به گزارش مشرق، در گزارش تحلیلی انستیتو خاورمیانه آمده است: با توجه به تغییر موقعیت برخی از کشورهای منطقه در قبال ایران در سالهای اخیر و روابط اقتصادی رو به رشد بین ایران و همسایگانش، بازگشت به «فشار حداکثری ۲»، تلاشی که بر تحمیل هزینههای عمدتاً اقتصادی بر ایران متمرکز باشد، ممکن است اجرای آن پیچیدهتر از آن چیزی باشد که واشینگتن تصور میکند.
ایجاد یک مشارکت دیپلماتیک جدید با شرکای منطقهای کلیدی از سراسر خاورمیانه که به دنبال پیشبرد سیاست هماهنگتر ایالات متحده در مورد ایران هستند، ضرورت دارد. اما با توجه به روش دیپلماسی دولت ترامپ، که بیشتر با حرکتهای غیرقابل پیشبینی مشخص میشود، یک گروه تماس دیپلماتیک سنتی و مجموعهای از بحثهای رسمی درباره نحوه هماهنگی در مورد سیاست ایران، کمتر محتمل به نظر میرسد. فرصتی برای ایالات متحده وجود دارد که مجموعهای از گفتوگوهای منظم با شرکای منطقهای داشته باشد؛ و تمرکز کلیدی چنین گفتوگوهای سطح بالایی باید ایجاد یک روش جدید با ایران باشد که تهران را به عقبنشینی از اقدامات بیثباتکننده منطقهای و جهانی از نگاه غرب و آمریکا وادار کند.
ژاپن میتواند نقش فعالتری در کمک به رفع تحریمها توسط ناوگان «ارواح» نفتی ایران که به سمت چین میروند، ایفا کند. علاوه بر این، هند و آذربایجان خود را برای خدمت به عنوان گرههای حیاتی در کریدورهای ترانزیتی فرامنطقهای شامل ایران قرار میدهند؛ بنابراین، آنها باید بخشی از هر کمپین جدید «فشار حداکثری» با تحریمهای ثانویه باشند. اما شرکای خاورمیانه بیشترین موقعیت را در تلاش برای پاسخگویی به مسائل کلیدی دارند، زیرا آنها در همسایگی ایران زندگی میکنند.
یک سؤال مهم که چارچوب مشارکت منطقهای بین ایالات متحده و کشورهای کلیدی عربی باید به آن رسیدگی کند، برنامه هستهای ایران است.
علاوه بر این، اگر ایالات متحده و چین در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ وارد یک جنگ اقتصادی بزرگ شامل تعرفهها، تجارت و فناوری شوند، همانطور که به نظر میرسد شاخصهای اولیه نشان میدهد، این میتواند اثرات خارجی منفی در خاورمیانه و برخی سناریوهای غیرمنتظره ایجاد کند.
دوره دوم ترامپ میتواند فرصتهای جدیدی را برای حل مسئله هستهای ایجاد کند که در دوره اول وجود نداشت. تهران توانست کمپین «فشار حداکثری» دولت اول ترامپ را با وجود هزینههای آن تحمل کند. با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تهران به وضوح در تلاش است تا پیشگیری کند.