شاید برایتان پیش آمده باشد که از خود بپرسید چطور ممکن است مردمی در دل نظامی ایدئولوژیک و متمرکز، باز هم ریشههای فرهنگی خود را حفظ کنند؟ در جایی خواندم که دانشآموزی در شهر دوشنبه، زیر نور شمع شعر حافظ میخواند، چون معلمش گفته بود این زبان، زبان نیاکانش است.
به گزارش یک پزشک، مسئله هویت فرهنگی ایرانی در تاجیکستان، یکی از شگفتیهای قرن بیستم است. کشوری که بیش از هفتاد سال تحت سلطه اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت، اما توانست پیوند خود را با زبان فارسی و ادب ایرانی قطع نکند. مفهوم هویت فرهنگی ایرانی در تاجیکستان، چیزی فراتر از زبان یا تاریخ است؛ این یک مبارزه خاموش و در عین حال عمیق بوده است.
کسانی که تاریخ آسیای مرکزی را مطالعه میکنند، همواره از این ایستادگی بیصدا حیرتزده میشوند. هویت فرهنگی ایرانی در تاجیکستان، معجونیست از مقاومت مردمی، ریشههای عمیق تاریخی و عشق به ادبیات.
از کسی شنیدم که میگفت پدربزرگش در دوران شوروی، کتابهای فارسی را در زیرزمین نگه میداشت و گاهی شبها برای بچهها شعر نظامی میخواند، بیآنکه کسی بفهمد. این روایتها کم نیستند و نشان میدهند که فرهنگ را نمیتوان فقط با دستور و ممنوعیت حذف کرد.
مسئلهی فشار فرهنگی در دوران شوروی، واقعی و مستند است، اما واکنش مردم تاجیک به آن نیز، واقعیتی فراتر از آمار و تحلیلهای رسمی دارد. تاجیکستان بخشی از قلمرو تمدن ایرانیست که در برابر سیاستهای روسیسازی (Russification) به گونهای متفاوت ایستاد. در حالیکه در برخی مناطق آسیای مرکزی، هویتهای بومی بهطور کامل محو شدند، تاجیکها راهی برای ماندن یافتند.
زبان فارسی، برای آنان فقط ابزار سخن گفتن نبود؛ بلکه هویت، افتخار و حافظه تاریخیشان بود. همین عشق و پیوند درونی، باعث شد هویت فرهنگی ایرانیشان در برابر سیاستهای سرکوبگرانه، دوام بیاورد.
تا به حال فکر کردهاید که چرا گاهی زبان یک ملت حتی در تبعید زنده میماند، اما گاهی در آزادی محو میشود؟ پاسخ این سؤال، در ساختارهای سیاسی نیست؛ در دل مردم است. تاجیکها بهرغم فشارهای شدید فرهنگی، همچنان خود را بخشی از جهان فارسی میدانستند. حتی امروز، اگر به رسانههای تاجیکی گوش دهید یا اشعار نویسندگانشان را بخوانید، صدای همان ادبیات کهن را خواهید شنید.
مسئله فقط در کتابهای درسی یا رسانهها نبود؛ بلکه در حافظه جمعی، در نقلقولهای مادربزرگها، و در باورهای روزمرهشان زنده ماند. این پدیده، نمونهای نادر از مقاومت فرهنگی در برابر سیستماتیکترین شکل همسانسازی است. شاید به همین دلیل است که بسیاری تاجیکها، خود را «ایرانیِ آنسوی کوهها» میدانند، نه صرفاً یک جمهوری پیشین شوروی. هویت فرهنگی ایرانی در تاجیکستان، هنوز زنده است و نفس میکشد.
جمهوری تاجیکستان در سال ۱۹۲۹ میلادی از دل تجزیه مناطق فارسیزبان آسیای مرکزی شکل گرفت. پیش از آن، این منطقه بخشی از سرزمینهای ایرانیزبان و فرهنگی بود که با بخارا و سمرقند پیوندی تنگاتنگ داشت. شوروی در راستای برنامههای ایدئولوژیک خود، جمهوریهای قومی متعددی را خلق کرد تا ساختارهای بومی را بازتعریف کند.
