به گزارش همشهریآنلاین به نقل از فارس، شرط اشغالگران صهیونیست در ازای تنها موافقت با ورود به مذاکرات آتشبس در غزه، یعنی خلع سلاح مقاومت در این منطقه که در چارچوب طرح پیشنهادی مصر به حماس علنی شد، یادآور نمونههای تاریخی است که ملتهایی که در لحظات حساس، با وعدهها و ضمانتهای کتبی برای محافظت از آنها به تسلیم سلاح خود رضایت دادند اما واقعیت این است که در هر نمونه، نتیجه فاجعهبار بود.
پیشنهاد خلع سلاح حماس در غزه در حالی طرح شده که در غزه هیچ نوع سلاح سنگینی وجود ندارد؛ نه هواپیما، نه تانک، نه موشکهای بالستیک و نه پهپادهای پیشرفته.
سلاحهای موجود در غزه طبق قوانین بینالمللی بهعنوان سلاحهای دفاعی سبک یا سلاحهای پلیسی طبقهبندی میشوند، از جمله بمبهای دستساز، آرپیجی، الیاسین و الغول که بهصورت بومی تولید میشوند.
ناظران می گویند که قرار دادن این شرط برای پایان جنگ به این معناست که اشغالگران و حامی آمریکایی آنها به دنبال تداوم جنگ هستند، نه پایان آن. این نشان میدهد که هدف آنها ادامه طرح کشتار برای کشتار و نسلکشی است، نه فقط کوچ اجباری بدون وارد آمدن کوچکترین آسیبی به یک سرباز اسرائیلی.
روزنامه عربی ۲۱ نیز یادداشتی با همین محور منتشر کرده و طی آن به نمونههای تاریخی اشتباه بر زمین گذاشتن سلاح در مقابل دشمن اشاره کرده است.
سازمان آزادیبخش فلسطین
نخستین نمونهای که به ذهن میرسد، سازمان آزادیبخش فلسطین است که در سالهای دهه ۱۹۸۰ میلادی پس از محاصره بیروت، با تسلیم تسلیحات سنگین خود موافقت کرد تا خروج امنی از لبنان داشته باشد و از طریق کشتیها به دور از مرزهای فلسطین اشغالی منتقل شود.
اما تنها چند روز پس از آن، کشتار صبرا و شتیلا رخ داد. این حادثه در حافظه فلسطینیها بهعنوان یادآوری اهمیت سلاح مقاومت بهعنوان خط قرمز، به ویژه در برابر دشمنی که به توافقنامهها و تعهدات پایبند نیست، باقی مانده است.
از دیگر نمونههای تاریخی طی دهههای گذشته، میتوان به اوکراین و مسلمانان بوسنی در سربرنیتسا اشاره کرد که در دام خلع سلاح در ازای ضمانتهای بینالمللی گرفتار شدند، اما نتیجه فاجعهبار و هزینه آن بسیار سنگین بود.
اما در مقابل، طالبان در افغانستان بهعنوان نمونهای موفق ظاهر شد که تمامی پیشنهادات مشابه برای خلع سلاح را حتی در شرایط ضعف خود رد کرد و نتیجه به نفع آنها در لحظهای سرنوشتساز رقم خورد.
زرادخانه هستهای اوکراین و دام برچیدن آن
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، اوکراین یک زرادخانه هستهای عظیم را به ارث برد که شامل حدود ۱۷۰۰ کلاهک هستهای راهبردی و هزاران سلاح هستهای تاکتیکی، بهعلاوه موشکهای قارهپیما و بمبافکنهای راهبردی بود.
با وجود اینکه این تسلیحات در خاک اوکراین مستقر بود، کنترل واقعی آن در دست روسیه باقی ماند، به دلیل سیستمهای رمزگذاری و روشهای پرتاب و ...
پس از استقلال اوکراین، این کشور تحت فشارهای شدید بینالمللی از سوی ایالات متحده، روسیه و دیگر کشورها قرار گرفت تا از تسلیحات هستهای خود دست بکشد و به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای بهعنوان یک کشور غیرهستهای بپیوندد. به اوکراین وعده داده شد که این اقدام گامی به سوی تقویت امنیت جهانی خواهد بود.
