آرمان نصراللهی: پارک هنرمندان در این ساعت عصرگاهی مملو از جمعیتی است که هر کدام بر اساس علاقه خود، گوشه ای از آن را انتخاب کرده و هر کسی بسته به سلیقه اش، مشغول به کاری است.
کودکان در گوشه ای از پارک مشغول بازی بوده و سرگرم اند و صدایشان از دیگر اقشار حاضر در این پارک بیشتر است. عده ای مشغول ورزش اند، تعدادی در سکوت سرگرم شطرنج و عده ای دیگر هم در حال دوچرخه سواری و البته بازار اسکیت سواری بزرگ و کوچک و همچنین تنیس روی میز و بدمینتون هم حسابی گرم است.
یکی از کافه های فعال در پارک هنرمندان هم میزبان یک رویداد فرهنگی و ادبی است، رونمایی یکی از آثار یکی از برترین نویسندگان معاصر این آب و خاک، کسی که تاکنون ده ها عنوان کتاب از وی منتشر شده و بودنش برای هر سرزمینی مایه خرسندی و شادکامی است.
ساعت اندکی از ۱۷ عبور کرده است که خود را جمع می رسانم، فضای نشستن و رونمایی و نقد برای کتاب به شدت صمیمی است و تمام صندلی ها پرشده و جایی برای نشستن نیست و به همین دلیل صندلی اضافه کردن تنها راه چاره برای مهمانان جدید است.
شمار زیادی از چهره های حاضر در نشست خود از نویسندگان بزرگ این آب و خاک اند، رضا امیر خانی، داوود امیریان و احمد دهقان گوشه سمت راست نشسته اند. مجری مراسم هم کنار رضا بایرامی روبروی جمعیت و در حال گفتگو با حاضران.
بعد از اندکی چندین استاد و نویسنده نام آشنای دیگر هم وارد مجلس می شوند و در راس آنها خسرو باباخانی قرار دارد. نویسنده برجسته ای که هنوز خواندن یکی از آثار مهم اش یعنی ویولن زن روی پل را تمام نکرده ام.
کتاب آخرین محمد رضا بایرامی روی صندلی جلوی دست مهمانان خودنمایی می کند، شکارچیان ماه و حاضران دارند در خصوص داستان کتاب، سرنوشت قهرمانان آن و تشبیه سرنوشت آدم های داستان با شماری از شخصیت های برجسته هشت سال دفاع مقدس گفتگو می کنند.
کار آخر بایرامی هم دفاع مقدسی است. رمانی در خصوص جنگ و سالهای قبل و بعد از جنگ. داستان و سرنوشت های آدم های همین جامعه. کسانی که بودند، قهرمان قصه شدند و امروز دیگر در میان ما نیستند.
سرنوشت انسان های با دغدغه های مختلف، انسان های با آرمان های گوناگون. انسان های که رفتند تا این آب و خاک بماند و البته شمار زیادی از آنها هنوز هم برای ما غریب اند.
بایرامی از همان نخستین صحبت های خود لب به گلایه گشود، دل اش حسابی پر است و از متولیان کتاب این سرزمین حسابی گلایه دارد. وقتی لب به سخن می گشاید از دلسردی برای نوشتن می گوید. از کارهای که سالهاست دست ناشر است و هنوز مجوز چاپ نگرفته اند و البته سر صحبت را به شکارچیان ماه می کشاند و چالش های چاپ این اثر را هم بازگو می کند.
نوبت به گفتگو با اساتید و نویسندگان برجسته حاضر در مراسم می رسد که ابتدا برای گفتگو کردن در خصوص رضا بایرامی و اثرش وارد گود تعارف می شوند ولی بعد یکی یکی لب به سخن می گشایند.
احمد دهقان همان طنازی آثارش را نیز در گفته هایش دارد و به همین دلیل خیلی صمیمی در خصوص بایرامی سخن می گوید. او بایرامی را نویسنده ترین نویسنده هم نسل خود می داند و البته خسرو باباخانی هم می گوید: بایرامی به راستی هنرمند است و از اینکه امروز در این جمع حضور دارند و این همه نویسنده هم نسل و هم سن و سالش را می بیند اظهار خرسندی می کند.
دهقان از اینکه بایرامی و بایرامی ها در کشور مورد توجه قرار نمی گیرند حسابی گلایه می کند و از مسئولان می خواهد که هنرمندان نویسنده را دریابند و اجازه دهند که بدون دغدغه کار کنند و بنویسند.
داوود امیریان هم می گوید بایرامی در نوشتن دست و دل باز است و او هم مثل بسیاری از نویسندگان این کشور خیلی قدر و منزلتش دانسته نمی شود. او ادامه می دهد: مدیران و مسئولان باید کاری کنند که بایرامی و بایرامی ها بتوانند به راحتی بنویسند و این چالش ها و مشکلات باید برای هنرمندان نویسنده رفع شود.
در لابلای صحبت های هنرمندان نویسنده، بایرامی هم نکاتی را مطرح می کند. از چالش های کارش با صدا و سیما که هیچ وقت به نتیجه ای نرسید و همکاری وی با رسانه ملی به دلیل سلایق افراد دخیل در این زمینه خروجی ندارد.
از حاشیه های چند سال اخیر پیرامون کارهایش هم توضیحاتی می دهد و می گوید: الان یکی دو کارم دست ناشر است که یکی از آنها ۱۰ سالی می شود که سرنوشت مشخصی ندارد. اصلا فراموش کرده ام. اصلا بعضی وقت ها تصمیم می گیرم که دیگر ننویسم ولی نمی شود.
۵۷۵۷