به گزارش خبرآنلاین روزنامه هم میهن نوشت: یکی از دلایل اصلی این اتفاق، به نوستالژی جمعی است که این مجموعه برای مردم ایران ایجاد کرده؛ سریالی که ۱۴ سال پیش کار ساخت فصل اول آن شروع شد و در نوروز ۱۳۹۰ روی آنتن شبکه یک رفت. این سریال از همان قسمتهای ابتدایی مورد توجه مخاطب عام و منتقدان قرار گرفت و پس از مدتی به یکی از مجموعههای پربیننده تلویزیون تبدیل شد.
طراح مجموعه «پایتخت» محسن تنابنده است. کسی که در تمام این سالها سرپرستی نویسندگان این مجموعه را هم برعهده داشته. قصه اولیه این سریال براساس داستان زندگی یک خانواده معمولی با نام فامیلی «معمولی» از طبقه پایین جامعه که در یکی از شهرستانهای کوچک استان مازندران زندگی میکردند، شکل گرفت. فصل اول «پایتخت»، قصه سرگردانی خانواده معمولی در سفر به تهران بود. قصهای که نشان میداد اگر کسی در پایتخت جایی برای ماندن نداشته باشد، با چه چالشهایی روبهروست.
اما از فصل چهارم روند تغییر پیدا کرد و سریال «پایتخت» در یک تحول بزرگ به یک مجموعه تقریباً آپارتمانی تبدیل شد که بیشتر اتفاقاتش در محیط خانه و همان شهر کوچک واقع میشد. افت فصل چهارم، باعث شد که در فصل پنجم نویسندگان قصه را با یک سفر خارج از کشور و با داستانهای با هیجان بیشتری همراه کنند. این روند تا جایی پیش رفت که حتی خانواده معمولی به جدال با نیروهای داعش رسیدند. اما فصل ششم دوباره همهچیز به داخل خانه و شهر برگشت و اتفاقات کمتر بود. این فصل بهدلیل مصادفشدن با کرونا، از نیمه متوقف شد و دو قسمت آخر آن با یکسال تاخیر روی آنتن رفت.
از نوروز ۱۴۰۰ تا پاییز سال ۱۴۰۳، بارها شایعات و بحثهایی درباره تولید و ساخت فصل جدید «پایتخت» به گوش میرسید. از قهر و آشتیهای محسن تنابنده بهعنوان رکن اصلی این مجموعه تا ماجراهایی که سر جدایی برخی بازیگران مانند مهران احمدی و دوقلوهای سارا و نیکا فرقانی پیش آمد. تا اینکه بالاخره عوامل سریال خود اعلام کردند که «پایتخت ۷» کلید خورده و برای پخش در نوروز ۱۴۰۴ آماده خواهد شد. از مخاطب عام تا منتقدان همه منتظر رونمایی از این سریال بودند، گمانهزنیهایی درباره قصه و سرنوشت شخصیتها شکل گرفت تا اینکه در چهارم فروردینماه ۱۴۰۴ «پایتخت ۷» روی آنتن رفت و حالا ۱۳ قسمت از آن گذشته است.
فصل هفتم در زمینه فیلمنامه و پیشبرد داستان چند تفاوت با دیگر فصلها دارد که بیشتر آن را در معرض نقد قرار میدهد. تفاوت اصلی میان قصه و فیلمنامه فصل آخر با دیگر فصول این مجموعه، به درونمایه اصلی «پایتخت» برمیگردد که آن را از فصل اول جذاب کرده بود. این درونمایه اتفاقاتی بود که تقریباً هر چندسکانس یکبار برای افراد این خانواده میافتاد؛ اتفاقاتی که تلخ و شیرین مخاطب را در یک تبوتاب همیشگی نگه میداشت و مدام بیننده خواستار این بود که بداند نتیجه هرکدام از این اتفاقها و گرهها چه خواهد شد.
اما روند نزولی بروز اتفاقات جذاب که از فصل ششم شروع شده بود، بهشدت گریبان فصل هفتم را هم گرفته. در حدی که با گذشت ۱۳ قسمت از این سریال، تنها سه یا چهار اتفاق درگیرکننده در روند قصه وجود داشته. شهابسنگی که بهصورت اتفاقی به سقف خانه نقی معمولی برخورد میکند، خوی میمونی که بهتاش فریبا دچار آن شده و ازدواج دوقلوهای خانواده. موضوعاتی که دوتای آن بیشتر از آنکه راوی یک زندگی معمولی باشد، فانتزی را وارد سریال کرده.
