قفسههای داروخانهها چندان هم خالی به نظر نمیآیند؛ لااقل در این داروخانه، جایی برای چسباندن اطلاعیهای پیدا شده است.

پشت ویترین داروخانهای در حوالی میدان ولیعصر تهران نوشتهاند با حروفی درشت: «هموطن! حق بیمه میپردازی، اما بیمهها هفت ماه است حق داروخانهها را ندادهاند.»
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، روایت مکتوب چسبخورده بر ویترین این داروخانه از منِ بیمار چه میخواهد؟ نوشته است: «زنگ هشدار سلامت / هموطن گرامی، آیا میدانید با اینکه شما حق بیمه خود را جهت بهرهمندی بهصورت مرتب میپردازید، اما بیمهها مطالبات ۷ ماه پیش داروخانهها را تاکنون پرداخت نکردهاند؟ همین امر یکی از مهمترین علل کمبودهای دارویی در سطح کشور بوده و زنگ خطری برای سلامت است.»
در برابر ویترین داروخانه ایستادهام و مبهوت، واژهها را مرور میکنم. هزار حس ناگوار در درونم به جوش میآید. به راستی با این نوشته، حالا من شاکیام یا باید پاسخ بدهم؟ در برابر داروخانه، مطالبهگرم یا باید بیدارو راه برگشت را پیش بگیرم؟ در برابر سازمانهای بیمهگری که باید در این لحظه از من حمایت کنند، چه باید بگویم؟ احتمالاً اگر بپرسم چرا حق بیمه را از من گرفتهاید و حق مسلم مرا دریغ میکنید، آنها هم نوشتهای دیگر را در محکومیت شخص یا سازمانی دیگر تحویلم دهند. تا دعوای آنها تمام شود، حال من وخیمتر شده است و آن یکی شاید بیمارش دارد درد به جای دارو مینوشد....
ویترین و قفسههای داروخانه خالیاند یا پر از داروهایی که با جیب خالیشدهی من، توسط بیمهها دیگر همخوانی ندارند. مردمی که از معیشتشان زدهاند و از نانشان برداشتهاند، هدفشان هرچه بوده، پروار کردن سازمانهای بیمهگرِ فاقد حمایت نبوده است. شاید اگر آنها این پولها را به باد میدادند، ثمربخشتر بود. لااقل آنجا روزی دست بندهخدایی میرسید و لبخندی روی لبی مینشاند و چهبسا همان لبخند انعکاسی در چند زندگی پیدا میکرد. اما حالا چه؟ پول را دادهاند و در هنگامهی نیاز، حمایتی وجود ندارد. شکایت به که باید برد؟ به همان سیستم پر از تعارض منافع؟
احتمالاً مسئول محترم، آقای وزیر، آقای نماینده، آقای رئیس بیمه، در همین لحظه خود را برای کنفرانس خبری آماده میکنند تا از پیشرفت نظام سلامت و حرکت به سوی عدالت صحبت کنند. فاصلهی ما با آنها همینقدر طولانی است. جایی که آنها دربارهاش حرف میزنند، احتمالاً جایی دیگر است که پشت هیچ ویترین داروخانهای، هیچ اطلاعیهای بدین مضمون نصب نشده است.
آقای مسئول! لطفاً اگر سختتان نبود، زورتان نیامد، حالش را داشتید، در مصاحبهی خبریتان یک دقیقه را به یک کار مهم اختصاص دهید: حرف نزنید. یک دقیقه سکوت کنید به احترام همهی دردهایی که بیماران میکشند و خانوادههایشان، قبل از بیماری آنها، فلج میشوند. لااقل سکوت، عذابمان نمیدهد. سکوت خیلی بهتر از حرفهایی است که ما معنیاش را نمیدانیم و شما پیش از همه، بی معنا بودنش را یقین دارید.
*مهدی محمدی کلاسر- دبیر اجتماعی تابناک
منبع خبر "
تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.