در این میان، تاجیکستان تنها جمهوری تماماً فارسیزبان بود که بر پایه زبان و فرهنگ ایرانی بنا شد. همین مسئله، از همان ابتدا نوعی هویت فرهنگی خاص به آن بخشید. زبان فارسی (Persian Language)، در اسناد رسمی و آموزش مدارس ابتدایی، جایگاه مهمی داشت. البته در کنار آن، زبان روسی نیز به عنوان زبان دوم و گاه برتر مطرح میشد. اما در ذهن مردم، فارسی زبان دل و حافظه تاریخی بود.
تولد تاجیکستان، فرصتی شد برای زنده نگه داشتن جنبهای از هویت ایرانی که تا پیش از آن، بدون چارچوب سیاسی رسمی ادامه یافته بود. این زمینه اولیه، در ادامه راه را برای مقاومت فرهنگی هموار کرد.
از دهه ۱۹۳۰ به بعد، حکومت شوروی سیاستهایی را در پیش گرفت که هدف آن، تضعیف هویتهای قومی و جایگزینی آنها با فرهنگ کمونیستی و روسی بود. این سیاست که با عنوان «روسیسازی» (Russification) شناخته میشود، شامل تغییر خط فارسی به خط سیریلیک (Cyrillic Alphabet)، حذف متون کلاسیک فارسی از نظام آموزشی، و ترویج زبان روسی به عنوان زبان علم و فرهنگ بود.
آموزشهای مدارس به مرور زمان از فارسی به روسی تغییر یافت و تدریس شعرای کلاسیک ایرانی ممنوع یا محدود شد. حتی اسامی افراد، شهرها و مکانها به روسی تغییر یافتند تا پیوند تاریخی مردم با گذشته خود تضعیف شود. در سطح رسانهها، پخش برنامههای فارسی محدود و جای آنها را تولیدات روسی گرفتند.
در بسیاری از مناطق، کسانی که از میراث فارسی دفاع میکردند، مورد بازجویی یا تبعید قرار میگرفتند. با این حال، این فشارها نتوانست عشق مردم به زبان مادریشان را خاموش کند. این مقاومت خاموش، هویت فرهنگی ایرانی را زنده نگه داشت.
با وجود ممنوعیت رسمی آموزش و ترویج آثار فارسی، مردم تاجیک راههایی برای حفظ ادبیات خود یافتند. در بسیاری از خانهها، اشعار حافظ، فردوسی، سعدی و مولوی به صورت شفاهی بازگو میشدند. مادربزرگها و پدربزرگها، شعرهایی را که از نسلهای قبل به یاد داشتند، برای کودکان نقل میکردند.
این سنت شفاهی (Oral Tradition) یکی از مهمترین ابزارهای مقاومت فرهنگی بود. در مراسمها، داستانهای شاهنامه یا حکایتهای اخلاقی به زبان فارسی روایت میشدند. برخی معلمان نیز در قالب درسهای دیگر، اشاراتی به فرهنگ فارسی میکردند تا کودکان ارتباط خود را با گذشته حفظ کنند. کتابهایی که ممنوع بودند، به صورت مخفیانه دستبهدست میشدند. حتی برخی خانوادهها، فرزندان خود را به مطالعه مخفیانه زبان فارسی ترغیب میکردند. ادبیات فارسی نهفقط بهعنوان میراث بلکه بهعنوان بخشی از زندگی روزمره زنده ماند. این جریان زیرزمینی، در عمل مانع نابودی فرهنگ ایرانی شد.
یکی از دلایل پایداری هویت ایرانی در تاجیکستان، تداوم پیوند فرهنگی با دیگر مناطق فارسیزبان بود. در دوران شوروی، اگرچه ارتباطات رسمی محدود بود، اما برخی روزنهها برای تبادل فرهنگی باقی ماند. برنامههای رادیویی از کابل یا تهران گاه مخفیانه شنیده میشدند و تأثیرگذار بودند. برخی نویسندگان تاجیک نیز با آثار فارسیزبان معاصر آشنا بودند و گاه از آنها الهام میگرفتند.
