به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، آلیزا مگن هیلوی جاسوس اسرائیلی دیروز ۱۴ آوریل ۲۰۲۵ دوشنبه ۲۵ فروردین درگذشت. گفته میشود اینزن، مرموزترین و جنجنالیترین جاسوس زن اسرائیل است. اما مرگ اینجاسوس، بهانه خوبی برای مرور فعالیتهای دو جاسوس دیگر اسرائیلی است که یکی ظاهری معصوم و فریبنده داشت و دیگری مواضع تند ضداسرائیلی و بهعنوان یکعکاس خبری شناخته میشد.
شرححالی از دو زن در کتاب «تو زودتر بکش» نوشته رونین برگمن نویسنده و روزنامهنگار اسرائیلی وجود دارد که با ترجمه وحید خضاب در قالب مجموعهای سهجلدی (که یکجلد دیگر هم دارد) توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
***
پس از شروع عملیاتهای انتقامی ترور اسرائیل در اروپا که بهخاطر ماجراهای المپیک ۱۹۷۲ مونیخ، موساد و واحد سزاریه در درون اینسازمان جاسوسی به مجموعه عملیاتهای «بهار جوانی» در بیروت رسید. چرا؟
پاسخ اینسوال در ادامه مطلب میآید که مروری بر فرازهایی از کتاب «تو زودتر بکش» است و در آن به جاسوس مورد نظر اسرائیلی میپردازیم؛
***
با رسیدن سال ۱۹۷۳ مشخص شد قتلهای هدفمند افرادی که در فهرست ۱۱ نفره نبودند، نتوانسته ضربهای به ردههای بالا ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) بزند. چون اهداف رده بالا در بیروت مستقر و در مراکز امن پناه گرفته بودند. اما در نهم اکتبر ۱۹۷۲ (۱۷ مهر ۱۳۵۱) یکپیام رمزنگاری شده از «مدل» یکی از جاسوسهای امان و موساد در لبنان به اسرائیل رسید که میگفت اینجاسوس با نام واقعی کلویس فرانسیس، درخواست دیدار و ارائه اطلاعات مهمی را دارد. اطلاعات او درباره نشانی منازل ۴ نفر از مقامات مهم ساف در بیروت بود: محمد یوسف النجار مسئول دستگاه اطلاعاتی، کمال عدوان مسئول عملیاتهای مخفی فتح در اسرائیل، کرانه باختری و باریکه غزه، کمال ناصر سخنگوی ساف و ابوجهاد نفر دوم سازمان پس از عرفات.
* استخدام آنزن معصوم؛ متولد کانادا، بزرگشده آمریکا
واحد سزاریه تصمیم گرفت برای پر کردن خلاءهای اطلاعاتی درباره محل زندگی اینچهار نفر، یکجاسوس زن با نام عملیاتی یائل را به بیروت اعزام کند؛ زنی که در کانادا متولد و در آمریکا در یکخانواده یهودی اما بدون هیچ ارتباطی با اسرائیل بزرگ شده بود. مایک حراری رئیس سزاریه، هنگام اعزام اینمامور به بیروت، از زیبایی و زنانگی ظریف او تعریف کرد و گفت همین مساله باعث میشود کسی به او شک نکند. یائل روز ۱۴ ژانویه ۱۹۷۳ (۲۴ دی ۱۳۵۱) به بیروت رسید و کمی بعد در یک آپارتمان که درست روبروی ساختمانهایی که سهسوژه ترور در آنها زندگی میکردند، مستقر شد. رفتارهای یائل باعث شده بود بتواند آزادانه تحرک داشته باشد و تقریباً به هرکجای لبنان که خواست سفر کند. او با کیف دستی خود که درونش دوربینی جاسازی شده بود، به خیابان رفته و از ساختمانهای موردنظر عکسبرداری میکرد. تا آنزمان اسرائیل به صورت معمول، مسئولیت موساد در تروهایی را که در سراسر جهان انجام داده بود، تکذیب کرده بود.
