این روزها سالگرد شهادت یکی از سرداران رشید اسلام و در عین حال، از چهرههای گمنام دفاع مقدس است؛ دلاورمردی که در جریان عملیات والفجر ۸ و فتح فاو نقش تعیینکنندهای در لشکر ویژه ۲۵ کربلا داشت.
به گزارش ایرنا، این شهید، مصداق بارزی از فرماندهان کلیدی لشکری است که حضرت آیت الله خامنهای فرمانده معظم کل قوا در باره آن فرمودهاند: لشکر ۲۵ کربلا لشکری قوی، قدرتمند، خط شکن و خط نگهدار (در دوران دفاع مقدس) بود.
این شهید کسی نیست جز «سیدمنصور نبوی»؛ مسئول طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا، متولد سوم اردیبهشت سال ۱۳۴۳ در روستای «بالا هولار» شهرستان ساری که از همان نخستین سالهای پیروزی انقلاب تا زمان شهادت، مردانه پای آرمانهای بزرگ انقلاب و اسلام ایستاد و از مردم و کشورش دفاع کرد.
سید منصور در جریان حوادث سالهای اول دهه ۶۰ به عنوان یک بسیجی فعال، عضو گردان رزمی قرارگاه حضرت ابوالفضل (ع) سپاه منطقه ۳ گیلان و مازندران بود و در مبارزهای بی امان با گروهکهای چپ وکمونیستی و منافقین شرکت داشت؛ مزدورانی که در خطه شمال جنگلهای مازندران، گلستان و گیلان به زعم باطل خود، میخواستند انقلاب را ساقط کنند.
اوج این درگیریها در آمل موسوم به «شهر هزارسنگر» اتفاق افتاد که با قیام مردم، در روز ششم بهمن ۱۳۶۰ و حضور پرشور آنان در خیابانها و سنگربندی مقابل منازل، ضدانقلاب را سرکوب و از شهر بیرون کردند.
پس از آن سیدمنصور در جبهههای دفاع مقدس حضور یافت، شرکت در عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر ۴، والفجر ۶ و پشت سر گذاشتن دورههای آموزشی و تخصصی از او، فرماندهای دلاور و مدیری کارکشته ساخت.
از عملیات قدس ۱ و۲ که با ابلاغ فرماندهی کل سپاه، تیپ احمد بن موسی (ع) استان کهگیلویه و بویر احمد و تیپ زرهی ۲۸ صفر اصفهان در لشکر سابق کربلا ادغام شدند و این لشکر تحت عنوان لشکر ویژه ۲۵ کربلا به یگان عملیاتی در اختیار فرماندهی کل ارتقا یافت، تغییراتی نیز در سازماندهی لشکر به وجود آمد که در آن، شهید سید منصور نبوی به عنوان مسئول طرح وعملیات تیپ دوم معرفی شد.
اشراف اطلاعاتی، شناخت دقیق و هوشمندانه از دشمن، ارتباط تنگاتنگ با نیروهای اطلاعات و عملیات، مشاهده دقیق، بررسی میدانی در کنار حضور مستقیم سیدمنصور در شناسایی معابر وصولی به سمت دشمن و مناطق عملیاتی باعث شد ارائه طرحهای عملیاتی جامع و نظرات صائب او مورد توجه قرار گیرد.
علاوه بر اینها، سید منصور فردی مخلص و غیرتمند بود. در انجام ماموریت، شب و روز نمیشناخت، در هر موقعیتی همپای نیروهای عمل کننده در صحنه حضور داشت و تا کارش را به صورت تمام وکمال انجام نمیداد، آن را رها نمیکرد. این خصوصیتها موجب شده بود بسیار مورد وثوق و اعتماد فرمانده لشکر قرار گیرد.
ایشان در عملیات والفجر ۸ وکربلای ۱ و۴ جانشین طرح و عملیات لشکر و از کربلای ۵ تا زمان شهادت (در عملیات کربلای ۸) به عنوان مسئول طرح و عملیات لشکر، مخلصانه و غیرتمندانه انجام وظیفه کرد.
