گروه دیپلماتیک - همشهری آنلاین: «چگونه سیاست خارجی طراحی کنیم که پایگاه رای ما را در افکار عمومی آمریکا راضی نگه دارد؟» این پرسشی که دو طیف عمده حزب جمهوریخواه را ـ که این روزها به دنبال پاسخ آن هستند ـ به جان یکدیگر انداخته است.
جاشوا یافته با اشاره به بالا گرفتن جنگ داخلی در حزب جمهوریخواه در تارنمای نشنال اینترست مینویسد: تنش حلنشدهای در حزب جمهوریخواه بر سر آینده سیاست خارجی آمریکا وجود داشت که حالا به اوج خود رسیده است: تنش میان حامیان خویشتنداری واشنگتن در سیاست خارجی و مداخلهطلبانی که از فشار حداکثری حمایت میکنند.
پیشینه بحران
- بالا گرفتن این نبرد در ماههای اولیه مبارزه انتخاباتی درون حزبی آمریکا آشکار شد، زمانی که از نامزدهای جناح راست آمریکا انتظار میرفت تا در مورد تأمین مالی جنگ اوکراین موضعگیری کنند.
- در آن زمان کاندیداها باید اعلام کیکردند که برای مقابله با حمله و توسعهطلبی روسیه به اوکراین کمک میکنند؛ یا با استدلال اینکه چنین کمکی، هدر دادن صدها میلیارد دلار برای مسئلهای که اساساً دغدغه اروپا است، مخالف هستند.
- گزینه سومی هم وجود داشت: کاهش تدریجی یا شرطی کردن بودجه برای تشویق طرفین به مذاکره بر سر پایان جنگ.
جان گرفته اختلافات خاموش
تا زمانی که مسئله فقط اوکراین بود و دموکراتها مسئول بودند، حزب جمهوریخواه نیازی به حل این مسئله نداشت و همه میتوانستند توافق کنند که سیاستهای دولت جو بایدن یک فاجعه است. اما امروز که جمهوریخواهان در قدرت هستند و باید با طیف گستردهای از مسائل در سراسر جهان مواجه شوند، این ناتوانی یا بیمیلی به دستیابی به اجماع در مورد نحوه تعریف چشمانداز سیاست خارجی، جان تازهای گرفته و به بحرانی جدی تبدیل شده است.
طیفهای مختلف یک حزب
امروز صحنه درگیری صرفاً تقابل جناح رند پال حامی جنبش تیپارتی (جمهوریخواهانی بر اصولی مانند کاهش مالیاتها، کاهش هزینههای دولت، و پایبندی به قانون اساسی آمریکا تأکید دارند) با مشتی نومحافظهکاران تجدیدنظرناپذیر نیست. دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا خود نیز با رویکردهای سیاسی خاصش و تاکید بر عملگرایی در دستیابی به نتایج مطلوب را نیز باید در نظر گرفت؛ بهویژه که شماری از سیاستمداران آمریکایی این روزها علی رغم خط مشی متفاوت سیاسی به دنبال جلب توجه رئیس هستند.
نتیجه اینکه، یک درگیری خاموش اما جدی بر سر آرمانهای بلندپروازانهای مانند خویشتنداری (عدم مداخله) و مداخلهطلبی، در داخل حزب جمهوریخواه وجود دارد.
به عنوان مثال، در شرایط عادی، مشاور امنیت ملی از افراد نزدیک به رئیسجمهور است که حلقهای داخلی از مشاوران را در مسیر مبارزات انتخاباتی تشکیل میدهد و ریاست کمیتههایی متشکل از دانشگاهیان، کارشناسان اندیشکدهها و دیگران را بر عهده دارد.
چرا «اول آمریکا»؟
حزب جمهوریخواه امروز در تلاش است تا سیاست خارجیای را طراحی کند که با رایدهندگان عادی آمریکایی، بهویژه بلوک بزرگ رایدهندگان طبقه آسیب پذیر که ترامپ را در 7 ایالت تعیینکننده به پیروزی رساندند همخوانی داشته باشد.
این افراد فقط به خاطر حزب یا آرمان ایدئولوژیک یا حتی یک احساس عمومی پای صندوقهای رای نرفتند، آنها به ترامپ رای دادند زیرا فکر میکنند نتیجه انتخابات قرار است زندگی آنها را به شکلی بسیار واقعی و ملموس تحت تأثیر قرار دهد.
گرچه وزارت خارجه، اندیشکدهها و رسانهها در طول سالها تلاش کردهاند تا اهمیت امور بین الملل را به مردم آمریکا بقبولانند، اما توضیح دادن به اکثر مردم عادی که چرا باید صرفاً بر اساس مفاهیم مبهمی مانند ترویج ارزشهای آمریکایی یا ایجاد روابط دوجانبه هزینه بدهند بسیار دشوار است.
ماموریت غیرممکن
در این میان مشاور امنیت داخلی آمریکا بهطور سنتی پارامترهای مشخصی را برای تعیین رویکرد کاخ سفید درباره امنیت ملی و سیاست خارجی تعیین میکند. اما در مورد مایک والتز مشاور امنیت ملی ترامپ، شرایط متفاوت است.
او نمیتواند سیاست خارجی مبتنی بر شعار اول آمریکا (شعاری که ترامپ با اتکا به آن در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید) را تعریف کند چون فقط ترامپ میتواند این کار را انجام دهد.
همچنین مایک والتز نمیتواند تفکر اول آمریکا را بدون مواجهه با مراکز قدرت رقیب به ویژه نومحافظهکاران خسته از سیاستهای گذشته انجام دهد.
اختلافات داخلی حزب جمهوریخواه بر سر تعریف رویکرد سیاست خارجی و همزمان تعریف سیاستهای همسو با شعار اول آمریکای دونالد ترامپ چالشی جدی تمام جناحهای حزب جمهوریخواه ـ نه فقط امروزـ که در چند سال آینده خواهد بود.