روزنامه اعتماد در گفتوگو با کارشناسان مواضع اخیر امریکا را بررسی میکند.
این روزنامه نوشت: سرعت تحولات در مناسبات ارتباطی و مذاکراتی میان ایران و امریکا به اندازهای بالا رفته که گاهی اوقات مخاطبان نیز از رخدادها جا میمانند. در آخرین دست از تحولات ۲رخداد مهم در مسیر این پرونده شکل گرفت و بازخوردهای بسیاری هم پیدا کرد، نخست ویتکاف پس از نشستی بلندپایه با ترامپ و سایر مقامات امریکایی در کاخ سفید توییتی منتشر کرد و گفت: «تهران باید برنامه غنیسازی خود را نابود کند؟» این موضع دقیقا در نقطه مخالف تمام صحبتهایی بود که عراقچی-ویتکاف در دور نخست مذاکرات داشتند. عراقچی تلاش کرده موضع میانهای اتخاذ کند و از دمیدن بر آتش مشکلات دوری کند. او مواضع افراد را در بطن مذاکرات دارای اهمیت دانست نه صحبتهای حاشیهای در فضای مجازی را!
البته از قبل هم قابل پیشبینی بود که همزمان با آغاز گفتوگوها با هدف دستیابی به توافق میان ایران و امریکا، کانونهای مخالف توافق دست به کار شده و از هر اقدامی برای به بن بست کشاندن گفتوگوها استفاده کنند. آندسته از افراد و تحلیلگرانی که تصور میکردند، دو کشور پشت یک میز نشسته، به توافقی پایدار دست پیدا کرده، مخالفان توافق و جنگافروزان هم دست روی دست گذاشته و این توافق را نظاره میکنند، سخت در اشتباهند و درک روشنی از دیوار بلند بیاعتمادی میان دو کشور ندارند. دیوار بلندی که طی بیش از ۴۶ سال گذشته به اندازهای بالا رفته و قطور شده که فروریزی آن به عزم راسخ دو کشور و عوامل بسیاری دیگری نیاز دارد.
دیروز اما گروسی نیز راهی ایران شد و رسما اعلام کرد که هر گونه توافقی میان ایران و آمریکا تنها در صورتی اجرایی خواهد شد که تاییدیه آژانس را داشته باشد.
اسماعیل گرامی فعال سیاسی اصلاحطلب در خصوص برخی مواضع متناقض از سوی ویتکاف در موضوع مذاکرات و غنیسازی هستهای به این نکته اشاره میکند: «قبل از هرچیز باید به ریشههای تناقضات رخ داده باز گردیم؛ توافقی میان ایران و امریکا در حال شکلگیری است، همچنان که برجام در داخل و خارج کشور مخالفانی داشت، این توافق هم دچار این موافقتها و مخالفتها شده است. البته این رویاروییها در داخل امریکا طبیعی است، هر دولتی که در امریکا بتواند به این مناقشه اساسی و پایدار پایان دهد، کردیت و اعتبار بسیاری را کسب میکند، بنابراین رقبای سیاسی تلاش میکنند کاری کنند تا این اعتبار به نام آنها ثبت شود. البته در کل چهارچوب مذاکرات اولیه هم گامی رو به جلو محسوب میشود. هر اندازه که به سمت توافق پیش برویم این مخالف خوانیها بیشتر میشود.»
گرامی مقدم میگوید: «در امریکا بسیاری از افراد و گروهها علاقهای به حل مناقشات ایران و امریکا ندارند، یا اگر هم با مذاکرات موافق باشند، مایلند حزب خودشان این توافق را نهایی کند. در کنار فضای داخل امریکا، برخی کشورها از جمله روسیه و چین و حتی اروپا به این دلیل که از چرخه گفتوگوها بیرون ماندهاند، خوشحال نیستند.