فرماندهانی که در طول سالهای دفاع مقدس با سیدمنصور کار کردند، همگی بر هوش و ذکاوت، تیزبینی و درایت او تاکید دارند. اینکه سیدمنصور فردی اهل فکر و تدبیر بود، سنجیده عمل میکرد، شجاع و نترس بود، صبر و متانت خاصی داشت. ماخوذ به حیا، کم حرف و بی ادعا بود و اقداماتش را به رخ دیگران نمیکشید. اهل ورزش بود. روحیهای بشاش، شاداب و با نشاط داشت. گاهی با دوستان و همرزمان، شوخی و مزاح میکرد و در عین حال، بسیار منضبط بود.
این ویژگیها موجب شده بود تا همه، او را به عنوان فردی خوش برخورد، دوست داشتنی، متواضع و در عین حال، قاطع بشناسند به گونهای که هنگام ماموریت با کسی تعارف نداشت و بسیار جدی و محکم عمل میکرد. او که همواره چفیه به گردن داشت، در حوادث و شرایط سخت، خم به ابرو نمیآورد. مردی مومن، متوکل، با اخلاص و با تقوا بود. بسیار به نماز اول وقت اهمیت میداد. اهل نماز شب، دعا، روضه و توسل بود، همیشه قرآن کوچکی به همراه داشت و در هر فرصتی آیات الهی را تلاوت میکرد.
به خاطر دارم قرار بود عملیات والفجر ۸ را در منطقه عملیاتی فاو انجام دهیم. به همراه فرمانده لشکر و فرماندهان تیپها از جمله برادر (سیدابراهیم) کساییان فرمانده تیپ۲ مستقر در هور الهویزه (این سردار رشید اسلام، سال گذشته به دلیل جراحتها و عوارض ناشی از ۸ سال جنگ تحمیلی به شهادت رسید) و سیدمنصور نبوی مسئول طرح و عملیات یگان به منظور شناسایی منطقه، در پوشش نیروهای جهاد سازندگی به پاسگاه ژاندارمری «فرخ پی» اروند کنار رفتیم.
آنجا با نظر فرماندهی، برادر کساییان فرمانده تیپ دوم لشکر به عنوان مسئول احیای نخیلات معرفی شد تا مانع خشک شدن نخلستانها شود، اما در واقع، ماموریت اصلی ایشان آماده سازی و فراهم کردن مقدمات عملیات بزرگ والفجر ۸ بود. به همین دلیل، مسئولیت آقا سیدمنصور که در طرح و عملیات تیپ ۲ بود، در فرماندهی و حفظ خط پدافندی هور بسیار سنگینتر شد.
او در این مسئولیت، باید به واحدهای پشتیبانی که عموما در چادرهای گروهی میان نیزارها استقرار داشتند و رزمندگانی که در سنگرهای شاخ بزی و استوانهای روی سطوح آکاسیو (سازههای یونولیتی) به صورت شناور روی آب قرارداشتند و به عنوان مدافعان خط پدافندی فعالیت و سرکشی میکرد.
ایشان همچنین بر انتقال آب و غذای رزمندگان و امر مهمات رسانی به آنان که کار سختی در شرایط هور بود، نظارت و پیگیری میکرد که مجروحان و شهدا بموقع به پشت جبهه منتقل شوند. علاوه بر آن، او باید به آموزشهای غواصی نیروهای رزمنده نیز کمک میکرد، جابجاییها و تحرکات دشمن را در منطقه استحفاظی کاملا تحت رصد داشت و مراقبت میکرد تا دشمن به مواضع خودی رخنه نکند و اسیر نگیرد.
در کنار همه این اقدامات، سیدمنصور باید به عقبه یگان در هفت تپه رفته و برای نیروهای بسیجی اعزامی جدید سخنرانی میکرد. مهمتر اینکه، فرماندهان گردانها و ارکان تیپ را برای شناسایی و توجیه با محور عملیاتی لشکر به منطقه عملیاتی والفجر ۸ میبرد. او نه تنها همه این وظایف را بهخوبی انجام میداد بلکه با کار بزرگی که در کنار برادر شریعتی فر دستیار فرماندهی لشکر و شهید غفاری مسئول محور اطلاعات در هور و با تدبیر «حاج مرتضی قربانی» فرمانده لشکر ۲۵ کربلا انجام دادند، موجب غافلگیری دشمن در عملیات والفجر ۸ شدند.
