آیا مدرسه، به شکلی که ما میشناسیم، در حال نابودی است؟ اعلام اخیر دونالد ترامپ مبنی بر انحلال وزارت آموزش و پرورش آمریکا و سپردن کنترل آموزش به ایالتها و والدین، نشانهای از تغییرات عمیق در نظام آموزشی غرب است. ترامپ معتقد است که دولت نباید در آموزش دخالت کند و سیستم مدارس دولتی ناکارآمد است.
به گزارش اطلاعات آنلاین، در همین راستا او از مدلهایی مانند مدارس خصوصی، آموزش خانگی و برنامههای نوآورانه آموزشی حمایت میکند. همزمان، ایلان ماسک، کارآفرین پیشرو، مدتهاست که مدارس سنتی را ناکارآمد میداند. او با تأسیس مدرسه Ad Astra و سپس مدرسه X، مدل جدیدی از آموزش را معرفی کرده که بر حل مسأله، یادگیری عملی و کنار گذاشتن روشهای سنتی تأکید دارد.
آیا این تحولات، آغاز یک عصر جدید آموزشی هستند؟ آیا مدارس دولتی و سیستم آموزشی کلاسیک به پایان خود نزدیک شدهاند؟
مدرسه در عصر کشاورزی و صنعتی:
از خانواده تا کارخانه در گذشتههای دور، یادگیری در دل خانوادهها و از طریق رابطه استاد و شاگرد انجام میشد. اما با انقلاب صنعتی، نیاز به نیروی کار تخصصی موجب شد که مدارس عمومی، شبیه کارخانهها طراحی شوند:
برنامه درسی یکسان برای همه، ساعتهای مشخص، زنگهای کلاس، امتحانات استاندارد، تربیت نیروی کار مطیع و سازگار با ساختار صنعتی، این مدل، تا قرن بیستم کارآمد بود، اما با ورود به عصر دیجیتال، مدارس با بحران ناکارآمدی روبهرو شدند.
چالشهای مدارس در عصر دیجیتال:
۱. سرعت تغییرات از مدارس پیشی گرفته است: در حالی که هوش مصنوعی، رباتیک و فناوریهای نوین سرعت تحولات را افزایش دادهاند، ساختار سنتی مدارس همچنان مبتنی بر حفظیات و شیوههای قدیمی است.
۲. فارغالتحصیلان بیمهارت و منفعلاند: بسیاری از فارغالتحصیلان حتی مهارتهای ابتدایی حل مسأله و تفکر انتقادی را ندارند. مدارسی که روزگاری برای تربیت نیروی انسانی کارآمد طراحی شده بودند، امروز نمیتوانند پاسخگوی نیازهای بازار کار مدرن باشند.
۳. بحران کرونا و تحول آموزش: شیوع کرونا نشان داد که مدارس سنتی انعطافپذیر نیستند. آموزش آنلاین به سرعت گسترش یافت و نشان داد که روشهای جدید، کارآمدتر و کمهزینهتر از مدلهای سنتی هستند.
ترامپ، که سیاستهای او مبتنی بر کاهش نفوذ دولت در اقتصاد و جامعه است، وعده داده که وزارت آموزش و پرورش آمریکا را منحل کند. او معتقد است که مدارس دولتی، ناکارآمد، پرهزینه و ایدئولوژیک هستند و باید کنترل آموزش را به ایالتها و خانوادهها سپرد. این تغییر چه معنایی دارد؟
۱. افزایش مدارس خصوصی و غیردولتی: اگر دولت نقش کمتری در آموزش داشته باشد، مدارس خصوصی، آموزش آنلاین و روشهای جایگزین رشد خواهند کرد.
۲. افزایش آموزش خانگی: بسیاری از والدین آمریکایی در سالهای اخیر، بهویژه بعد از کرونا، ترجیح دادهاند فرزندانشان را در خانه آموزش دهند. با حذف وزارت آموزش، این روند شتاب خواهد گرفت.
۳. تمرکززدایی از آموزش: ایالتها و حتی مناطق کوچکتر، بدون مداخله فدرال، میتوانند مدلهای آموزشی خود را پیاده کنند. این میتواند به تنوع آموزشی منجر شود، اما از سوی دیگر، باعث نابرابری نیز خواهد شد.
۴. کاهش کنترل بر محتوای آموزشی: مدارس دولتی، تحت نظارت دولت فدرال، مجبور بودند استانداردهای آموزشی خاصی را رعایت کنند. با انحلال این وزارتخانه، مدارس آزادتر خواهند بود تا برنامههای درسی خود را تنظیم کنند.
این سیاست اگر اجرایی شود، میتواند سیستم آموزشی آمریکا را به کلی متحول کند و مدلهای جدید را جایگزین مدارس سنتی کند.
ایلان ماسک، که خود منتقد سیستم آموزشی سنتی است، مدرسه X را برای فرزندانش و کودکان کارمندان منتخب شرکتهایش ایجاد کرده است.
ویژگیهای مدرسه X:
بدون کلاسهای استاندارد: دانشآموزان بر اساس علاقه و تواناییهای خود یاد میگیرند، نه بر اساس سن و مقطع تحصیلی.
