عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 25 فروردین به نام عطار، معطر است و فرخنده مناسبتی است و خوشبختانه همچون همشهری خود - خیام- آماج طعن و کین قرار نگرفته تا یکی پیدا شود و خواستار تخلیه آرامگاه او شود چندان که از زبان فردی در نوروز امسال و درباره حکیم عمر خیام نیشابوری شنیدیم و دل همه دوستداران ایران و زبان پارسی را به در آورد.
باری از خیام به وقت خواهیم گفت و گفتیم هم و امروز روز عطار است و به تعبیر درستتر به نام نامی عطار، معطر.
هرچند کاخ رفیع و باشکوه و هزار سالۀ زبان و ادبیات فارسی را بر چهار ستون (فردوسی، مولانا، سعدی و حافظ) استوار و برافراشته میدانیم و برخی هم البته با افزودن نظامی و خیام، 6 ضلعی ترسیم میکنند اما جدای فرم و از حیث روح و محتوا، نمیتوان از نام «عطار» گذشت چون روح این پیکره است.
همچنین از بختیاریهای ماست که با فرزند برومند دیگری از «کدکن»- محمدرضا شفیعی کدکنی- همروزگاریم که بخش غالب عمر خود را به ویرایش و بازخوانی آثار عطار اختصاص داده و اکنون متون پیراستهای از آثار او خصوصا «تذکره الاولیا» در دست ماست و بی شک در شناساندن دوباره او نقشی بی بدیل ایفا کرده و بگذار بگویم: عطار زمان ماست.
به تذکره الاولیای عطار و همت شفیعی کدکنی در تصحیح اشاره شد. می توان توضیح داد: تذکره الاولیا، شرح حال و زندگی نامۀ قریب 100 تن از چهرههای برجستۀ فرهنگ ایرانی و اسلامی است که اگرچه با افسانههایی آمیخته است اما بسیار خواندنی است.
درباره عطار این نکات گفتنی است:
اول: اگرچه شیخ فریدالدین عطار از حیث مذهبی سنی بود و شیعه نبود (شیعیان قبل از صفویه هم غالبا هفتمامی بودند نه 12 امامی) اما جالب است که تذکرهالاولیا را با امام جعفر صادق علیهالسلام شروع میکند و البته در ادبیات آنان: «صادق، رضیالله عنه» و این حکایت:
«نقل است که صادق از ابوحنیفه پرسید: عاقل کیست؟ گفت آن که تمیز/تمییز کند میان خیر و شر. صادق گفت: بهایم [چهارپایان] نیز توانند تمیز دهند میان آن که او را بزند و آن که او را علف بدهد. ابوحنیفه گفت: نزدیکِ تو عاقل کیست؟ صادق گفت: آن که تمیز/تمییز کند میان دو خیر وشر و "خیرالخیرین" را اختیار کند و از دو شر، "خیرالشرین" را برگزیند.»
یعنی تشخیص خیر از شر، مصداق عقل و عاقلی نیست. چون حیوان هم خیر و شر را تا حدی تشخیص میدهد. عقل آن است که بین دو خیر بتوانی خیر خود را تشخیص دهی و مهمتر این که بین دو "شر"، خیر خود را بیابی.
دوم: این بیت آغازین منطق الطیر هم فوقالعاده است:
آفرین، جان آفرینِ پاک را
آنکه جان بخشید و ایمان، خاک را
تمام حرف بزرگان عرفان ما این است که به مدار هستی متصل شو، از " منِ ذهنی" و تعصبات رها شو و بستر وجودت را آماده کن. آن گاه جان و ایمان در آن خواهد جوشید.
سوم: برای درک جایگاه او کافی است به یاد آوریم مولانا دربارۀ او گفته «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم» و راست یا افسانه نقل است دیداری هم بین آن دو اتفاق افتاده و گویا در همین ملاقات عطار درخشش مولانا را پیشبینی میکند.
چهارم: در روزگار ما نویسنده بزرگی چون نیکوس کازانتزاکیس قابل به این بود که "هلنی در کار نیست، به خاطر هلن". به این معنی که به خود کوه مهم تر از رسیدن به قله است و تازه وقتی به قله می رسیم کوهنوردان از با هم بودن و طی این مسیر با هم لذت می برند.
عطار اما قرن ها پیش نشان داده بود سیمرغ همان سی مرغ اند و وقتی مرغان بسیار به قصد دیدار با سیمرغ روانۀ قله قاف شدند و در نهایت سی مرغ دریافتند سیمرغ خود ایشان اند. داستان سیمرغ بسیار مشهور و محبوب است و البته از حکایات شیرین و باز پرآوازۀ دیگر او شیخ صنعان که شرح آن این نوشته را طول و تفصیل می دهد.
خوشا بر 25 فروردین که به نام عطار معطر و منور و مطهر است و عطر او در هنوز در مشاممان تازه است...