آنها در کنار حفظ با صلابت خط پدافندی گسترده لشکر در منطقه هورالهویزه و رعایت دستور العملهای حفاظتی، طرح عملیات فریب قرارگاه را نیز همراه با سایر یگانها اجرا کرده و توانستند مجموعه اقدامات برنامه ریزی شده را به خوبی انجام دهند. این فعالیتها موجب شد دشمن بعثی نتواند بموقع تصمیم بگیرد و در زمان و مکان عملیات به تردید بیفتد.
برادر شریعتی فر در باره اجرای عملیات فریب که به غافلگیری دشمن در والفجر ۸ انجامید، تعریف میکرد: «هر چه به روزهای عملیات نزدیکتر میشدیم، فشار دشمن روی نیروهای ما در هور زیادتر میشد.
آتش توپخانه دشمن افزایش مییافت. عناصر دشمن مدام تیراندازی میکردند. فاصله ما با دشمن خیلی کم بود آنقدر گلولههای خمپاره تیربارهای آنها به نیزارها شلیک کردکه سنگرهای شناور ما که به وسیله نیزارها مهار شده بود، بعضا رها و به سمت نیروهای دشمن حرکت میکرد و بالاجبار رزمندگان ما برای آنکه اسیر نشوند، به دل آب میزدند تا خود را نجات دهند. این وضعیت به مجروح شدن و شهادت تعدادی از رزمندگان لشکر انجامید.
عملیات والفجر ۸ در قالب یک عملیات آبی - خاکی پیچیده در بهمن۱۳۶۴ انجام شد و حیرت جهانیان و ارتش صدام را برانگیخت؛ زیرا عبور ازرودخانه خروشان اروند با ویژگیها و جغرافیای خاص آن و حضور دشمن متکی به سلاح و ادوات جنگی روز که درسنگرهای مقابل، مطمئن و آسوده خاطر نشسته بودند، برای آنان غیرقابل تصور بود.
تا چند روز پس از فتح فاو، عراقیها این واقعیت را باور نمیکردند و رسانههای بیگانه همچنان به نفع رژیم صدام در حال تبلیغات بودند تا آنکه با دعوت ایران از خبرنگاران رسانههای جهان برای بازدید از فاو و حضور آنان در منطقه، تمام تبلیغات دشمن در این زمینه نقش بر آب شد.
سندی که همان زمان بعد از تصرف شهر فاو در مقر فرماندهی تیپ ۱۱۱ عراق مستقر در آنجا معروف به مقر عبد الکاظم به دست آمد، نشان میداد ستاد ارتش بعثی عراق احتمال نمیداد که در آن شرایط به بندر فاو حمله شود و این عملیات برای آنها محیرالعقول محسوب میشد.
وقتی رزمندگان اسلام از رودخانه وحشی اروند با عرض ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ متر در نقاط مختلف عبور کرده، مواضع مستحکم ساحل دشمن را پشت سر گذاشته و به سمت شهر فاو پیشروی کردند، تازه چرت فرماندهان ارتش عراق پاره شد.
جالب است بدانید صبح همان روز عملیات در پنج راه شمال فاو هنگامی که تیپ سوم لشکر ویژه ۲۵ کربلا برای فتح پایگاه موشکی ارتش صدام در حرکت بود، با یک ستون نیروهای عراقی مواجه شد که از طرف بصره به سمت فاو میآمدند و اصلا خبر نداشتند چه رخ داده است. به همین دلیل، خیلی زود در کمین نیروهای ایرانی افتادند.
یگانهای عمل کننده در این عملیات تا نزدیکام القصر پیش رفتند و پایگاه موشکی ارتش صدام در شمال غرب فاو در ساحل خور عبدالله را که از آنجا کشتیها و نفتکشها به مقصد ایران را در شمال خلیج فارس میزدند، ساقط کردند. با این عملیات پیروزمندانه در سال ششم جنگ، صدام با از دست دادن یکی از شهرهای مهم بندری خود و قطع ارتباط با دریا مثل مارگزیدهها به تکاپو افتاد.
کسی که مدعی بود به نمایندگی از اعراب دارد با ایرانیها میجنگد، مستاصل شده و برای اعاده حیثیت و آبروی از دست رفته سیاسی و نظامی خود، با پای کار آوردن سپاههای هفتم و سوم، دهها لشکر پیاده، مکانیزه، زرهی و کماندویی، لشکر دفاع ساحلی، لشکر گارد ریاست جمهوری و ... حملات سنگین توپخانهای و بمبارانهای مکرر، اقدام به انجام پاتکهای سنگین در منطقه در یک بازه زمانی حدود ۷۵ روزه کرد تا بتواند فاو را از ایرانیها پس بگیرد.
