به گزارش همشهریآنلاین، شهدابیها در حسرت ۴جامی هستند که در یک سال گذشته از دست دادهاند، جامهایی که به فولادسیرجان رسیده. بهخاطر همین هم بود که طرفداران این تیم در آخرین بازی لیگ برتر والیبال، جنجالساز شدند. با این حال شاید تنها کسی که در این باشگاه از شرایط راضی باشد مهدی مهدوی است. مهدوی که تا همین سال پیش بازیکن شهداب بود و به همتیمیهایش پاس میداد، در شروع فصل عنوان کمکمربی را گرفت و در نیمههای فصل سرمربی شد. برای مهدوی دوم شدن تیمش در نخستین فصل کاریاش اتفاق مهمی است، هرچند خود او هم مثل هواداران شهداب، قهرمانی را حق این تیم میداند.
*نخستین تجربه سرمربیگری برای مهدی مهدوی چطور بود؟ شما توانستید شهداب را تا فینال برسانید ولی اتفاق تلخ این بود که جام قهرمانی از دست رفت.
اول فصل که کار مربیگری را کنار رحمان محمدی شروع کردم، فقط به این فکر میکردم که از او که سالیان سال است مربیگری میکند، کار یاد بگیرم و تجربه بهدست بیاورم. اصلا در ذهنم نبود که به این زودیها سرمربی یک تیم شوم، ولی جلوتر که رفتم اتفاقاتی افتاد، آقای محمدی از تیم جدا شد و باشگاه سرمربیگری تیم را به من پیشنهاد داد. با توجه به شرایطی که بود این پیشنهاد را قبول کردم. به هرحال من چند سال در یزد بازی کرده بودم و مردم شهر من را دوست داشتند، بازیکنان با کیفیتی داشتیم که با بعضی از آنها همبازی هم بودم. فکر نمیکنم که اشتباه کردم، تیم خیلی خوب نتیجه گرفت و این نشان میدهد من مسیرم را درست رفتم. هفتههای اول کار سخت بود، ولی بازی به بازی کار راحتتر شد.
*بهتر نبود صبر میکردید و یک فصل را از اول با تیم خودتان شروع میکردید؟
وقتی سرمربیگری تیم را قبول کردم، هیچقولی برای قهرمانی ندادم. درست است که از اول فصل با تیم کار کرده بودم و شناخت کافی از بازیکنان داشتم اما برای یک مربی خیلی بهتر است که خودش بازیکنانش را انتخاب کند، چون خودش باید جوابگو باشد. با این حال در این مدت هم پیشرفت خوبی داشتیم و توانستم تیم را مدیریت کنم. ما پیکان را در تهران شکست دادیم و به نیمهنهایی رسیدیم، با چادرملو هم بازیهای خوبی داشتیم و فینالیست شدیم. ما حتی میتوانستیم در همان بازی دوم فینال قهرمان شویم اما در ست پنجم داوری اشتباه کرد و در بازی سوم هم خوب نبودیم و جام از دست رفت.
*نظر داوری این بود که خود شما باید چلنج میگرفتید که نگرفتید.
دستیار من درخواست ویدئوچک داد ولی در هیجان بازی و سروصدایی که بود، داور متوجه نشد. قبل از آن هم توپ ۴ضرب شده بود که آن دیگر نیازی به درخواست ما نداشت و باید خود داور تشخیص میداد. به هر حال گذشت و تفاوتش یک جام بود. الان هم گلایهای ندارم. در کل برای سال اول با اینکه کمتجربه بودم، خوب نتیجه گرفتیم.
*اتفاقا یکی از بحثهایی که در بازیهای فینال مطرح شد، این بود که قهرمانی برای مهدوی زود است و باعث میشود او مغرور شود.
درست است که اصل مربیگری آموختن است و سال به سال تجربه یک مربی بیشتر میشود اما این حرف را قبول ندارم. ما شرایط قهرمان شدن را داشتیم، هم تیم ما خوب بود و هم خوب کار کردیم. مسئله این بود که حق ما را خوردند. این از سر بیسوادی است که گفته شود یک مربی در سال اول نباید قهرمان شود. ژابی آلونسو یکی از بهترین بازیکنان دنیا بود، وقتی از رئال جدا شد، در همان سال اول تیم بایرلورکوزن را قهرمان بوندسلیگا کرد، او مغرور شد، قهرمانی برایش زود بود؟
*گفتید تیمتان خوب بود و شرایط قهرمانی داشت اما شرایط فولاد از نظر بازیکن خیلی بهتر از تیم شما بود.
