار بر رخش، پیکار رستم و اسفندیار، گذر سیاوش از آتش، تندیس تراژدی بزرگ (مرگ سهراب در آغوش رستم)، رستم دیوبند، آرش کماگیر، دقیقی توسی و... تندیس‌ها همگی عظیم الجثه و چشم نواز هستند. ارتفاع آنها بین ۴ تا ۶ متر است که در بدو ورود به آرامگاه، تداعی کننده شکوه و عظمتِ ایرانی هستند که فردوسی راوی آن است. در جوار همین سازه‌های عظیم مقبره تعدادی از شاعران و ادباء نام آشنای خراسانی نیز خودنمایی می‌کند. در اندرون محوطه آرامگاه، اما دو مقبره خاص وجود دارد که آنها نیز در وطن‌پرستی و ایران‌دوستی دست کمی از فردوسی نداشته‌اند: اخوان ثالث و استاد محمدرضا شجریان!

اگر «ایران‌دوست» هستید از دست ندهید!

۵- اخوان ثالث؛ احیاگر سبک خراسانی در شعر نو!

مهدی اخوان ثالث (م امید) از شاعران شناخته شده ادب فارسی نیز در محوطه آرامگاه فردوسی (جنب موزه) دفن شده است. اخوان متولد سال ۱۳۰۷ در مشهد است و از او آثار مهمی، چون «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «خوان هشتم» و... بر جای مانده است. ادب‌پژوهان اخوان را در کنار شاملو، فروغ و سهراب سپهری از پرچمداران شعر نو شناخته‌اند. مخاطبانش او را حلقه پیوند شعر نو و ادبیات هزار ساله فارسی می‌دانند. اخوان ثالث دلباخته فردوسی و فرهنگ ایران پیش از اسلام بود به همین دلیل صلابت، شکوه و طنین حماسی سبک خراسانی را به خوبی می‌توان در آثارش مشاهده کرد. تاریخنگاران حوزه هنر و ادب فارسی او را به این دلیل جریان ساز می‌دانند که بن‌مایه‌های ادبیات کهن را با شیوه‌های شعر نویِ نیمایی بازسرایی کرده است و نسلی از شاعران، چون شفیعی کدکنی، اسماعیل خویی، سیمین بهبهانی، موسوی گرمارودی، علی معلم و... را از خود متاثر ساخت.

اخوان ثالث پس از یک عمر قلم فرسایی در وادی ادب فارسی سرانجام سال ۱۳۶۹ در تهران درگذشت و بنا به وصیت خودش در جوار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. ایران‌دوستی یکی از شاخصه‌های پررنگ شعر اخوان است:

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم

تو را‌ای کهن بوم و بر دوست دارم

تو را‌ای کهن پیرِ جاویدِ برنا

تو را دوست دارم، اگر دوست دارم

تو را‌ای گرانمایه، دیرینه ایران

تو را‌ای گرامی گُهر دوست دارم...

اگر «ایران‌دوست» هستید از دست ندهید!

۶- محمدرضا شجریان؛ «خاک پای مردم ایران»!

به جز اخوان ثالث فقط یک فرد دیگر این افتخار نصیبش شده که در داخل محوطه آرامگاه فردوسی دفن گردد و او کسی نیست جز خسرویِ آواز ایران استاد محمدرضا شجریان. در سال ۱۳۳۱ برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن شجریان از رادیو خراسان پخش شد. محمدرضا شجریان تا سال ۱۳۵۰ به‌خاطر این‌که پدرش می‌خواست خانوادهٔ آنها (شجریانها) بیشتر با قرائت قرآن و به عنوان چهرهٔ مذهبی شناخته شوند با نام مستعار سیاوش بیدگانی با رادیو همکاری می‌کرد ولی بعد از آن پدرش به او اجازهٔ استفاده از نام اصلی‌اش را داد.

مهمترین ویژگی‌ای که شجریان را به یک هنرمند مردمی تبدیل کرد حضور او در کنار مردمش در فراز و فرود‌های روزگار پرحادثه بود. پای آثارش امضاء زد «خاک پای مردم ایران» و تا پایان حیات پربارش از مردم خواند و پای مردم ماند.

شجریان با ربنای خود برای ۳۰ سال از ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۸ پای ثابت سفره افطار ملت ایران بود. آنچنان که نوای ملکوتی ربنای او با ناخودآگاه جمعی همه ما ایرانیان درآمیخته است. شجریان در یکی از آخرین مصاحبه هایش می‌گوید: «اصلاً من زندگیم رو کردم. سی و سه سالش هم با این بدبختی گذشته. لطفی نداره زندگی برام. ولی من سعی می‌کنم وظیفه‌ای که دارم رو انجام بدم. همان‌طور که فردوسی زبان من رو نجات داد من هم باید موسیقی این مملکت رو نجات بدم.»

روح همه این بزرگان ایران‌دوست شاد باد!

با آرزوی سفری خوش در مشهد

نوروز بمانید که ایام شمایید...

منبع خبر "فرارو" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.