ترامپ یا منافع ملی آمریکا؛ کدامیک در سیاست‌گذاری‌ اولویت‌ دارند؟

خبرگزاری مهر جمعه 29 فروردین 1404 - 07:18
تحلیل رفتار ترامپ در سیاست داخلی و خارجی نشان می‌دهد که بیش از منافع ملی، منافع شخصی او تعیین‌کننده است؛ مولفه مهمی که بازیگران در مواجهه با آمریکا باید مدنظر قرار دهند.

خبرگزاری مهر، گروه بین‌الملل، حسن شکوهی نسب: طی سه ماهی که از عمر دولت جدید آمریکا می‌گذرد، مواضع و اقدام‌های ترامپ به ویژه سخنان تحسین‌آمیز او نسبت به خودش، همواره در صدر توجه رسانه‌های جهان قرار دارد.

ترامپ چند روز پیش در حاشیه دیدار با رئیس‌جمهور السالوادور بار دیگر تصویری عجیب از توانایی‌های شخصی خود ارائه داد و مدعی شد که تست آی‌کیو داده و نمره‌اش آن‌قدر بالا بوده که پزشکان را شگفت‌زده کرده است. او افزود: «به من گفتند کسی را ندیدیم که تا این حد آی‌کیو بالایی داشته باشد!»

اینگونه سخنان، بیش از آنکه جنبه‌ای جدی در فضای سیاسی داشته باشند، بازتابی از ویژگی‌های شخصیتی خاص او همچون نیاز به تحسین، خودشیفتگی و اغراق‌گویی‌اند.

ترامپ پیشتر بارها و به صراحت خودش را «بهترین رئیس‌جمهور تاریخ آمریکا» دانسته‌است. این ادعا در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و حتی توییت‌ها و شبکه اجتماعی‌اش تحت عنوان «تروث سوشال» به دفعات تکرار شده‌است. برای نمونه، در سپتامبر ۲۰۲۰ در یک گردهمایی انتخاباتی در ایالت اوهایو گفت: «هیچ‌کس بهتر از من برای آمریکا کار نکرده. من بهترین رئیس‌جمهوری هستم که این کشور به خود دیده است.»

ترامپ یا منافع ملی آمریکا؛ کدامیک در سیاست‌گذاری‌ اولویت‌ دارند؟

او در سال ۲۰۲۳ نیز در تروث سوشال نوشت: «با اختلاف زیاد، من بهترین رئیس‌جمهور تاریخ آمریکا هستم. حتی دشمنانم هم نمی‌توانند این را انکار کنند.» پیش‌تر در سال ۲۰۱۸ در مصاحبه‌ای با «فاکس نیوز» خود را با «آبراهام لینکلن» مقایسه و تاکید کرد: «شاید حتی از لینکلن هم بیشتر برای مردم کار کرده باشم.»

روان‌شناسان سیاسی، شخصیت ترامپ را آمیخته با خودبرتربینی، خودشیفتگی و نیاز مداوم به تأیید می‌دانند. بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند سیاست‌ورزی او نه از منافع ملی، بلکه از ویژگی‌های روانی و تمایلات فردی‌اش سرچشمه می‌گیرد.

در نظرسنجی‌های معتبر علمی مانند نظرسنجی دانشگاه Siena یا رتبه‌بندی‌های C-SPAN، رؤسای جمهوری چون آبراهام لینکلن، جرج واشنگتن، فرانکلین روزولت، تئودور روزولت در صدر فهرست بهترین‌ها قرار دارند، در حالی‌که ترامپ حتی در بین ۱۰ رئیس جمهور برتر آمریکا دیده نمی‌شود.

ترامپ یا منافع ملی آمریکا؛ کدامیک در سیاست‌گذاری‌ اولویت‌ دارند؟

همین شکاف میان تصویر شخصی ترامپ از خود و ارزیابی نهادهای مستقل، گواهی بر تأثیر پررنگ روان‌شناسی فردی او بر گفتمان سیاسی‌اش است؛ ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری که در مواجهه با بازیگران عرصه بین‌المللی آشکارا به چشم می‌خورد.

