غربشناسی رهبر معظم انقلاب در فرایند سه ضلعیِ «ترجمه»، «تجربه» و «سطح فهم کلان از قرآن» رخ میدهد. ایشان ترجمهها را از غرب و درباره غرب (اروپای غربی و آمریکای شمالی) میخوانند، واقعیت غرب را در سطح رهبری تجربه میکنند و پستوهای حقیقی غرب را در مواجهه با سیاستمداران غرب («ائمۀ الکفر») برأی العین مشاهده میکنند (این نوع از تجربه غرب و شناخت غرب را نه میتوان در میان روشنفکرانِ مسلمان غربشناس دید و نه در میان علمای بزرگی که سطح کنشگری آنها فقط در سطح یک عالم محلی یا حداکثر ملی بوده) و آنگاه مسئلههای حاصل از آن را به قرآن ارائه نموده و قرآن را در مواجهه واقعی با غرب مورد استنطاق قرار میدهد (به تعبیر حسین نصر «غربشناسی از نقطه عزیمت اسلامی»).
مواجهه واقعی رهبر انقلاب با غرب، نه یک مواجهه آکادمیک و روشنفکرانه، بلکه مواجههای عینی و مسئولانه بوده و لذا استنطاق قرآنی ایشان هم در برابر غرب، نه ارضای روحیه علمی و دین پژوهیِ طلبگی ایشان، بلکه راهبری کلان نظام اسلامی و بلکه امت اکنون اسلام بوده است.
یکی از عناصر مهم در دستگاه غربشناسی ایشان که در طول دورۀ رهبری ایشان آشکار بوده و رفته رفته هم بسیار پختهتر الگوی قابل توجهی پیدا کرده است، آسیبشناسی «ترس» در مواجهه با غرب و تأکید بر «شجاعت و نترسیدن» در تعامل با غرب بوده است.
آنچه که رهبر ایران را در مقایسه با رهبران کشورهای اسلامی متمایز و ممتاز میکند و آنچه که کنشهای رهبری ایران را برای نظام سلطه و جهان غرب بسیار آزاردهنده میسازد، دقیقا درنقطۀ «عزّت» ملی و فراملی ایرانیان و شجاعت مثالزدنی، نترسیدن، و متانت و وقار سیاسی رهبر ایران در نقطههای خوف جهانی (مثل بعد از 11 سپتامبر) و فشارهای روزانه جهانی علیه ایران و جهان مقاومت است. آیت الله خامنهای در این باره به صراحت بیان میکنند:
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبه ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را می ترساند: آیه شریفه قرآن در سوره مبارکه آلعمران [می فرماید]: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین....بعد میفرماید که: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولیاءَه. یکى از کارهاى شیطان ترساندن است: اَلشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقر؛ شما را از فقر می ترساند - بنابر یک احتمال در معناى این آیه شریفه - این تهدید بود، از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوى دیگر وعده می دهد شیطان، وعدههاى فریبنده؛ اینجا هم آیه شریفه قرآن می فرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛ وعده می دهد، آرزوها را در دل آنها بیدار می کند، زنده می کند، یک آینده رنگى و دروغین و خیالى مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِ بهخود می گذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتارى که امروز آمریکا دارد و قدرتهاى استکبارى همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید می کنند، از یک طرف تطمیع می کنند (16/04/1393).
با همین شناخت از غرب، ایشان یکی از کارکردهای مهم انقلاب اسلامی در ایران را انهدام ترس از غرب میدانند. انقلاب اسلامی ترس از غرب را در میان ملت ایران منهدم کرد و او را برای مقاومت در برابر غرب و اطمینان به خود و سرمایههای تمدنی خود آماده کرد.
رهبر معظم انقلاب در این باره میگوید:
سنگرهايى بودند كه من دو سه موردش را براى شما ميشمرم. يكى ترس بود، سنگر ترس؛ ترس از قدرتها. در كشور كارى كرده بودند كه ترس از قدرت آمريكا بر همهى دلها حاكم بود؛ عرض كرديم كه در اين دهههاى آخر از آمريكا، قبلش هم ترس از انگليس؛ هر حادثهاى در كشور اتّفاق مىافتاد مي گفتند كار انگليسها است؛ يعنى انگليسها را قدرت مطلق مي دانستند. اين ترس، مخصوص مردم نبود؛ خود سردمداران رژيم هم مي ترسيدند از آمريكا.انقلاب اسلامى آمد و اين سنگر ترس را منهدم كرد. (01/01/1395)
پر واضح است که در این نوع از غربشناسی قرآنبنیان، علاوه بر اینکه باید با «غرب علمی» به گفتگو نشست، و با «غرب انسانی» تعایش و همزیستی اخلاقی برقرار کرد، اما در برابر «غرب استعماری» باید مقاومت کرد. آنچه که موجب امنیت (امنیت فیزیکی و امنیت هستیشناختی) میشود، نه ترس و تسلیم از غرب، بلکه شجاعت و جسارت روحی و روانی در برابر غرب است.