فانتزیای که بیشتر از همه معمولیبودن این آدمها را به چالش میکشد. اما بههرحال این اتفاقات فانتزی، تنها بخشی از سکانسهای سریال را تشکیل میدهند. در کنار آن خردهروایتهای بدون کشش، پایتخت را به یک سریال خانوادگی، شبیه بسیاری از سریالهای خانوادگی تلویزیون تبدیل کرده. مجموعهای که سکانسهای طولانی و کند با دیالوگهای خستهکننده را جایگزین سکانسهای با ریتم تند کرده.
تفاوت دیگر به اصل سفر کردن در قصههای مجموعه «پایتخت» برمیگردد؛ موضوعی که بهنوعی برای این سریال امضاء محسوب میشد. در تبلیغات و فیلمهایی که از پشت صحنه این سریال منتشر شده، انگار قرار است بخشهای پایانی سریال در مشهد بگذرد. اما فعلاً که با گذشت نیمی از سریال، همهچیز در چهاردیواری خانهها و خیابانهای علیآباد در جریان است. شاید باید امید داشت که در قسمتهای پیشرو اتفاقات تازهای، کمی «پایتخت» را از این سکون خارج کند. اما بههرحال وقتی سریال تقریباً از نیمه گذشته است و با یک دستفرمان پیش رفته، نمیتوان توقع داشت جز اتفاقات کوچک زودگذر، حادثهای پیش بیاید که در مخاطب هیجان گذشته «پایتخت» را تداعی کند.
شری، بهروز، ارشاد و دیگران
مبنای اصلی قصه «پایتخت» براساس چهار شخصیت اصلی نقی، ارسطو، باباپنجعلی و هما شکل گرفت و بهمرور زمان شخصیتهای جدیدی به قصه اضافه شد که هرکدام بهصورت کوتاه وارد داستان شدند و اگر مورد توجه قرار گرفتند، در فصول بعدی به آنها بیشتر پرداخته شد. مانند شخصیت فهیمه، بهبود، بهتاش، رحمت امینی و... در طول داستان هم برخی شخصیتها مانند بابا پنجعلی و بهبود از قصه حذف شدند.
در فصل هفتم هم تعدادی شخصیت جدید به بدنه اصلی سریال الصاق شدند. کاراکترهایی مثل شهربانو همسر ارسطو، ارشاد خواستگار سارا و پررنگشدن نقش برادران رحمت یعنی رحمان و رحیم. ازسویدیگر بهروز، پسر کوچک فهیمه هم از شخصیتهایی است که طی این هفتفصل بهمرور بزرگ شد و حالا در نقش یک پسر نوجوان قویهیکل در این سریال حضور دارد. همچنین حضور و بازی سارا و نیکا در فصل هفتم،شکل دیگری گرفته. آنها که تا پیش از این فقط در حاشیه قصه و فضاپرکن بودند، حالا به محورهای اصلی خردهروایتهای سریال تبدیل شدهاند.
اما مسئله مهمی که در این فصل بهچشم میآید این است که هیچکدام از شخصیتهای جدیدی که به داستان اضافه شدهاند، اتفاق مهمی را در قصه رقم نزدهاند. یا اگر بخشی از بار قصه را به همراه دارند، خود شخصیت آنچنان درست ساخته و پرداخته نشده که بتواند برای مخاطب قابل پذیرش باشد. همه این کاراکترها درواقع در مسیر برجستهتر شدن شخصیت نقی پیش میروند تا او را در شرایط جدید قرار دهند و مخاطب واکنشهای او را ببیند. این موضوع در فصلهای گذشته هم وجود داشت اما در این ۱۳ قسمت که از فصل هفتم گذشته، بهشکل عریانتری دیده میشود.
