به گزارش مشرق،یکی از کاربران توئیتری نوشت:
آرنو برتران:
اگر شما فقط به ۲ نمودار احتیاج داشته باشید تا بفهمید روایت و اقدامات دولت ترامپ چقدر از واقعیت جدا هستند، این دو نمودار هستند.
اگر به آنها [دولت ترامپ] گوش کنید، فکر میکنید که "شوک چین" آمریکا را از صنعت [تولید] خارج کرده است و، به گفته خود اسکات بسنت ( وزیر خزانه داری امریکا در مصاحبه دیروزش با تاکر کارلسون)، "سطح صادرات چین نسبت به تولید ناخالص داخلی آنها" آنقدر نامتناسب است که "ما هرگز چیزی مانند این ندیدهایم".
تنها مشکل این است که هیچ کدام از اینها حقیقت ندارد.
که این مشکل بزرگی است چون وقتی بر اساس درک نادرست از واقعیت عمل میکنید، اقدامات شما در بهترین حالت بیاثر و در بدترین حالت به خودتان آسیب میرساند.
حقیقت این است که چین در واقع اصلاً نزدیک به یک "اقتصاد صادراتی" نیست. آنها از نظر مطلق مقدار زیادی صادرات دارند، این درست است، اما به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی، چین به طور شگفتانگیزی کم به صادرات وابسته است.
چین در رتبه ۱۵۹ از ۱۹۵ کشور جهان از نظر اهمیت صادرات در رابطه با تولید ناخالص داخلی آنهاست. صادرات ۱۹.۷۴٪ تولید ناخالص داخلی آنها را تشکیل میدهد در حالی که میانگین جهانی ۲۹.۲۷٪ است.
آلمان برای مثال میتواند یک "اقتصاد صادراتی" نامیده شود: صادرات ۴۷.۱۴٪ تولید ناخالص داخلی آنها را تشکیل میدهد. یا کره جنوبی با ۴۴٪. اما چین؟ قطعاً نه.
بنابراین این تصور که تعرفهها بر کل جهان و اختلال عمده در تجارت جهانی به طور منحصر به فردی برای چین مضر خواهد بود، کاملاً اشتباه است. در واقع چین یکی از کشورهایی خواهد بود که کمترین تأثیر را از این موضوع میپذیرد.
شما باید برای مثال بسیار بیشتر نگران آلمان یا کره جنوبی باشید.
به طور مشابه، این تصور که "شوک چین" یا دوران تجارت آزاد نئولیبرال است که "مشاغل تولیدی با حقوق خوب" را در آمریکا "دزدیده" است، همانقدر اشتباه است.
نمودار را بررسی کنید: هم نفتا NAFTAو هم پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی عملاً هیچ تأثیری بر سهم تولید در اشتغال آمریکا نداشت: این فقط همان روند نزولی را که از ابتدای دهه ۱۹۵۰ داشت، ادامه داد.
که به این معنی است که حل مشکلی با سیاستهای تجاری وقتی در درجه اول ارتباط بسیار کمی با تجارت دارد، معنی ندارد. مثل درمان پای شکسته بیمار با داروی قلب است. تشخیص اشتباه است، بنابراین نسخه نمیتواند کار کند.
حتی در این مورد، نسخه احتمالاً برای بیمار مضر هم خواهد بود: به تعریف، برای تولید بیشتر، به مشتریان آن نیاز دارید. و تعرفهها درآمد قابل تصرف در داخل را کاهش خواهند داد (زیرا آنها مالیاتی بر مصرفکنندگان و کسب و کارها هستند) و بازار محصولات آمریکایی در خارج از کشور را کاهش میدهند.
و تعرفهها نه تنها پایگاه مشتریان شرکتهای آمریکایی را کاهش میدهند، بلکه هزینههای آنها را نیز به طور چشمگیری افزایش میدهند.
به شرکتی مانند اپل فکر کنید که دهها میلیارد در توسعه شبکههای پیچیده تأمینکننده که شامل دهها کشور میشود سرمایهگذاری کرده است - شبکههایی که حداقل ۵-۱۰ سال و هزینههای نجومی برای تکرار آنها در داخل کشور نیاز است. آنها یا میتوانند هزینههای عظیم تعرفه را جذب کنند - که به شدت بر سودآوری آنها تأثیر میگذارد - یا این هزینهها را از طریق قیمتهای بالاتر به مصرفکنندگان منتقل کنند، که محصولات آنها را در سطح جهانی کمتر رقابتی میکند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.