به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، معدن طبس ، معدن دامغان، معدن روستای آهنگ،معدن مهماندویه ... حوادث در این معادن در هفت ماه گذشته نزدیک به 60 کشته و مجروح بر جای گذاشته است. فقط در هفت ماه!
تنها در فاصلهی یک هفته، چندین حادثه ریزش معدن در کشور رخ داده و جان کارگران را گرفته است؛ رخدادهایی که گرچه تازه نیستند، اما تکرار مکررشان، بر ضرورت تحلیل عمیق و واکاوی علل ساختاری این بحران تأکید میگذارد.
ایمنی در معادن ایران سالهاست که قربانی فرسودگی تکنولوژیک، ضعف نظارت و نفوذ رانت در ساختار مدیریتی شده است. در همین زمینه، عباس قادریپور، کارشناس حوزه معدن و ایمنی، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی رکنا اینگونه گفت: «تکنولوژی استخراج زغالسنگ در ایران هنوز بر پایه روشهای سنتی ۵۰ یا ۶۰ سال پیش روسیه انجام میشود؛ همان دستگاهها، همان منطق، بدون هیچ گونه بهروزرسانی. اکنون ما حدود نیم قرن از کشور مبدأ این روشها عقب ماندهایم. حتی استفاده از تکنولوژی چینی میتوانست وضعیت بهتری را رقم بزند.»
او تأکید میکند که نبود تجهیزات نوین بهویژه در حوزه ایمنی، علت اصلی وقوع مکرر حوادث مرگبار در معادن کشور است.
«گازسنجها یا اساساً وجود ندارند یا اگر هم باشند، قدیمی، ناکارآمد و غیراستاندارد هستند. پیمانکاران نیز به دلیل نبود نظارت مؤثر، تمایلی به سرمایهگذاری در حوزه ایمنی ندارند.»
قادریپور در ادامه، با اشاره به فقدان سیستمهای هشداردهندهی مؤثر، میگوید:«دستگاههای گازسنج باید یا انفرادی باشند یا در تونلها نصب شوند و به اتاق کنترل متصل باشند تا در لحظه خطر، تهویه فعال شود و کارگران بتوانند منطقه را ترک کنند. اما در حال حاضر یا این سیستمها اساساً وجود ندارند، یا در صورت وجود، مربوط به تکنولوژی منسوخ روسیه در یک یا دو دههی گذشتهاند.»
وی میافزاید: «بهترین گازسنجها متعلق به کشورهای آمریکا، آلمان و اوکرایناند، اما به دلیل قیمت بالا، واردات آنها انجام نمیشود و کارگران با تجهیزات فرسوده و خطرناک کار میکنند.»
قادریپور تهویه را حتی مهمتر از گازسنج میداند: «در صورت تهویه مناسب، گازهای سمی و قابل اشتعال پیش از انباشت، از محیط خارج میشوند. اما در اکثر معادن کشور، سیستم تهویه یا وجود ندارد یا ناکارآمد است. این کمتوجهی در طراحی ایمنی، جان کارگران را بهراحتی در معرض مرگ قرار میدهد.»
در بخش دیگری از گفتوگو، قادریپور از حذف سیستماتیک مشاوران ایمنی در بخش معدن انتقاد میکند: «بین سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۳ آزمون تخصصی برای مشاوران ایمنی برگزار شد و متخصصان دارای سابقه موفق به اخذ پروانه فعالیت شدند. اما چندی بعد، به دلایل نامعلوم و تحت فشار برخی شرکتها، وزارت کار تصمیم به حذف این مشاوران گرفت. این تصمیم ضربهای جدی به ساختار ایمنی معادن وارد کرد، چرا که حوزه معدن یکی از پرخطرترین حوزههای صنعت است.»
قادریپور یکی از راهکارهای مؤثر برای ارتقای شفافیت و کاهش فساد را در «بازرسی ایمنی ضربدری» بین استانها میداند: «بهجای اینکه بازرسیها توسط مأموران همان استان انجام شود، باید هر استان بر دیگری نظارت داشته باشد. مثلاً کرمان بر یزد، یزد بر سمنان. این مدل میتواند مانع از بروز تعارض منافع، رفاقتهای محلی و چشمپوشی بر تخلفات شود.»
قادریپور در مورد آموزش ایمنی به کارگران نیز تردید دارد:«طبق دستورالعمل وزارت کار، کارگران باید آموزش بدو استخدام و دورههای تخصصی بگذرانند، اما اینکه این آموزشها واقعاً اجرا میشود یا فقط روی کاغذ مانده، جای بررسی دارد. هرچند آموزش مهم است، اما در شرایطی که تجهیزات ایمنی وجود ندارد یا استاندارد نیست، آموزش بهتنهایی کافی نیست.»
او به طرحی رهاشده از سوی وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز اشاره میکند: «چند سال پیش طرحی مطرح شد که هر معدن موظف به استخدام مسئول ایمنی باشد. این طرح میتوانست گام بزرگی در کاهش حوادث باشد، اما متأسفانه در نیمه راه رها شد.»
با وجود هشدارهای مکرر کارشناسان، طرحهای رهاشده، و تکرار فاجعه، هنوز سؤال بنیادین بیپاسخ مانده است: چه تعداد کارگر دیگر باید قربانی شوند تا وزارتخانهها، پیمانکاران و نهادهای نظارتی از خواب غفلت بیدار شوند؟
عباس قادریپور در پایان جملهای میگوید که عمق این بحران را در یک جمله خلاصه میکند:
«تا وقتی سیستم ایمنی با اجبار قانونی اجرا نشود و تکنولوژی روز وارد معادن نشود، معادن زغالسنگ ما نه محل کار، بلکه میدان مین خواهند بود.»