در سال ۱۹۹۴، اوکراین «توافقنامه بوداپست» را با ایالات متحده، روسیه و بریتانیا امضا کرد و تعهد داد که تمامی زرادخانه هستهای خود را به روسیه تحویل دهد. در ازای این تعهد، طرفهای امضاکننده تضمین دادند که به حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین احترام بگذارند و از استفاده یا تهدید به استفاده از زور علیه اوکراین خودداری کنند.
تا سال ۱۹۹۶، اوکراین انتقال تمامی کلاهکهای هستهای استراتژیک خود به روسیه را تکمیل کرد و سکویهای پرتاب نیز با کمک مالی آمریکا از طریق برنامه خلع سلاح منهدم شدند. با وجود اینکه اوکراین به خاطر این اقدام مورد تمجید بینالمللی قرار گرفت، در سالهای بعد هزینه سنگینی برای این تصمیم پرداخت کرد.
اوکراین در ادامه، قربانی آشفتگیهای سیاسی در طول سالهای گذشته شد، آن هم به دلیل دخالتهای خارجی از سوی اروپا و روسیه. این کشور وارد وضعیت هرجومرج شد و رئیسجمهور طرفدار مسکو با اعتراضاتی که خواستار پیوستن به اتحادیه اروپا بودند، برکنار شد.
در سال ۲۰۱۴، روسیه به طور ناگهانی به شبهجزیره کریمه حمله نظامی کرد، کنترل کامل آن را به دست گرفت و برای ساکنان آن همهپرسی برگزار کرد تا به روسیه بپیوندند.
ضعف اوکراین به همین جا ختم نشد. مناطق شرقی کشور با جمعیت روستبار اعلام جدایی از کییف کردند و سالها درگیر نبردهای شدید شدند. این مناطق جمهوریهای مستقلی تشکیل دادند که با مسکو متحد شدند. این وضعیت در نهایت به حمله نظامی ناگهانی روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ منجر شد که تا امروز ادامه دارد و خسارات گستردهای به کشور وارد کرده است. با وجود حمایت کامل آمریکا در دوران جو بایدن، اوکراین اکنون با عقبنشینی دولت دونالد ترامپ و تلاش برای خروج از جنگ مواجه است.
بوسنی؛خلع سلاح به کشتار جمعی منجر شد
در جریان جنگ بوسنی و هرزگوین، سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۳ شهر سربرنیتسا را بهعنوان «منطقه امن» اعلام کرد، البته به شرط خلع سلاح نیروهای بوسنیایی در این منطقه که شامل تسلیحات سنگین نیز میشد، همراه با وعدهای از سوی نیروهای بینالمللی برای حفاظت از مردم.
نیروهای بوسنیایی، با تکیه بر این وعدههای سازمان ملل، برای حفاظت از غیرنظامیان و جلوگیری از حرکت نیروهای صرب بوسنی و پایان دادن به محاصره، سلاحهای خود را تسلیم کردند و نیروهای بینالمللی نظارت بر این خلع سلاح را بر عهده گرفتند و سربرنیتسا به منطقهای آرام، امن و عاری از جنگ تبدیل شد.
اما در مقابل در این توافق، نیروهای صرب بوسنی مجبور به خلع سلاح نشدند و تنها از آنها خواسته شد تا محاصره این منطقه را رفع کرده و تسلیحات سنگین خود را خارج از شهر نگه دارند.
تا سال ۱۹۹۵، با خلع قدرت دفاعی بوسنیاییها، در حالی که نیروهای سازمان ملل نقش تماشاگر را ایفا کردند، نیروهای صرب بوسنی شهر سربرنیتسا را تصرف کردند و کشتاری وحشیانه مرتکب شدند که در آن، حدود ۱۰ هزار مسلمان بوسنیایی کشته شدند. علاوه بر این، تجاوزات گروهی، ناپدید شدن اجباری و گورهای جمعی نیز رخ داد که هنوز هم در حال کشف هستند. بیشتر قربانیان این کشتار مردان و پسران بودند.
این فاجعه در برابر دیدگان نیروهای بینالمللی که در مواضع خود باقی ماندند و اقدامی برای نجات ساکنانی که برای امنیت خود سلاحشان را تسلیم کرده بودند، انجام ندادند، به وقوع پیوست.