اگر قرار بود روی کاغذ بیاوریم قبل از بازی اول فینال کمتر کسی فکر میکرد که ما بتوانیم فولاد را شکست بدهیم. حتی خود فولادیها در بدبینانهترین حالت هم انتظار نداشتند بازی را به ما ببازند. تأکید ما روی کار گروهی بود و امید داشتم با کار تیمی میشود هر کاری کرد و این امید را خود من داشتم و آن را به تیم هم تزریق کرده بودم. ما قبل از بازی اول فینال در همه بازیها به فولاد باخته بودیم و این در حالی بود که آنها امیرحسین اسفندیار را نداشتند. برای فینال اسفندیار هم به آنها اضافه شد و کار سختتر شد. به هر حال ما با کار گروهی بازی اول را بردیم، برنده بازی دوم هم ما بودیم و اشتباه داوری بود که برد را از ما گرفت. برای بازی سوم هم از نظر روانی کم آوردیم.
*مسئله دیگر هم تماشاگران بودند. اگر مسئولان باشگاه قبل از بازی سوم تماشاگران را توجیه و برای باخت آمادهشان میکردند شاید آن اتفاقات نمیافتاد و تیم شما در شرایط بهتری بازی را ادامه میداد و شاید هم به پیروزی میرسید.
شهداب چند سال پیاپی است که در فینالها حضور دارد و توقع تماشاگر این بود که تیم قهرمان شود. آنها برای فینال این دوره ۳-۴بار به تهران آمده بودند و حتی در بازی دوم هم که تیم باخت اعتراضی نداشتند. بعد از بازی که فیلم را دوباره دیدند و متوجه اشتباه داوری شدند، عصبی شدند. من رفتار تماشاگران را تأیید نمیکنم ولی به هر حال آنها هم حق داشتند که عصبانی شوند.
شما پاسور تیم ملی بودید و در این چند سالی که سعید معروف خداحافظی کرده، یکی از مشکلات تیم نداشتن پاسور مطمئن است. اتفاق عجیب این بود که این فصل هم علیرضا بهبودی، پاسور ۴۶ساله شهداب بهترین پاسور لیگ شد. این نشان میدهد که والیبال هنوز نتوانسته یک پاسور خوب داشته باشد.
علیرضا بهبودی این فصل بهخصوص در نیمفصل دوم خیلی خوب کار کرد. در این چند ساله بیشتر پاسورهای باتجربه بودند که بهترین شدهاند. درست است، ما مشکل پاسور داریم و چند پاسور خوب هستند که میتوانند به تیم ملی کمک کنند. علی رمضانی این فصل خیلی خوب کار کرد، همینطور عرشیا بهنژاد. بازیهای جواد کریمی در لیگ برزیل را هم دنبال میکنم، او هم فصل خیلی خوبی داشت. سرمربی تیم ملی است که باید از بین این نفرات یکی را انتخاب کند. آنها جوان هستند و تا سالها میتوانند کمک تیم ملی باشند.
*برای فصل بعد چه برنامهای دارید، با شهداب میمانید؟
فعلا هیچصحبتی نکردهایم. در این چند ماه فشار کار زیاد بود و فعلا در خدمت خانواده هستم.
بعد از هر بازی فیلم بازی را نگاه میکنم تا ببینم کجا تصمیم اشتباهی گرفتهام. خوبی کار ما در این بوده که من هیچجا به تنهایی تصمیمگیرنده نبودم. ما گروهی کار کردیم. سال اول سرمربیگریام بود و میدانم که هنوز خیلی کار دارم، باید بیشتر تلاش کنم و مغرور نباشم. مهمترین چیزی که در این مدت بهدست آوردم این بود که با اعضای تیم رفیق باشم.
هر چقدر هم که بازی کرده باشی وقتی کنار میایستی، انگار وارد دنیای دیگری شدهای. من در هر تیمی که بودم، نقش لیدری را داشتم. در بیشتر تیمها کاپیتان بودم و به مربی کمک میکردم. با اینکه این تجربه را داشتم ولی سرمربیگری خیلی متفاوت، خیلی سخت و پر از استرس است. بازیکن فقط مسئولیت خودش را دارد اما همه مسئولیت تیم با سرمربی است. با ۱۴بازیکن و مربیان تیم طرفی و هر یک از آنها یک تفکر خاص دارند، تو تنها کسی هستی که باید پاسخگوی همهچیز باشی.