در داخل کشور هم افراد و گروههای رادیکالی حضور دارند که از هیچ تهمت و افترایی به مذاکرهکنندگان ایرانی فروگذار نیستند. اما شخصا معتقدم علیرغم همه این مخالفتها، سرنوشت مذاکرات را دو کشور مذاکرهکننده یعنی ایران و امریکا مشخص میکنند. دو کشور به چانهزنیهای لازم برای دسترسی به اهدافشان ادامه میدهند. امریکاییها به خوبی میدانند که ایران از حق مسلم فعالیتهای صلحآمیز خود دست برنخواهد داشت. این حقی است که همه جهان هم آن را به رسمیت شناخته است. ایران در چهارچوبNPT فعالیت میکند. از این جهت به نظرم هیچگونه مانعی هم در میان نباشد. هر دو طرف برای اینکه به فشارهای فزاینده داخلی فائق آیند تلاش میکنند خود را دارای دست بالا در مذاکرات نشان دهند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به اینکه مهمترین مساله ایران در این مرحله از مذاکرات این است که دو کشور ایران و امریکا پشت میز گفتوگوها نشستهاند، میگوید: «احتمال توافق نهایی هم بالاست، اگرچه هر اندازه دستاورد و امتیاز در مذاکرات کسب شود، باز هم مخالفانی وجود خواهند داشت که راضی نبوده و به مخالفتخوانیهای خود ادامه میدهند.
ایران اما به جذب سرمایههای قابل توجه نیاز دارد. رهبر انقلاب هم سال ۱۴۰۴ را به عنوان سال سرمایهگذاری برای تولید نامگذاری کردهاند. سرمایهگذاری در ایران از سوی کشوری که بالاترین سطح دانش صنعتی، فناوری و… را دارد، راهگشا خواهد بود. از سوی دیگر امریکا رقابت جدی با چین در بخشهای مختلف جهان دارد و مایل نیست ایران به سمت روسیه و چین سوق پیدا کند. پیشبینی میکنم، امریکا نهایتا به حق ایران برای برخورداری از دانش هستهای گردن نهاده و آن را خواهد پذیرفت.»
گرامیمقدم در پاسخ به پرسشی در این خصوص که اگر قرار باشد، دو طرف به سمت توافقی سوق پیدا کنند، چه گزارههایی باید مورد توجه قرار گیرد؟ میگوید: «لازمه هر نوع توافقی میان ایران و امریکا این است که دو طرف در مذاکرات جدی باشند. با توجه به دادههای منتشر شده از دور نخست مذاکرات، این جدیت وجود دارد. از سوی دیگر، دو کشور باید از تهدید و حاشیهسازی برای هم دست بردارند. اینکه امریکا مدام تهدید کند ایران باید توافق کند در غیر این صورت گزینه نظامی روی میز میآید، اشتباه محض است. هر توافقی نیازمند ضمانتهای اجرایی است. این ضمانتها تنها در صورتی شکل میگیرد که منافع دو کشور تامین شود. میان ایران و امریکا باید پیوندهای اقتصادی عمیقی شکل گیرد.»
او ادامه میدهد: «این مناسبات اقتصادی، ضامن اصلی توافق میان دو کشور است. اگر شرکتهای بزرگ امریکایی در ایران سرمایهگذاری کنند، آنها اجازه نمیدهند، مخالفان دوباره مذاکرات را به هم بزنند. سرمایهگذاریها باید صورت گیرد و از آن حفاظت شود. اگر ایران بپذیرد، غنیسازی خود را در محدوده در نظر گرفته شده توسط آژانس انجام دهد و امریکا هم تحریمهای اقتصادی را بردارد، ضمن اینکه زمینه ورود شرکتهای امریکایی به حوزه زیرساختی ایران فراهم شود، میتوان نسبت به دورنمای آینده برای دستیابی به توافق امیدوار بود.»
ساسان کریمی تحلیلگر مسائل سیاست خارجی از روش خاص مذاکراتی امریکا در مواجهه با ایران سخن میگوید. موضوعی که از منظر این تحلیلگر از سوی رسانهها و مسوولان شاید چندان جدی گرفته نشده باشد.
کریمی با اشاره به مواضع متناقض اخیر مقامات امریکایی در مواجهه با ایران میگوید: «مواضعی که اخیرا در مواضع امریکاییها ایجاد شده به تضاد دیدگاههای موجود در کاخ سفید باز میگردد. استیو ویتکاف و برخی افراد نزدیک به او طرفدار مماشات بیشتری در خصوص غنیسازی ایران و سایر موضوعات مرتبط با ایران هستند، اما در نقطه مقابل تندروهای کاخ سفید تلاش میکنند ایده فشار بیشتر به جمهوری اسلامی را دنبال کنند. از سوی دیگر روشهای مذاکراتی خاص امریکا هم باعث ایجاد مشکلاتی برای ایران شده است. به نظر میرسد، در ایران رسانهها و حتی مسوولان از این روش خاص غافل بودهاند.»