با دیدن عکسهای یائل و بررسیهای بعدی، اسرائیلیها به ایننتیجه رسیدند که نمیشود در ترور سهفرمانده مهم ساف، از مواد منفجره استفاده کرد و اینعملیات باید بهصورت شلیک از فاصله نزدیک انجام میشود. اما لبنان یکی از کشورهای هدف بود و سزاریه بهدلیل خطر بالای عملیات، نمیتوانست به تنهایی از پس آن بربیاید. در نتیجه پیشنهاد انجام یکعملیات مشترک با IDF مطرح شد. سپهبد دیوید العاذر رئیس ستاد مشترک IDF درباره موفقیت اینعملیات تردید داشت. بههمیندلیل از ایهود باراک فرمانده سایرت متکال (واحد شناسایی ستاد مشترک) خواست طرحهای تازهای ارائه کند. سایرت متکال واحدی بود که اواخر دهه ۱۹۵۰ بهعنوان یکنیروی نخبه برای نفوذ مخفیانه به عمق اراضی دشمن تأسیس شده بود. بهگفته برخی، آموزشهایی که افراد اینواحد میدیدند، سختترین آموزشهای نظامی در کل جهان بود. ایهود باراک هم اولین افسری است که در اینواحد رشد کرد و سال ۱۹۷۱ فرمانده آن شد.
با چراغ سبزی که العاذر به طراحیهای باراک نشان داد، بنا شد عملیات زدن ۳ فرمانده ساف با عنوان «بهار جوانی» (عملیات یورش به بیروت) با همکاری واحد تکاوری دریایی «شایتت ۱۳» انجام شود و اینواحد، تیم یورش را از اسرائیل به ساحل بیروت برساند. قرار بود دقیقاً همزمان با حمله به ساختمان فرماندهان فلسطینی، واحدهای تکاوری دیگری اسرائیل به ۴ هدف دیگر در لبنان حمله کنند چون پس از حمله به ساختمان فرمانده ساف، بهسختی میشد عملیاتهای دیگری را ترتیب داد. بنابراین اسرائیل میخواست در زمان صرفهجویی کند. العاذر که شخصاً نظارت بر دورههای آمادگی اینعملیات را به عهده گرفته بود، پیشنهاد داد برای اجرای آن، چندتن از نیروها لباس زنانه بپوشند و با خنده گفت اینگونه سلاحهای بیشتری را پنهان میکنید! ایهود باراک خود یکی از نیروهایی بود که در اینعملیات لباس زنانه پوشیدند و در کشتار فلسطینیها حضور داشتند.
تقریباً تمام نیروی دریایی اسرائیل برای انجام اینعملیات بسیج شد و رونین برگمن در «تو زودتر بکش» میگوید اینعملیات اگر نگوییم بزرگترین عملیات قتل هدفمند در قرن بیستم، دستکم یکی از اینعملیاتها بود.
ششم آپریل ۱۹۷۳ (۱۷ فروردین ۱۳۵۲) ۶ نیروی عملیاتی سزاریه با گذرنامههای جعلی آلمانی، بلژیکی و بریتانیایی از فرودگاههای مختلف اروپا، به بیروت پرواز کردند. بعدازظهر ۹ آپریل هم چندواحد IDF با اتوبوس به پایگاه نیروی دریایی اسرائیل در حیفا رفتند.
