روایت عضو جداشده منافقین از جنایت‌ها و خیانت‌های گروهک نفاق؛ در کمپ تروریست‌ها چه می‌گذرد؟

مشرق نیوز سه شنبه 05 فروردین 1404 - 15:25
عضو جداشده منافقین که سال‌هاست به‌عنوان سندی زنده برای رسوا کردن این گروهک تلاش می‌کند، منبع روایت‌هایی دسته اولی از هدف‌ها و ماهیت نفاق است.

به گزارش مشرق، از زمان آغاز روند برگزاری دادگاه رسیدگی به اتهام‌های ۱۰۴ نفر از اعضای منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به‌عنوان یک شخصیت حقوقی از ۲۱ آذر ۱۴۰۲، اعضای جداشده از این گروهک نقش زیادی در افشای پرده‌های پنهان و کمتر گفته‌شده جنایت‌های منافقین داشتند.

این افراد طی جلسه‌های برگزارشده با ادای شهادت توانستند پرده‌های کم‌تر گفته‌شده از جنایت‌های این گروهک را برملا کنند؛ در عین حال، اعلام آمادگی حدود ۲۰۰ نفر از اعضای جداشده گروهک تروریستی منافقین برای ادای شهادت علیه گروهک در دادگاه، موضوعی مهم از جهات مختلف است.

یکی از اعضای جداشده منافقین، ابراهیم خدابنده، مدیرعامل انجمن نجات است که نقش پررنگی در رقم خوردن این رویداد داشته است. با خدابنده گفت‌وگویی داشتیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید.

بخش نخست این گفت‌وگو به شرح زیر است:

انجمن نجات چه زمانی تاسیس شد و چه هدف‌هایی را دنبال می‌کند؟ آیا انجمن توانسته هدف‌های خود را محقق کند؟

خدابنده: انجمن نجات از ۲ دهه پیش فعالیت خود را آغاز کرد؛ یعنی از سال ۱۳۸۲ زمانی که آمریکا و متحدانش به عراق حمله کردند و این اقدام فرصتی برای اعضای مجاهدین ایجاد کرد که بتوانند از قرارگاه اشرف فرار کنند و بعضا خودشان را به ایران برسانند؛ حدود ۷۰۰ عضو سابق سازمان مجاهدین به این شکل وارد ایران شدند و اکنون در حال زندگی خود هستند؛ ۳۵۰ نفر از این افراد از طریق صلیب سرخ وارد کشور شدند که مدارکش هم موجود است.

افرادی که موفق به خروج از قرارگاه اشرف و بازگشت به ایران شدند، تلاش زیادی کردند تا با خانواده‌های افرادی که همچنان در سازمان بودند، تماس بگیرند؛ این شروع ماجرایی مهم بود؛ چراکه بسیاری از خانواده‌ها اطلاعی از بستگان خود که عضو سازمان بودند، نداشتند؛ بی‌اطلاعی برخی از خانواده‌ها از وضعیت فرزندان یا بستگان خود که عضو سازمان بودند، سبب شد آن‌ها به عراق سفر کنند تا رد و نشانی از آن‌ها بیابند.

همراهی برخی از این خانواده‌ها با شماری از اعضای سابق سازمان با امکانات محدود راهی را برای اطلاع‌ یافتن از وضعیت آن دسته از اعضای سازمان که خانواده‌ها از سرنوشتشان بی‌اطلاع بودند، باز کرد؛ این فعالیت با روش‌های ابتدایی مانند برقراری تحصن در مقابل اشرف و صدا زدن نام افراد از طریق بلندگو ادامه یافت؛ این روند در ادامه سبب شکل‌گیری انجمن نجات شد.

دلیل انتخاب نام نجات هم این بود که در کتاب‌های مربوط به فرقه‌ها آمده است که برای نجات از داخل یک فرقه، باید از بیرون کمک کرد و فرد از درون نمی‌تواند کاری انجام بدهد، بلکه باید تیم‌های نجات تشکیل شوند؛ این تیم‌های نجات باید از خانواده‌ها، اعضای سابق و روانشناسان متخصص باشند؛ انجمن نجات با همین دیدگاه تشکیل شد و تلاش کردیم از مشاوره‌های روانشناسی استفاده کنیم؛ خود من هم مطالعات زیادی روی بحث‌های روان‌شناختی انجام دادم و از اعضای سابق و خانواده‌های اعضای فعلی سازمان کمک گرفتم.

انجمن نجات که ۲ دهه فعالیت می‌کند، حدود ۱۰ سال پیش به ثبت رسید و از همان زمان هیئت مدیره و مجمع عمومی تشکیل دادیم؛ ما اکنون حدود ۲ هزار عضو داریم که عمدتا از خانواده‌های اعضا و البته شماری از اعضای سابق هستند؛ براساس قوانین وزارت کشور، انجمن نجات هر ۲ سال یک‌بار مجمع عمومی تشکیل می‌دهد؛ انتخابات ما تحت نظارت و با حضور نماینده وزارت کشور برگزار می‌شود و طی ۱۰ سال گذشته من از جانب هیئت مدیره به‌عنوان مدیرعامل انتخاب شدم.

