تشکر با تاخیر سی ساله از هم‌کلاسی بدجنس/ عجیب‌ترین داستان زندگی فرهاد برملا شد!

ورزش سه یکشنبه 24 فروردین 1404 - 12:54
مرد محبوب آبی‌ها در گفتگویی تازه، از یک ماجرای جالب در زندگی شخصی‌اش پرده برداشت.

به گزارش "ورزش سه"، فرهاد مجیدی با تجربه، با کوله باری از خاطرات، در گفتگویی با تلویزیون شارجه شرکت کرده و پاسخ سوالات مجری را داد. او در خلال حرف‌های جالبش از داستانی پرده برداشت که هرگز آن را برملا نکرده بود.

او که در نوجوانی و جوانی و پس از جام ملت‌های آسیا 1996 به عنوان یک بازیکن جوان به اردوهای تیم ملی دعوت می‌شد، همچنان درگیر درس و تحصیل بود و برایش دشوار بود که از بین این دو هدف، یکی را انتخاب کند. اما اتفاقی در خلال یکی از جلسات امتحانات نهایی آن روزها، مسیر زندگی مجیدی را تغییر داده است.

جالب اینکه فرهاد یکی از مهمترین سفرهای تیم ملی (سفر به استرالیا و حضور در بین بازیکنان صعود کننده به جام جهانی ۹۸ فرانسه) را به دلیل درگیری با امتحانات نهایی همان سال از دست داده بود. او اما در این گفتگو از یک اتفاق به خصوص حرف می‌زند، اینکه فردی که قرار بوده در جلسه امتحانی به او کمک کند تا از پس امتحان بر بیاید، پاسخ‌ها را عامدانه اشتباه می‌نویسد تا فرهاد مجیدی موفق به کسب نمره لازم برای قبولی در آن امتحان نشود.

2172241

مجیدی که در حال حاضر در باشگاه البطائح به سر می‌برد، در یک فصل سرنوشت ساز، خود را آماده چالش‌های جدید در فوتبال امارات می‌کند. موفقیت او در تیم تازه، باعث شده تا تهیه کنندگان و کارگردان‌های تلویزیون امارات نیز به سراغ این ایرانی مطرح حاضر در فوتبال امارات بروند و از امروز و دیروز، از او سوال بپرسند.

مجیدی که به ندرت مقابل دوربین‌های تلویزیونی حاضر می‌شود، در برنامه "احتراف" حضور پیدا کرده تا از گذشته و امروزش حرف بزند. آنچه که در این مطلب می‌خوانید، بخش‌هایی از این مصاحبه است که تا به حال منتشر شده است.

او در ابتدا گفت: مسیر فوتبالم را در تهران و زمانی که ۱۴ سالم بود آغاز کردم. در رده‌های سنی مختلف بازی کردم و به تمرینات تیم ملی دعوت شدم. یکی از مربیان از من پرسید که آیا علاقه دارم در لیگ دسته اول تهران بازی کنم؟ فکر می‌کنم آن لحظه، نقطه عطفی در زندگی فوتبالی من بود. بازی در لیگ دسته اول را شروع کردم، به استقلال آمدم و چند سال بعد افتخار پوشیدن پیراهن تیم ملی بزرگسالان را به دست آوردم. در سال ۲۰۰۲ به تیم راپیدوین اتریش پیوستم و سپس راهی تیم الوصل امارات شدم.

مجیدی افزود: از دوران کودکی‌ام به خوبی به یاد دارم که تخیل ورزشی بسیار قوی‌ای داشتم. این موضوع برایم بسیار مهم و مثل یک رؤیای بزرگ در زندگی‌ام بود. در خانه از یک لنگه جوراب به‌عنوان بازوبند کاپیتانی استفاده می‌کردم و در فضای خانه فوتبال بازی می‌کردم. خوشبختانه آن رؤیا به واقعیت تبدیل شد. حتی یک‌بار خودم را در نقش کاپیتان تیم استقلال تصور کردم.

2172242

وی گفت: یادم هست آن زمان بسیاری از مربیان با کت‌وشلوار ظاهر می‌شدند. وقتی پدرم به خانه برمی‌گشت، کت‌وشلوارش را می‌پوشیدم و نقش مربی را بازی می‌کردم. حالا که به آن روزها نگاه می‌کنم، می‌بینم آن رؤیاها به حقیقت پیوسته‌اند. می‌خواهم بگویم همه فوتبالیست‌ها باید رؤیاهایی در سر داشته باشند، اما برای رسیدن به آن رؤیاها، باید مطمئن باشند که با تلاش و پشتکار، موفقیت ممکن است.

وی اظهار داشت: در سال آخر دوران مدرسه و دوران پیش‌دانشگاهی بود که برای شرکت در کنکور آماده می‌شدم. من در اردوی تیم ملی حضور داشتم که بعد از جام جهانی 1998 بود و فرصت کافی برای درس خواندن نداشتم. زمانی‌که رفتم امتحان بدهم، یک نفر در جلسه امتحان من را شناخت و از سایرین خواست تا در امتحان به من کمک کنند.

مجیدی ادامه داد: یکی از افرادی که در جلسه امتحان بود، پاسخ سوالات را به من گفت ولی زمانی‌که نتایج اعلام شد، فهمیدم که در آن درس مردود شده‌ام و در واقع آن شخص پاسخ سوالات را اشتباه به من گفته بود. به همین دلیل درس را ول کردم و راهی اتریش شدم تا به فوتبال بازی کردن بپردازم.

2172243

فرهاد درخصوص دوران بازیکنی‌اش در امارات نیز می‌گوید: یادم است در نخستین بازی‌هایم برای الوصل، در یک مسابقه مقابل تیم الامارات و در زمین حریف به میدان رفتیم. هیچکس من را نمی‌شناخت. احساس می‌کردم بازیکنان در مورد من صحبت می‌کنند و شاید فکر می‌کردند که بازیکن خوبی نیستم. اما در همان بازی نخست، موفق به ثبت هت‌تریک شدم. دوران حضورم در باشگاه الوصل یکی از بهترین دوره‌های فوتبالی من بود. من مردم آنجا، این شهر و بازیکنان تیم را واقعاً دوست داشتم و آن‌جا بسیار خوشحال بودم.

مجیدی در مورد گل معروفش مقابل دالیان یفانگ چین در بازی برگشت نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۳ با پیراهن العین گفت: حدود ۷۰ هزار نفر در ورزشگاه حضور داشتند و شرایط سختی بود. آن‌ها طبل‌هایی داشتند و با آن‌ها ریتم می‌زدند. فضای ورزشگاه به‌قدری پر سر و صدا بود که اگر کنار هم می‌ایستادیم، نمی‌توانستیم حرف بزنیم یا صدای یکدیگر را بشنویم. جمعیت خیلی زیادی آمده بود. آن‌قدر تحت تأثیر قرار گرفته بودم که نزدیک بود گریه‌ام بگیرد.

فرهاد در پایان گفت: در آن لحظه داشتم با خدا حرف می‌زدم، با خودم می‌گفتم: «چی شد؟» به زمین رفتم و سه گل دریافت کردیم. در حالی که با خودم حرف می‌زدم، توپ را به جلو قل دادم، حرکتی که هیچ‌وقت قبلاً انجام نداده بودم. همان لحظه گل زدم. برای همین از خدا تشکر کردم، چون او بود که کمکم کرد.

منبع خبر "ورزش سه" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.