اجرای عملیات بهار جوانی باعث شد دولت لبنان استعفا دهد که خلاصه نتیجه حمله و کشتار آن را میتوان اینگونه در کتاب «تو زودتر بکش» دید:
«در اسرائیل، عملیات بهار جوانی را یکموفقیت خیرهکننده تلقی میکردند. عملیات به تمای اهداف تعیینشدهاش رسیده بود. سهنفر از مسئولان ارشد ساف، بهعلاوه حدود ۵۰ نفر دیگر (تقریباً همگی از اعضای ساف) کشته شده بودند. صلاح خلف (ابوایاد) فرمانده اصلی سازمان سپتامبر سیاه هم بهصورت شانسی جان سالم به در برد، وگرنه او هم تا مدت کوتاهی قبل از حمله در یکی از آپارتمانهای هدف که اغلب اوقاتش را در آنجا میگذراند، حضور داشت. ۴ ساختمان و کارگاه تولید سلاح تخریب شد. فلسطینیها ضبط آنهمه سند از آپارتمان عدوان را یکفاجعه و مصیبت میدیدند. ایناسناد جزئیاتی درباره هستههای ساف در مناطق اشغالی (۱۹۶۷) در اختیار شینبت قرار داد و منجر به یکسری بازداشت شد که بهطرز مؤثری شبکه فتح را در آن مناطق تخریب کرد.» (جلد دوم، صفحه ۵۲ به ۵۳)
***
* خدمات عکاس کانادایی ضداسرائیلی به صهیونیستها!
اما در کتاب «تو زودتر بکش» درباره زن جاسوس دیگری هم صحبت میشود. او سیلویا رافائل است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران هم آمده و با فرح پهلوی دیدار و حشر و نشر داشت. فعالیت جاسوسی اینزن مربوط به تلاشهای اسرائیل برای ترور علی حسن سلامه مغز متفکر و افسر عملیاتهای سازمان سپتامبر سیاه بود که البته پیش از بهثمر رسیدن و زدن سلامه، در چندمرحله به افتضاح منجر شد.
در روایتهای مربوط به سیلویا رافائل در کتاب «تو زودتر بکش» به اینجا میرسیم که با گذشت ۹ ماه از کشتار مونیخ، موساد افراد زیادی را کشته بود اما هنوز آن ۱۱ نفر رده بالای ساف، در فهرست تعقیب و ترورش قرار داشتند. در صدر اینفهرست هم علی حسن سلامه افسر عملیاتهای سپتامبر سیاه بود که پدرش حسن سلامه یکی از دو فرمانده اصلی نیروهای فلسطین در جنگ تأسیس اسرائیل بود.
با تعقیب یکالجزایری بهنام کمال بنآمن که با فتح همکاری داشت، موساد رد و نشانی از حسن علی سلامه پیدا کرد و یکتیم ویژه ۱۲ نفره با فرماندهی نهامیا مئیری برای شکار او تشکیل شد. یکی از اعضای اینتیم سیلویا رافائل بود؛ یکنیروی عملیاتی که با نقش یک عکاس خبری کانادایی و مواضع ضداسرائیلی شدید (با نام ساختگی پاتریشیا روکسبورگ) در کشورهای جهان عرب چرخیده و اطلاعات زیادی درباره ارتشهای عربی گردآوری کرده بود. زن دیگری که در اینگروه حضور داشت، ماریان گلادنیکف مهاجری از سوئد بود که ابتدا به استخدام سازمان شینبت درآمده و تازه به موساد پیوسته بود.
اما همه تلاشهایی که موساد در اینبرهه انجام داد، به یکفاجعه و آبروریزی منتهی شدند. آنها در شهر لیلهامر در نروژ، مردی عرب را مقابل چشمان همسر باردارش کشتند که حسن علی سلامه نبود و مدتها به اشتباه او را بهجای سلامه تعقیب کرده بودند. حراری پس از انجام ترور و فرار، تا وقتی خود را به آمستردام نرسانده بود، متوجه نشد که مقتول و هدف عملیات، شخصی مراکشی بهنام احمد بوشیخی بود که بهعنوان پیشخدمت و نظافتچی یکاستخر در لیلهامر کار میکرد. زوی زامیر رئیس وقت موساد تلاش کرد بگوید اصلاً فاجعهای رخ نداده و شناسایی و تعیین هویت اشتباهی یکسوژه، شکست محسوب نمیشود، بلکه فقط یکاشتباه است! او معتقد بود خود قربانی بهخاطر رفتار شکبرانگیزش مقصر اشتباه موساد بوده است.