ما فعالیت‌هایی در خارج از کشور ازجمله سوئیس، انگلیس و فرانسه داشته‌ایم و از حدود هفت سال پیش در آلبانی فعال بوده‌ایم و بیش از یک سال پیش در آلبانی هم انجمن نجات تشکیل دادیم و به ثبت رساندیم؛ انجمن نجات در آلبانی از اعضای جداشده از سازمان تشکیل شده است؛ این انجمن توانسته نقش مهمی در آگاه کردن مردم آلبانی درباره ماهیت سازمان داشته باشد؛ این موضوع مهمی است، زیرا سازمان پس از انتقال اردوگاه به آلبانی با در اختیار داشتن امکانات، تصویر دروغینی از خود به خورد جامعه این کشور داد؛ حالا با فعالیت انجمن نجات به‌وسیله افرادی که خود قربانی سازمان هستند، مردم آلبانی درک دقیق و درستی از سازمان یافته ‌اند.

مهم‌ترین هدف‌های انجمن نجات چیست؟

خدابنده: هدف ما در انجمن نجات در درجه اول این است که ارتباطی را میان خانواده‌ها و اعضای داخل سازمان برقرار کنیم که کار فوق‌العاده مشکلی است؛ در نخستین ماه‌های حمله آمریکا به عراق در سال‌های ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳، خانواده‌های زیادی برای اطلاع یافتن از وضعیت فرزندان و بستگان خود به عراق رفتند.

مسعود رجوی امیدوار بود از این فرصت برای جذب خانواده‌ها استفاده کند و به همین دلیل اجازه ملاقات‌های حضوری را البته با همراهی مسئولان سازمان داد؛ او در ادامه دید که در عمل به‌جای اینکه اعضا بر خانواده‌های خود تاثیر بگذارند، خودشان تحت تاثیر اعضای خانواده قرار گرفته‌، از شرایط ایران آگاه شده و عواطف و احساساتشان برانگیخته شده است.

این تاثیرها در موارد متعددی به فرار اعضا از اردوگاه منجر شد؛ رجوی هم به این نتیجه رسید که ملاقات‌ها را قطع کند و تا امروز هم این تصمیم تغییری نکرده است؛ داستان تلاش خانواده‌های اعضای باقی‌مانده در سازمان برای ملاقات با این افراد همچنان حتی در آلبانی هم ادامه دارد.

شرایط سیاسی، انجام اقدام‌های قانونی و موثر را با دشواری‌های فراوانی مواجه کرده است؛ ابتدایی‌ترین حقوق انسان‌های گرفتار در اردوگاه نقض می‌شود؛ افکار عمومی در آلبانی به‌شدت علیه سازمان شده است؛ مردم آلبانی معترضانه می‌گویند که دولت در دولت تشکیل شده است، آن‌ها می‌گویند که ما یک دولت آلبانی و یک دولت رجوی داریم؛ دولت آلبانی دخالتی در رویدادهای درون اردوگاه ندارد و مسئولان این مکان هر کاری بخواهند، انجام می‌دهند.

از وضعیت درون اردوگاه منافقین در آلبانی اطلاعی دارید؟

خدابنده: بررسی‌ها از تعداد بالای مرگ‌ومیر در اردوگاه حکایت دارند، موضوعی که بسیار مشکوک است؛ عمدتا اعضای ناراضی یا افرادی که فرار شکست‌خورده داشته‌اند، به‌صورت مشکوک می‌میرند؛ این افراد اصولا سن‌های بالایی هم ندارند؛ رویدادهایی مانند این‌ها نشان می‌دهد که سازمان مجاهدین دیگر فقط یک موضوع امنیتی و اجتماعی منحصر به ایران نیست، بلکه یک موضوع حقوق بشری فراگیر است؛ خانواده‌های زیادی هستند که فرزندان و بستگانشان در این اردوگاه گرفتار شده‌اند؛ هم خانواده‌ها و هم اعضا در رنج و عذاب هستند.

نحوه ورود شما به گروهک منافقین چگونه رقم خورد؟

خدابنده: من در سال ۱۳۵۰ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفتم؛ از همان زمان کم‌وبیش فعالیت سیاسی داشتم، اما فعالیت‌های سیاسی من در سال‌های ۱۳۵۵ - ۵۶ در قالب انجمن اسلامی افزایش یافت؛ در جریان انقلاب اسلامی در انگلیس فعال بودم؛ من در سال ۱۳۵۹ جذب سازمان شدم؛ علت جذب من و خیلی از افراد دیگر شعارهایی بود که سازمان می‌داد؛ یکی از این شعارها استقلال بود و آن‌ها مدعی بودند که تنها مسیر رسیدن به استقلال سازمان است؛ سازمان ادعاهای فریبنده زیادی داشت، مثلا ادعا می‌کرد که فقط سازمان است که تا آخر ضدآمریکایی می‌ماند؛ آن‌ها با این ترفندها بسیاری را جذب کردند که یک از این افراد من بودم.