تمرکز بر حل مسأله: به جای حفظیات، دانشآموزان روی چالشهای واقعی دنیای فناوری و مهندسی کار میکنند.
بدون امتحان و نمره: یادگیری مبتنی بر پروژههای عملی است، نه نمرههای استاندارد.
تأکید بر علوم، ریاضیات و فناوری: آموزش بر پایه ریاضیات، فیزیک، برنامهنویسی و هوش مصنوعی طراحی شده است.
ایلان ماسک اعتقاد دارد که مدارس سنتی وقت دانشآموزان را هدر میدهند و باید آموزش بر اساس مهارتهای واقعی و نیازهای آینده شکل بگیرد.
مدارس آینده: هوش مصنوعی، متاورس و یادگیری سفارشیشده
با تحولات جدید، آموزش در حال حرکت به سمت مدلهای خلاقانه است:
هوش مصنوعی، نقش معلمان سنتی را کاهش خواهد داد.
مدارس مجازی و متاورسی، جای کلاسهای فیزیکی را میگیرند.
دانشآموزان، بر اساس مهارتهای فردی خود، مسیر یادگیریشان را انتخاب خواهند کرد.
مدرسه، به شکل سنتی، در حال فروپاشی است. اما این به معنای پایان آموزش نیست. آینده آموزش به سوی مدلهای خلاقانه، هوشمند و شخصیسازیشده حرکت میکند. اگر نظامهای آموزشی خود را با تحولات جدید سازگار نکنند، همان سرنوشتی را خواهند داشت که مکتبخانهها در عصر صنعتی داشتند: نابودی!
اگر نگاهی به گذشته بیندازیم، میبینیم که بسیاری از چیزهایی که زمانی اجتنابناپذیر به نظر میرسیدند، دیگر وجود ندارند. آیا خودروی پیکان که روزی بر جادههای ایران حکمرانی میکرد، هنوز انتخاب اول مردم است؟ خیر، آن دوران به سر آمده است. تلویزیونهای سیاهوسفید چطور؟ آیا همچنان در فروشگاهها عرضه میشوند؟
گیوههای دستدوز که زمانی تنها گزینه برای پاافزار بودند، آیا هنوز به صورت گسترده استفاده میشوند؟ مکتبخانههایی که در آن کودکان با قالیچهای زیر بغل به حضور میرزا میرسیدند، هنوز فعالاند؟ همه اینها بخشی از تاریخ شدهاند. اما آیا مفهوم حملونقل، رسانه، پوشاک و آموزش از بین رفته است؟ خیر! آنها دستخوش تغییر شده و نسخههای نوین آنها جایگزین شدهاند. مدرسه نیز چنین است.
مدرسه سنتی، با روشهای کهنه تدریس، نقشهای معلم و مدیر قدیمی، و کتابهای درسی که اطلاعاتشان از زمان عقب مانده، دیگر جایی در دنیای امروز ندارد. اما مدرسه نوین زنده است و در حال شکوفایی. به مدارس مدرن در سراسر دنیا نگاه کنیم:
در فنلاند، یکی از پیشرفتهترین سیستمهای آموزشی جهان، مفهوم مدرسه دگرگون شده است. یادگیری ترکیبی (هیبریدی) که در آن کلاسهای حضوری با آموزش آنلاین ترکیب میشود، دانشآموزان را قادر میسازد که یادگیری خود را به شیوهای انعطافپذیرتر و کارآمدتر دنبال کنند.
در ژاپن، مدارس از هوش مصنوعی برای ارائه آموزش شخصیسازیشده بهره میبرند. دانشآموزان بر اساس نیازهای فردی خود، برنامه درسی دریافت میکنند و معلمان نقش راهنما را بهعهده دارند.
بسیاری از کشورها، از جمله آلمان، هلند و استرالیا، مدلهای آموزشی را به سمت یادگیری تعاملی و مهارتمحور تغییر دادهاند، جایی که دانشآموزان نهتنها مطالب را حفظ میکنند، بلکه روش حل مسئله، کار گروهی و تفکر انتقادی را میآموزند.
مدیران مدارس امروزی صرفاً ناظران اداری نیستند، بلکه رهبرانی آموزشیاند که تلاش میکنند محیطی پویا و خلاقانه ایجاد کنند. معلمان نیز از نقش سنتی انتقالدهنده دانش فاصله گرفته و بیشتر بهعنوان تسهیلگر یادگیری عمل میکنند. کلاسهای درسی تعاملی شدهاند، روشهای تدریس از مونولوگ به گفتگوی دوسویه تبدیل شدهاند و فناوریهای نوین در تمام ابعاد آموزش نفوذ کردهاند.
ما نمیتوانیم در گذشته متوقف شویم. درست همانطور که خودروهای برقی جایگزین سوختهای فسیلی شدهاند، مدارس نیز به روشهای مدرن مجهز میشوند. آن مدرسهای که در آن دانشآموزان صرفاً شنونده بیحرکت بودند، دیگر وجود ندارد. اما مدرسهای که در آن دانشآموزان فعالانه یاد میگیرند، تفکر انتقادی را تمرین میکنند و به استقبال آینده میروند، زنده است.
پس مدرسه همچنان زنده است، اما نه آن مدرسه، بلکه این مدرسه.