نویسنده «تو زودتر بکش» روایت کرده احمد بوشیخی هیچارتباطی با مبارزات فلسطینیها نداشت و ماجرای لیلهامر چیزی نبود جز قتل یکخدمتکار استخر با خونسردی کامل! اما خرابکاریهای موساد در اینعملیات تمامی نداشت و پس از کشتن بوشیخی، دو تن از نیروهای عملیات با نامهای آربل و (ماریان) گلادنیکوف در فرودگاه اسلو، موجب شک پلیس و در نهایت دستگیر شدند. آربل خیلی زود زیر بازجویی برید و به پلیسهای نروژی گفت کجا میتوانند آوراهام گمر و سیلویا رافائل را پیدا کنند. پلیس هم با جستجوی مخفیگاه گفته شده، دو نیروی دیگر موساد را دستگیر کرد. مدارک بهدست آمده از محل اختفای ایندونفر منجر به کشف خانههای تیمی موساد در سراسر اروپا شدند.
پلیس نروژ ۶ اسرائیلی را در ارتباط با اینپرونده دستگیر و دادگاهی کرد که اینمساله تبدیل به خبر اول رسانههای جهان و باعث یکسرشکستگی برای اسرائیل شد. «شرمآورترین قسمت قضیه این بود که آربل همهچیز را لو داده بود، حتی شماره تلفن مقر اصلی موساد در تلآویو را.» (جلد دوم، صفحه ۸۵)
اسرائیل تا سالها بعد روی موضع خود پافشاری کرد. اما اواسط دهه ۹۰ که اقدامات قضائی نروژ علیه حراری و زامیر به راه افتاد، پذیرفت قتل احمد بوشیخی کار عناصر اینکشور بوده و در مجموع ۲۸۳ هزار دلار غرامت به بازماندگان خانواده وی پرداخت. پسر بوشیخی از ازدواج پیشیناش هم ۱۱۸ هزار دلار غرامت گرفت. اما در همان دورانی که افتضاح لیلهامر رخ داد& محکومان دادگاه، با توافق مخفیانه دولتهای اسرائیل و نروژ پس از مدت کوتاهی از زندان بیرون آمده و در اسرائیل بهعنوان قهرمان مورد استقبال قرار گرفتند. اما اینماجرا باعث شد رؤیای مایک حراری برای رسیدن به مقام ریاست موساد از بین برود. برگمن مینویسد: «در واقع بایونت بهواسطه ماجرای لیلهامر متلاشی شد. گذرنامه جعلیای که مئیری در جریان آن عملیات استفاده کرده بود، طی تحقیقات پلیس نروژ کشف و به همیندلیل سفرهای خارجی او به شدت محدود شد. مدت کوتاهی بعد هم او از موساد بیرون آمد.» (جلد دوم، صفحه ۸۹)
پس از شکست در لیلهامر، اسرائیلیها دستبهعصاتر شدند اما مأموریت بعدی خود را کشتن امین الهندی یکی از ۱۱ نفر صدر فهرست ترور تعریف کردند که در عملیات مونیخ نقش داشت و موساد مدعی بود قرار است در اُستیا در حومه رُم با شلیک موشک SAM7 یکی از هواپیماهای خطوط هوایی اسرائیل را هدف قرار دهد.
احتیاط اسرائیل پس از افتضاح لیلهامر باعث شد برای جلوگیری از طرح و نقشههای الهندی، اطلاعات مربوط به او را به دستگاه اطلاعاتی ایتالیا بدهند و از کشتن او و همراهانش منصرف شوند. ایتالیاییها هم اعضای تیم الهندی را دستگیر کردند. برگمن میگوید طبق پیشبینیهای مئیری، بازداشتشدگان سهماه بعد به واسطه فشارهای قذافی به دولت ایتالیا آزاد شدند.
صادق وفایی