یکی از شخصیتهای اصلی و جدید فصل هفتم، شهربانو معروف به شری با بازی شیوا مکینیان است. او در ادامه همسرهای ارسطو که در هر فصل تغییر پیدا میکنند و قصهای به داستانهای سریال اضافه میکنند، وارد سریال شده. کاراکتر شهربانو براساس یکی از تعاریف قدیمی بازیگری، بهصورت مشخصی نتیجه را بازی میکند و از همان قسمت اول به مخاطب نشان داد که قرار است با کاراکتری روبهرو باشد که اصطلاحاً ریگی به کفش دارد.
اما شیوا مکینیان، در مقایسه با حتی چوچانگ، همسر چینی سابق ارسطو تا اواسط سریال نتوانسته مخاطب را به خود جذب و همراه کند. بازی او بسیار مبالغهآمیز است و بیشتر از اینکه این شخصیت یک کاراکتر قابل باور باشد، به آن میشود به دید بخش تاریک وجدان ارسطو و رحمت نگاه کرد که در مقابل نقی قرار است بایستد.
سنا و سونیا حسینی در فصل هفتم، جایگزین سارا و نیکا فرقانی شدند و در نقش دوقلوهای خانواده معمولی حضور دارند. بازیگران جوانی که در ظاهر هیچ شباهتی به کودکی و نوجوانی سارا و نیکای قبلی ندارند. در این فصل اصرار بر این بوده که بهدلیل بالا رفتن سن این دو کاراکتر، بخش زیادی از قصه در اختیار این شخصیتها قرار بگیرد.
اینکه نقی معمولی با همه ویژگیهای شخصیتیاش مثل عدم نقدپذیری، سادگی و دردسرساز بودنش، حالا در موقعیتی قرار بگیرد که دخترانش به سن ازدواج و ترک خانه رسیدهاند، به بدنه قصه اصلی کمک کرده. اما باز هم خود نقی معمولی است که بار حضور این دو شخصیت را میکشد. چون سارا و نیکای جدید با وجود اینکه هردو دارای شخصیت اجتماعی مستقلی هستند، با بازیهای ضعیف تنها به برجستهشدن شخصیت نقی در قرارگیری در یک شرایط جدید کمک کردهاند و خودشان عملاً حرفی برای گفتن ندارند.
دو شخصیت بهروز و سالار بهعنوان فرزندان کوچک خانواده، تا اینجای کار بهجز پر کردن فضا، اتفاق تازهای رقم نزدند. با اینکه بهروز بهواسطه فیزیکاش در برخی سکانسها به کمدی قصه کمک میکند اما تاثیرگذاریای که میشد این بازیگر با این فیزیک در طول داستان داشته باشد، عملاً به چند سکانس محدود شده. سالار هم بهعنوان عضو جدید خانواده جز در قسمت اول که دلیل حضور و تغییراتی که به وجود آورده بهصورت گذرا مطرح شد، عملاً آوردهای به سریال نداشته. تنها ویژگی قابلقبول حضور سالار، تشویق خانوادهها به پذیرش به سرپرستیگرفتن کودکان رهاشده در بهزیستی است.
ارشاد، خواستگار سارا با بازی سهیل مقدم، درواقع کاریکاتوری از یک خواستگار عاشق است که باز هم در مقابل نقی معمولی قرار میگیرد و برخورد نقی با اوست که به نقش ارشاد اهمیت میبخشد. حتی بیش از اندازه ساده و نخبه جلوهکردن ارشاد هم شخصیتاش را جذاب نکرده و بیشتر از واقعیت او را دور میکند.
روی موج ترندها و اتفاقات وایرال شده
وقتی نقطه اوجهای قصه کم و داستان لاغر باشد، نویسندگان برای جذابیت بیشتر متوسل به جملات تاثیرگذار میشوند. روشی که حالا مدتی است با پیروی از شبکههای اجتماعی و مخصوصا اینستاگرام در محصولات نمایشی بسیار رایج شده. فصل هفتم «پایتخت» هم از این روش بهشکل افراطی استفاده کرده. بهطوریکه در هر قسمت جملاتی از سوی شخصیت ارسطو گفته میشود و این جمله به سرعت تبدیل به ترند در شبکههای اجتماعی میشود. ترفند دیگری هم وجود دارد و آن استفاده از تکنیک وایرال شدن است.