طالبان: خلع سلاح خط قرمز است
پس از حمله ایالات متحده آمریکا به افغانستان و گسترش کنترل آن با همکاری گروهی که به «ائتلاف شمال» معروف بود، در سراسر کشور، نیروهای طالبان از شهرها به سمت کوهها عقبنشینی کردند. آمریکاییها تلاش کردند با ارائه پیشنهادات جذاب، طالبان را به خلع سلاح وادار کنند و آنها را به مشارکت در فعالیتهای سیاسی و درخواست عفو از قبایل ترغیب کنند.
در سال ۲۰۰۴، سفیر آمریکا در افغانستان زلمی خلیلزاد به مبارزان طالبان پیشنهاد داد که سلاحهای خود را تسلیم کنند و در ازای آن عفو دریافت کنند. او همچنین از مبارزان طالبان خواست تا با بزرگان قبایل و نیروهای ائتلاف ارتباط برقرار کنند، وفاداری خود را اعلام کنند و سلاحهایشان را زمین بگذارند، و در مقابل، هدف حملات قرار نخواهند گرفت.
خلیلزاد دعوت خود را به طالبان برای توقف جنگهای چریکی ادامه داد، با این استدلال که چنین جنگهایی با اسلام و اراده مردم افغانستان در تضاد است. این دعوتها در اوج قدرت آمریکا در افغانستان و همچنین قدرت متحدان آمریکایی از دیگر اجزای جامعه افغان انجام شد. با این حال، طالبان این درخواستها را کاملاً نادیده گرفت.
با این وجود، با افزایش عملیات طالبان و وارد کردن خسارات سنگین به آمریکا و همچنین به دولت افغانستان که مورد حمایت واشنگتن بود، ایالات متحده شروع به فکر جدی درباره خروج از منطقه کرد.
واشنگتن پیشنهاد کرد که طالبان در ازای مذاکرات برای خروج نیروها، سلاحهای خود را کنار بگذارد، اما طالبان این پیشنهاد را نیز بهطور کامل رد کرد.
در نهایت ایالات متحده به ایده مذاکره با دشمن سرسخت خود در افغانستان تن داد و مذاکرات عملاً در سال ۲۰۱۸ آغاز شد. این مذاکرات بر درخواست آمریکا مبنی بر عدم استفاده از افغانستان بهعنوان پایگاهی برای تهدید منافع آمریکا یا بینالمللی متمرکز بود.
در مقابل، آمریکا به خروج کامل از افغانستان و بررسی مسئله تحریمها متعهد شد، بدون اینکه به موضوع خلع سلاح طالبان یا بازسازی ساختار آن اشاره کند.
در سال ۲۰۲۰، توافقی در دوحه برای خروج نیروهای آمریکایی و خارجی از افغانستان طی ۱۴ ماه به امضا رسید، با ضمانتهایی مبنی بر عدم تعرض به نیروها در زمان خروجشان از کشور.
در نهایت، در سال ۲۰۲۱، آخرین سرباز آمریکایی کابل را ترک کرد و نظامی که واشنگتن طی ۱۴ سال ساخته بود، با فرار رئیسجمهور افغانستان اشرف غنی، فروپاشید. ارتش و تمامی نهادهای دولتی متلاشی شدند و طالبان بار دیگر قدرت را به دست گرفت و بدون هیچ درگیریای وارد پایتخت شد.
گذاشتن سلاح بر زمین و رفتن به مذاکره حماقت است
حال امروزه، بحث درباره خلع سلاح مقاومت در غزه در جریان مذاکرات قاهره، که با هدف توقف آتشبس و توافق جدید برای تبادل اسرا با اشغالگران انجام میشود، مطرح میشود.
امری که با واکنش گستردهای در شبکههای اجتماعی شده و آنها شروع به یادآوری اظهارات تاریخی رهبران مقاومت فلسطین در این زمینه کرده و آن را با هشتگ «سلاح ما - کرامت_ما» بازنشر میکنند. برخی نیز پیشنهاد تسلیم سلاح را «شوخی بیمزه» توصیف میکنند.
از جمله اظهارات تاریخی منتشرشده، ویدیویی از شهید صلاح خلف (ابو ایاد) است که در آن میگوید: «چه کسی در دنیا اینقدر احمق است که سلاحش را زمین بگذارد و بعد برود مذاکره کند».