او در تشریح این روش مذاکراتی میگوید: «روش مذاکراتی امریکاییها به این شکل است که با رسوب گرفتن مواضع و اظهارات در جلسه اول، اقتصاد ایران را بهشدت به توفیق در مذاکرات و سرانجام مذاکرات شرطی کرده، سپس تلاش میکنند در هفتههای بعدی مذاکرات این انتظارات داخلی را به اهرمی برای پذیرش خواستههای طرف مقابل بدل کنند. پس از نشست دور نخست عراقچی- ویتکاف دلار و سکه در ایران با افت قابل توجهی مواجه و بازارهای کشور سبزپوش میشوند. در هفته دوم همین شاخصهای بهبود یافته به اهرمی برای فشار بیشتر به ایران بدل میشود. بنابراین در میانه هفته با تورم خواستههای ایالات متحده مواجه میشویم.»
به اعتقاد این تحلیلگر «ایران طی این هفتهها با دو رقیب مواجه است. یک رقیب امریکا و رقیب دوم، شاخصهای بهبود یافته اقتصادی و مردم امیدواری است که تداوم مذاکرات را به هر قیمتی طلب میکنند. مذاکرهکننده ایرانی در یک چنین شرایطی باید با دو رقیب و دو نوع انتظار روبه رو شده و باید از دل آنها منافع ملی را محقق کند.»
او در بیان چرایی اتخاذ برخی مواضع متناقض از سوی مقامات آمریکایی میگوید: «اتفاقی که سهشنبه شب رخ داده آن است که نشست سطح بالای در کاخ سفید درباره ایران تشکیل شده، توییت آقای ویتکاف پس از نشست زده شده و بازخوردهای بسیاری ایجاد کرد. او به موضعگیریهای آقای ترامپ اشاره دارد و میگوید این ترامپ است که باید تصمیم اصلی را بگیرد و از مذاکرات راضی باشد. در واقع ویتکاف گفتههای شفاهی قبلی خود را در خصوص غنیسازی را تصحیح کرده است. به نظرم باید توییت سهشنبه شب ویتکاف مد نظر قرار گیرد.»
کریمی در پاسخ به این پرسشی که با این تناقضات در مواضع مقامات امریکایی آیا میتوان در کوتاهمدت توافقی را متصور شد؟ میگوید: «در کوتاهمدت نمیتوان هیچ توافقی را متصور شد. یکی از مشکلات ما این است که پس از آغاز مذاکرات در شنبه قبل، بسیاری منتظر به نتیجه رسیدن مذاکرات در جلسه نخست! و برخی دیگر هم به دنبال توافق در شنبه آینده هستند! ما درباره یک مناقشه قدیمی و ضرورت حل معادلات مستمری صحبت میکنیم که طی سالها شکل گرفته است. لذا مساله زمان یک مساله متناقض برای ماست.
از یک طرف ترامپ بیحوصله و کلینگر است و میخواهد زود دستاوردی خلق کند. مساله بعدی تندروها هستند که هر اندازه زمان طولانیتر شود، تاثیر بیشتری روی ترامپ میگذارند و مساله بعدی موعد اسنپبگ در سه ماهه آینده (آگوست) است. تا این موعد، ما باید به یک درک مشترک بر سر برنامه هستهایمان برسیم. هر اندازه زمان به موعد اسنپ بگ نزدیک شود، موضع کشورهای تروییکای اروپایی به مواضع تندروها نزدیکتر میشود. چرا که در حال از دست دادن تنها ابزار تاثیرگذار خود هستند.»
این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی معتقد است، «از سوی دیگر رسیدن به یک توافق کلی و تفسیرپذیر نیز برای ایران خطرناک است. یک چنین توافقی در آینده برای ایران مشکلات بسیاری ایجاد میکند.»