تحقیر زلنسکی؛ هزینه عدم شناخت عمیق ترامپ

دیدار تاریخی دهم اسفندماه «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا و «جی دی ونس» معاون او با «ولودیمیر زلنسکی» رئیس جمهوری اوکراین در کاخ سفید به مشاجره تند میان آنها در برابر رسانه‌های جهان تبدیل شد و ترامپ و معاونش، مهمان خود را تحقیر کردند.

در این دیدار، رئیس جمهوری آمریکا بارها در مقابل خبرنگاران در دفتر ریاست جمهوری بر سر زلنسکی فریاد زد. رئیس جمهوری آمریکا، نظرات زلنسکی را «بی‌احترامی» خواند و سپس او را تهدید کرد و گفت: اگر سلاح‌های ما نبود، این جنگ خیلی زود پایان می‌یافت. یا باید توافق کنید یا ما دیگر دخالت نمی‌کنیم. نیروی کافی ندارید، نمی‌توانید به ما بگویید که آتش بس می‌خواهید یا نه. در پی این مشاجره که حتی لباس پوشیدن زلنسکی از سوی خبرنگاران مورد تمسخر قرار گرفت، ترامپ، رئیس جمهور اوکراین و هیئت همراه وی را از کاخ سفید اخراج کرد.

ترامپ یا منافع ملی آمریکا؛ کدامیک در سیاست‌گذاری‌ اولویت‌ دارند؟

برخورد ترامپ با زلنسکی نمونه‌ای بارز از شخصی‌سازی سیاست خارجی و اولویت دادن احساسات فردی بر منافع ملی آمریکا بود. نتیجه این تنش شخصی، ضربه‌ای جدی به اعتماد بین‌المللی نسبت به سیاست خارجی ایالات متحده بود. رهبران دیگر کشورها دریافتند که روابط با آمریکا ممکن است نه بر اساس منافع ملی یا اصول دیپلماتیک، بلکه طبق ارزیابی‌ها و احساسات شخصی رئیس‌جمهور تنظیم شود.

ترامپی که تمایل دارد وی را به عنوان تنها مقامی بشناسند که بزرگترین گره‌های تاریخ به دست وی گشوده می‌شود، بی‌احترامی و تنش لفظی زلنسکی با وی قابل اغماض نبود؛ همانند توافق نمایشی با «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی که در دور اول دولت وی رخ داد. ترامپ به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهور آمریکا که پا به خاک کره شمالی گذاشت، تلاش کرد این اقدام را دستاوردی بزرگ در تاریخ دیپلماسی آمریکا جلوه دهد. او بارها تأکید کرد که تنها با قدرت شخصیت و سبک منحصر به‌فردش توانسته رهبر منزوی‌ترین کشور دنیا را پای میز مذاکره بکشاند.

اما این دیدارها بیش از آنکه به توافقی واقعی و ماندگار ختم شوند، به صحنه‌ای برای تبلیغ شخص ترامپ در عرصه جهانی تبدیل شدند. عکس‌های دونفره، قدم زدن‌های نمادین و لبخندهای دیپلماتیک، جایگزین گفت‌وگوهای دقیق و توافق‌های الزام‌آور شدند. در حالی‌که انتظار می‌رفت این مذاکرات به خلع سلاح هسته‌ای کره شمالی منجر شود، نه‌تنها چنین نشد، بلکه پیونگ‌یانگ در ادامه مسیر خود در توسعه برنامه هسته‌ای ثابت‌قدم‌تر نیز ظاهر شد.

غرور پشت جنگ تعرفه‌ای و رؤیای امپراتوری

جنگ تعرفه‌ای ترامپ که با اعمال پیامدهای سنگین بر واردات از کشورهای مختلف آغاز شد، از نگاه ناظران، بیشتر از آنکه پاسخی به چالش‌های اقتصادی آمریکا باشد، بازتابی از خودشیفتگی و تمایل شخصی او به نمایش قدرت در عرصه بین‌الملل بود.

رئیس جمهور آمریکا بارها بدون ارائه برنامه‌ای اقتصادی مشخص، از این اقدامات به‌عنوان برگ برنده‌ای تبلیغاتی استفاده کرد و تلاش کرد خود را در ذهن افکار عمومی آمریکا، به‌عنوان رهبری قاطع و غیرقابل مصالحه به تصویر بکشد. اما آنچه در عمل رخ داد، افزایش هزینه‌ها برای مصرف‌کنندگان آمریکایی، تنش با شرکای تجاری و بی‌ثباتی در بازارهای جهانی بود.