در برخی دانشگاهها، گروههای کوچک زبان و ادبیات فارسی باقی ماندند که بهرغم فشارهای سیاسی، به فعالیت ادامه دادند. همین ارتباطهای ناپیوسته ولی عمیق، مانع از گسست کامل فرهنگی شد. موسیقی سنتی تاجیکی، که با شعر فارسی درآمیخته است، بهعنوان عنصری زنده، نقش مهمی در حفظ هویت داشت. هرچند شوروی تلاش میکرد یک فرهنگ واحد کمونیستی بسازد، اما پیوندهای فرهنگی مردم تاجیک با دنیای فارسیزبان شکسته نشد. این پیوندها، ریشههایی بودند که حتی در سختترین خاکها هم دوام آوردند.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، تاجیکستان استقلال یافت و فرصت تازهای برای بازتعریف هویت خود پیدا کرد. در این دوره، زبان فارسی با نام «زبان تاجیکی» (Tajik Language) دوباره جایگاه رسمی یافت. بسیاری از مدارس، دانشگاهها و رسانهها به آموزش و ترویج زبان فارسی پرداختند. آثار کلاسیک ادب فارسی بازنشر شدند و نویسندگان جدید به زبان فارسی نوشتند. دولت تاجیکستان روز بزرگداشت رودکی، فردوسی و حافظ را در تقویم رسمی ثبت کرد.
رسانهها، بهویژه رادیو و تلویزیون، برنامههایی به زبان فارسی تهیه کردند که مورد استقبال مردم قرار گرفت. جشن نوروز، که در دوران شوروی سرکوب شده بود، بهعنوان نماد هویت فرهنگی ایرانی احیا شد. این احیا، نهفقط بازگشت به گذشته، بلکه بازیابی یک هویت فرهنگی عمیق و تاریخی بود. امروزه تاجیکستان یکی از آخرین مرزهای زنده ماندهی زبان فارسی در شرق است و این دستاوردی بزرگ پس از دههها فشار است.
در دوران سرکوب فرهنگی شوروی، بسیاری از خانوادههای تاجیک، آموزش زبان فارسی را به شکل غیررسمی و در فضای خانگی ادامه دادند. این مدارس مخفی یا نیمهمخفی، بیشتر در منازل شخصی برگزار میشدند و اغلب توسط معلمان بازنشسته یا علاقهمند هدایت میشدند. محتوای درسی شامل قرائت اشعار کلاسیک، نگارش فارسی، و داستانهای تاریخی بود.
این تلاشها اگرچه کوچک و پراکنده بودند، اما نقش مهمی در تربیت نسلهایی ایفا کردند که هنوز به زبان فارسی میاندیشند. در برخی شهرها مانند خجند و دوشنبه، این سنت آموزشی غیررسمی حتی در دهه ۷۰ میلادی هم رواج داشت. کودکانی که در این محافل تربیت میشدند، بعدها به عنوان شاعران، نویسندگان یا آموزگاران فرهنگی نقشآفرینی کردند.
بسیاری از آنها زبان دوم خود را روسی میدانستند، اما زبان دل و اندیشهشان فارسی بود. این جنبش فرهنگی زیرزمینی، پایههای فرهنگی مقاومت را تقویت کرد. بهنوعی، این آموزشهای خانگی، نوعی «مدرسه ملی» (National Schooling) در دل حاکمیت ایدئولوژیک بود.
در میانهی فضای سیاسی کنترلشده، برخی از نویسندگان، شاعران و روشنفکران تاجیک، با هوشمندی و جسارت به پاسداری از فرهنگ ایرانی پرداختند. یکی از چهرههای برجسته در این مسیر، «صدرالدین عینی» (Sadriddin Ayni) بود که آثارش به زبان فارسی نگاشته میشد و بهعنوان بنیانگذار ادبیات نوین تاجیک شناخته میشود.
عینی تلاش کرد میان الزامات حکومت شوروی و نیاز به حفظ هویت فرهنگی، تعادلی ظریف ایجاد کند. آثار او با محوریت عدالت، فرهنگ و آموزش، ضمن مقبولیت رسمی، حامل مفاهیم عمیق فرهنگی بودند. او و همنسلانش نشان دادند که فرهنگ میتواند در دل سیاست نیز تنفس کند. بسیاری از تاجیکها هنوز هم نوشتههای عینی را نه فقط بهعنوان ادبیات، بلکه بهعنوان سند هویتی میخوانند.
او الگویی شد برای نسلی از نویسندگان که میخواستند ایرانی بمانند ولی سرکوب نشوند. حفظ زبان فارسی در نوشتههای رسمی و نیمهرسمی، بخش بزرگی از اثرگذاری این نخبگان بود. شخصیتهایی چون عینی، حافظان بیصدا ولی قدرتمند فرهنگ ایرانی در تاجیکستان بودند.