رابطه منافقین و آمریکا اکنون چگونه است؟

خدابنده: دگردیسی ۱۸۰ درجه‌ای در سازمان در رابطه با رویکردهای سیاسی رخ داده است؛ این تغییرها به‌شدت آشکار هستند و اعضای سازمان هم جرات نفس کشیدن ندارند؛ سازمان حتی مواضع ضدآمریکایی اعضای کشته‌شده را در بیانیه‌ها حذف می‌کند؛ آمریکایی‌ها برای سخنرانی در رویدادهای سازمان شرکت می‌کنند؛ سازمان اکنون کاملا در اختیار آمریکا و اسرائیل است؛ سازمان اکنون عملا در خدمت منافع دشمنان ایران است.

رجوی پس از تعدیل مواضعش علیه آمریکا، ادعا کرد که ما ضدآمریکایی بودیم، چون آمریکا از شاه حمایت می‌کرد، حالا که شاهی در کار نیست جمهوری اسلامی آمده که از معدود کشورهای مستقل در جهان است و با آمریکا هم در تضاد است، چه بسا ما با آمریکا هم‌سو هستیم.

چگونه از گروهک جدا شدید؟

خدابنده: من از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۲ یعنی به مدت ۲۳ سال عضو سازمان بودم و عمدتا در بخش روابط بین‌الملل سازمان فعالیت می‌کردم؛ من بیشتر در انگلیس حضور داشتم و در بیش از ۲۰ کشور جهان ماموریت دیپلماتیک انجام دادم؛ در عراق هم حضور داشتم؛ آخرین ماموریت من سوریه بود که سازمان در آنجا در حال انجام فعالیت‌هایی با هدف دور زدن تحریم‌های عراق بود.

در آن زمان رژیم صدام تازه سقوط کرده بود و بسیاری از سران سازمان ازجمله مریم رجوی از عراق خارج شده بودند؛ من و یکی دیگر از اعضای سازمان با گذرنامه انگلیسی به سوریه رفتیم و خود را تاجر ایرانی جا زدیم؛ ما در حال جابجایی ۲ میلیون دلار پول از طریق عراق به فرانسه بودیم که در سوریه دستگیر شدیم.

پس از ۲ ماه حبس در سوریه، هویت ما لو رفت و سوری‌ها متوجه شدند که ما عضو مجاهدین هستیم؛ آن‌ها ما را تحویل ایران دادند و ما به زندان اوین منتقل شدیم.

من در زندان کتابی که برادرم فرستاده بود، خواندم؛ این کتاب درباره شگردهای کنترل ذهن در فرقه‌ها بود؛ به گفته برادرم، سازمان کتاب‌های روانشناسی را از آمریکا خریداری و برای رجوی ارسال می‌کرد و از طریق برادرم آن‌ها را ترجمه می‌کرد و بعد شگردهای نوشته‌شده در همان کتاب‌ها را در سازمان پیاده می‌کرد؛ واو گفت که همین به من آگاهی داد که باید از سازمان جدا شوم.

آن کتاب به‌تدریج پرده سیاهی را از مقابل چشمانم کنار زد؛ شرایطی که در زندان داشتم با آنچه از زندان تصور می‌کردم، زمین تا آسمان فرق داشت؛ یعنی من فکر نمی‌کردم زندان اوین این‌گونه باشد؛ گاهی به دیدن خانواده و پدر و مادرم که آن زمان زنده بودند، می‌رفتم؛ رسیدگی‌های پزشکی در بیمارستان زندان اوین خیلی خوب بود و احترام بالایی به زندانیان می‌گذاشتند.

در مرخصی‌هایی به خانه می‌رفتم؛ به‌تدریج شرایط ایران را دیدم؛ به ما گفته بودند، اصلا کسی در ایران نمی‌خندد!

روال در سازمان این بود که همیشه از موفقیت‌های سازمان حرف می‌زدند و حتی شکست‌ها را هم پیروزی جلوه می‌دادند؛ شنیدم که عده‌ای در اردوگاه اشرف به دلیل خوشحالی از گل تیم ملی فوتبال ایران در مسابقه‌ای با آمریکا، توبیخ و بازجویی شدند که چرا برای برد خوشحالی کردید؛ در جام جهانی اخیر هم تاکید می‌شد که بازیکنان سرود ملی را نخوانند و این منشا در فعالیت‌های مجازی سازمان دارد؛ به جز رجوی کسی از موفقیت ایران حتی در میدان‌های ورزشی ناراحت نمی‌شود.

در زندان من با افرادی آشنا شده و حرف زدم؛ من مانند آدمی بودم که از غار بیرون آمده باشد.

ادامه دارد ...

منبع: میزان

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.