همچنین ادعاهای ترامپ مبنی بر «التماس» کشورها برای مذاکره پیرامون تعرفه‌ها، بیشتر از آنکه مبتنی بر واقعیت‌های دیپلماتیک باشد، نمایانگر میل افراطی او به دیده‌شدن و القای حس برتری بود. او بارها با لحنی تمسخرآمیز مدعی شد که کشورهایی چون چین، کانادا و کشورهای اروپایی برای رسیدن به توافقات تجاری «سر از پا نمی‌شناسند»، در حالی‌که بسیاری از این کشورها در واکنش به اقدامات او، تدابیر مقابله‌جویانه اتخاذ کردند و روابط تجاری با آمریکا را محدود ساختند.

ترامپ یا منافع ملی آمریکا؛ کدامیک در سیاست‌گذاری‌ اولویت‌ دارند؟

در واقع، سیاست تعرفه‌ای ترامپ نه تنها نتوانست منافع اقتصادی بلندمدت آمریکا را تضمین کند، بلکه باعث بی‌اعتمادی و انزوای نسبی این کشور در نظام تجارت جهانی شد. طوری که آمریکا پس از اقدام متقابل چین و اعمال تعرفه‌ای بیش از یکصد درصدی، ناگزیر شد بیش از ۷۰ کشور را به مدت ۹۰ روز از تعرفه‌ها معاف کند و به عبارتی از جنگ تعرفه‌ای علیه جهان به طور موقت عقب نشینی نماید.

افزون بر بحث تعرفه، ادعاهای ترامپ مبنی بر الحاق الحاق کانادا، مکزیک، گرینلند و پاناما به خاک آمریکا به همراه استفاده از زبان اغراق‌آمیز برای توصیف موفقیت‌های خیالی، بیشتر ریشه در گفتمان عوام‌فریبانه و روان‌شناسی شخصی ترامپ دارد تا تحلیل‌های واقع‌گرایانه سیاست بین‌الملل.

سخن پایانی

بررسی شواهد گوناگون از دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، چه در عرصه سیاست داخلی و چه در حوزه سیاست خارجی، گویای آن است که بسیاری از تصمیم‌ها و رفتارهای او بیش از آنکه بر پایه منافع راهبردی ایالات متحده یا تحلیل‌های دقیق سیاسی استوار باشند، از ویژگی‌های شخصیتی خاص او سرچشمه گرفته‌اند. خودشیفتگی، میل مفرط به تحسین عمومی، گرایش به اغراق‌گویی و علاقه به خلق دستاوردهای نمایشی، در جای‌جای عملکرد او مشهود است.

از ادعای بالاتر بودن ضریب هوشی‌اش از همه رؤسای‌جمهور پیشین گرفته تا توصیف خود به‌عنوان «بزرگ‌ترین رئیس‌جمهور تاریخ آمریکا»، همه و همه حکایت از شخصیتی دارند که سیاست را نه به‌عنوان ابزاری برای حکمرانی مؤثر، بلکه به‌عنوان صحنه‌ای برای دیده‌شدن درک می‌کند.

چنین نگرشی چه در دولت اول و چه در سه ماه نخست دولت دوم در تعاملات بین‌المللی‌اش نیز بازتاب یافته است؛ جایی که دیپلماسی را به عرصه‌ای برای خودنمایی بدل کرده و در برابر چالش‌های مهم جهانی، بیش از آنکه راه‌حل‌هایی مبتنی بر منافع ملی آمریکا ارائه دهد، به ژست‌های رسانه‌ای و توافقات سطحی بسنده کرده‌است. در نتیجه تصمیم‌گیری‌های شخصی، جای تحلیل‌های کارشناسی را گرفته و همین رویکرد شخص‌محور به سیاست، باعث شده تا متحدان آمریکا نسبت به ثبات و پیش‌بینی‌پذیری این کشور دچار تردید شوند.

در نهایت باید به این نکته مهم توجه کرد که بازیگرانی که با آمریکای ترامپ مواجه و در صدد ارتباط با این کشورند، بیش از آنکه به تحلیل منافع ملی آمریکا بپردازند، باید ویژگی‌های شخصی و شخصیتی ترامپ را مدنظر قرار دهند.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.