در سال ۱۹۴۰، حکومت شوروی، خط فارسی مورد استفاده در تاجیکستان را به خط سیریلیک تغییر داد. این اقدام، بخشی از پروژهی «همسانسازی فرهنگی» و قطع پیوند با دنیای اسلامی و ایرانی بود. با تغییر خط، نسلهای جدید تاجیک عملاً از میراث مکتوب گذشته خود جدا شدند، زیرا دیگر نمیتوانستند متون کلاسیک را بخوانند. بسیاری از کتابها و دستنوشتههای فارسی، بیاستفاده و نامفهوم باقی ماندند. خط سیریلیک (Cyrillic Script) موجب شد که زبان فارسی تاجیکی، بهتدریج تفاوتهای نوشتاری و حتی واژگانی با فارسی ایران و افغانستان پیدا کند.
این تغییر، نهفقط یک تصمیم آموزشی، بلکه یک تغییر عمیق هویتی بود. با این حال، در دل خانوادهها و نزد برخی نویسندگان، نگارش فارسی هنوز به خط عربی-فارسی ادامه یافت. بعدها در دوران پساشوروی، برخی تلاشها برای بازگرداندن خط اصلی فارسی آغاز شد، هرچند به دلایل سیاسی و فنی چندان گسترده نشد. این تغییر خط، یکی از عمیقترین شکافهای فرهنگی بین تاجیکستان و دیگر بخشهای دنیای فارسیزبان بهشمار میرود.
موسیقی سنتی تاجیکی، بهویژه سبک «شش مقام» (Shashmaqam)، پیوندی ناگسستنی با شعر کلاسیک فارسی دارد. این سبک موسیقایی که از قرون گذشته ریشه دارد، در محافل فرهنگی، مجالس خانوادگی و آیینهای مذهبی تاجیکها جایگاه ویژهای داشته است. بیشتر اشعار استفادهشده در این موسیقی، از شاعران ایرانی چون حافظ، سعدی و جامی گرفته شدهاند.
با اینکه رژیم شوروی در برخی دورهها موسیقی بومی را محدود کرد، شش مقام به دلیل ظرفیت هنریاش، نوعی مشروعیت فرهنگی یافت. در عمل، این موسیقی به کانالی برای حفظ زبان فارسی و پیوند با سنت ادبی بدل شد. حتی جوانان تاجیک که آموزش رسمی فارسی ندیده بودند، از طریق این آوازها با زبان کلاسیک آشنا میشدند.
برخی اساتید موسیقی، اشعار فارسی را همراه با نتها آموزش میدادند و این شیوه، راهی برای زنده نگهداشتن زبان بود. امروزه نیز این سبک موسیقی بخشی از میراث معنوی تاجیکستان است. شاش مقام را میتوان «زبان آوازین فرهنگ ایرانی در آسیای مرکزی» نامید.
در دوران پس از استقلال، موجی از آثار هنری در تاجیکستان شکل گرفت که به بازتاب و بازآفرینی هویت فرهنگی ایرانی پرداختند. فیلمسازانی مانند «بختیار خدیروف» (Bakhtiyar Khudoynazarov) با نگاهی شاعرانه به زندگی تاجیکها، زیباییهای فرهنگی این سرزمین را برجسته ساختند.
در ادبیات نیز، نویسندگانی چون «تمور زلفقاری» و «گلرخسار صفیاوا» آثاری پدید آوردند که آکنده از تصاویر و مضامین ادبیات فارسی بودند. این موج هنری، نوعی احیای فرهنگی در برابر سکوت و فراموشی گذشته بود. مضمونهای آثار اغلب شامل هویت، زبان، تاریخ و ارتباط با ایران و خراسان بزرگ بودند. نسل جدیدی از شاعران و نویسندگان نیز به زبان فارسی مینویسند و تلاش میکنند پیوندهای زبانی را احیا کنند.
سینمای معاصر تاجیکستان نیز از روایتهای بومی، منظرههای کوهستانی، و سنتهای زبانی و خانوادگی برای بازتاب این هویت استفاده کرده است. این پویایی فرهنگی، نشاندهنده تداوم جستوجوی هویت ایرانی در میان مردمی است که سالها تحت فشار بودند. هنر، به یکی از ابزارهای اصلی بیان هویت فرهنگی ایرانی در تاجیکستان بدل شده است.