در همین ایام، استفاده ناجوانمردانه و وسیع صدام از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان باعث شد عده زیادی مجروح و مصدوم شوند. در همان ایام، سیدمنصور را دیدم که شیمیایی شده بود ولی با همان حال، تلاش میکرد مثل شیر وظایف خود را انجام دهد و به دیگران هم روحیه میداد.
سید منصور پس از سالها رشادت و ایثار، سرانجام روز نوزدهم فروردین ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۸ در شلمچه عراق به شهادت رسید.
او که به ترویج دعای عهد با مولایش بین همرزمان معروف بود و در وصیتنامه اش هم، خود را عضوی از لشکریان حضرت مهدی (عج) و سربازی پرورش یافته در مکتب حیاتبخش اسلام توصیف کرده بود، شب نیمه شعبان، سالروز میلاد آقا امام زمان (عج) با حضور پرشور مردم مازندران تشییع و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش در جوار امامزاده سیدحمزه رضا (ع) روستای هولار ساری آرام گرفت.
برای آشنایی بیشتر با شهید سید منصور نبوی، مخاطبان گرامی را به مطالعه کتاب من میآیم دعوت میکنم که انتشارات سوره مهر در سال ۱۴۰۰ چاپ کرده و نویسنده آن، مریم طالبی برای معرفی این شهید خیلی زحمت کشیده است.
همچنین بسیار خرسندم که توفیق یافتم روز پنجشنبه گذشته (بیست و یکم فروردین) در یادواره مردمی بزرگداشت سی و هشتمین سالگرد شهید سیدمنصور نبوی و همرزمانش و همه شهدای عزیز و گرانقدر عملیات کربلای ۸ که در نبردی سخت حماسه آفریدند و نام و یادشان برای همیشه تاریخ ماندگار و جاوید است، در زادگاه همرزم شهیدم حضور یابم و ساعاتی را در جمع مردم شریف، مومن و ولایی این خطه باشم.
به روان پاک همه شهدای گرانقدر انقلاب، شهدای ۸ سال دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت و خدمت و شهدای بزرگ جبهه مقاومت درود میفرستیم و یاد و خاطره ۱۴۵۰۰ شهید دیار علویون، مازندران سربلند و افتخار آفرین را گرامی میداریم.
در همین جا، با شهدا و امام عظیم الشان (ره) عهد و پیمان میبندیم که در مسیر روشن، نورانی، بی ابهام و مقدسی که آنان جلوی نسل ما و نسلهای آینده گشودهاند، جان برکف و استوار و ثابت قدم در میدان، آماده برای سربازی بقیه الله الاعظم حضرت مهدی (ع) و گوش به فرمان نایب بر حقش، حضرت آیه الله العظمی امام خامنهای عزیز باشیم. یکی از مهمترین وظایف ما در شرایط کنونی آن است که شهدا را به عنوان شناسنامه شهر و رمز بقا و هویت فرهنگی خویش به جوانان و نسلهای جدید بشناسانیم؛ عزیزانی که نهتنها از آب و خاک و سرزمین و وطن بلکه از هویت و موجودیت ما، آرمانها و اعتقادات ما و اسلام عزیز دفاع کردند.
تاکید میکنم در تجلیل از شهدا هرگز نباید کوتاهی کنیم، زیرا به تعبیر رهبر معظم انقلاب، بزرگداشت نام و یاد شهیدان، جهاد است؛ همان جهادی که نگذاشت خونهای مقدس ریخته شده در کربلا پایمال شود.
آخرین کلام را با جملهای از سید مرتضی (آوینی) به پایان میبرم که فرمود: «شهر در پناه شهدا است». همینطور است شهدا شاهدان شهر و پناه ما هستند. زیرا امنیت، آرامش، موفقیتهای چشمگیر کشور، پیشرفتهای علمی و فنی ایران اسلامی و آنچه باعث افتخار و سربلندی ما و آیندگان است، همه و همه به برکت شهدا و ایثار آنها به دست آمده است.