صفحات مجازی که وابسته به سریال هستند یا بهشکلی ذینفع، بخشهایی از دیالوگهای این سریال را برداشت میکنند و در قالب پست و استوریهای اینستاگرامی یا ویدئوهای کوتاه توییتری در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند. این اتفاق اگر در یک محدوده معقولی اتفاق میفتاد، قابل قبول بود. اما وقتی پس از هر قسمت، تکهتکه سریال و دیالوگها و مونولوگهایش مدام در پیجهای مختلف در حال گردش هستند، نمیشود پذیرفت که این حجم از تبلیغات غیرمستقیم، اتفاقی باشد.
از طرفی موضوع دیگر که در فصل هفتم خیلی بیشتر از فصلهای دیگر برجسته شده، اصرار بر استفاده از مسائل اصطلاحاً ترند شده یا مورد توجه قرارگرفته در فضای مجازی است. آوردن نام شخصیتی مانند کلثوم اکبری یا مثلاً استفاده از ترانههای خوانندههای لسآنجلسی در میان مکالمهها از یکسو قصه را به زندگی مردم عادی نزدیک میکند. اما حقیقتاً وقتی فیلمنامه روی موج مسائل وایرالشده در فضای مجازی بیفتد، بیشتر از هرچیزی نشان از قصهای است که وجود ندارد. البته شاید بتوان بخشی از این موضوع را به این ربط داد که بهقول یکی از کاربران توییتر، محسن تنابنده دیگر در تلاش برای خلق طنز نیست، بلکه سعی میکند طنزی که ایجاد شده است را دستبهدست کند.
حاشیهها و شنیدهها
در کنار همه مسائل تکنیکی و ساختاری سریال «پایتخت»، موضوعی که بیشتر از همه فصل هفتم را از دیگر فصلها جدا میکند، حاشیهها، اتفاقات فرامتنی و شایعاتی است که درباره این سریال وجود دارد. مسائلی که شاید آن اعتماد و اقبال فصلهای اولیه درباره این سریال را دچار تغییراتی کرد. شاید از برجستهترین این مسائل بشود به اتفاقات بعد از سال ۱۳۹۸ اشاره کرد. در روزهایی که گروه تولید سریال «پایتخت» در حال ساخت فصل ششم این مجموعه بودند، اعتراضات گستردهای نسبت به تلویزیون از سوی هنرمندان شکل گرفت.
در جریان همین اعتراضات، محسن تنابنده که در جریان فیلمبرداری بود، در صفحه شخصی اینستاگرامش اعلام کرد که پس از پایان فصل ششم برای همیشه همکاریاش را با تلویزیون قطع خواهد کرد. اما نهتنها این اتفاق نیفتاد که پس از یکسال تنابنده با ساخت دو قسمت پایانی فصل ششم به تلویزیون بازگشت و از همان اسفندماه ۱۳۹۹، مدام شایعه و خبرهای پراکنده از مذاکرات او با تلویزیون رسانهای میشد. این موضوع هنر تنابنده و انرژی که او در این ۱۴ سال برای خلق یک سریال دنبالهدار محبوب صرف کرده را زیر سوال نمیبرد.
حتی موفقیتهای جهانی او در زمینه بازیگری، وجهه دیگری از هنر او را به همه نشان داد. اما بههرحال شایعات باعث ایجاد فضایی شد که صفی از مخالفان و موافقان را در مقابل او شکل داد. این اتفاق شاید بیشتر از آنکه برای خود پایتخت حاشیه داشته باشد، برای تنابنده بهعنوان طراح، نویسنده و شخصیت اصلی این سریال حاشیه ایجاد کرد و نظرها را نسبت به او تغییر داد.
موضوع برجستهتر دیگری که مخصوصاً در سالهای اخیر و بدتر شدن شرایط اقتصادی بیشتر در مرکز توجه قرار گرفت و شاید بهنوعی مخاطب و منتقدان را نسبت به سریال «پایتخت» دچار بدبینی کرد، موضوع دستمزدهای بازیگران و عوامل این مجموعه بود. موضوعی که از فصل ششم و با راه افتادن همان حاشیههای ساخته نشدن ادامه پایتخت شکل دیگری به خود گرفت. حالا با پخش فصل هفتم مسئله دستمزدها تبدیل به شایعات و خبرهایی شده که نهتنها در محافل هنری که میان مردم عادی هم در جریان است.
21302