همه استرس را تجربه کردهایم و هرچند نسبتاً میدانیم چیست، باورهای غلطی نیز درباره آن داریم؛ برای مثال فکر میکنیم استرس همیشه مضر است یا میتوان با ورزش آن را کاهش داد. در این مطلب به درست و غلط باورهای مختلف و رایج درباره استرس میپردازیم.
نحوه بروز استرس در بدن مشهود است و به هورمونهایی مانند کورتیزول مربوط میشود. این فرایند از مغز (بهویژه بخش آمیگدال و هیپوتالاموس) آغاز میشود و جالب اینکه واکنش مغز ما به استرس اغلب ابتدای کودکی، حتی در رحم، تنظیم میشود.
زنان بارداری که استرس شدید را تجربه میکنند، میتوانند نوزادانی به دنیا بیاورند که واکنش شدیدتری به هورمونهای استرس نشان میدهند و این امر حتی تغییراتی در DNA نوزاد ایجاد میکند. اما این واقعیت به این معنا نیست که این افراد محکوماند همیشه مضطرب باشند. فرد میتواند با روشهای روانشناختی مثل «خودشکوفایی» (Self-actualization) راه خروج از استرس را پیدا کند، البته که این راه دشوار خواهد بود اما غیرممکن نیست.
برخی از مطالعات نشان دادهاند اگر به کسی بگویید از آن دسته افرادی است که استرس ندارند، علائم کمتری تجربه میکنند. یا مطالعه دیگری نشان داده نوجوانانی که در بخش محروم و پر از جنایات شیکاگو بزرگ میشوند، اگر به شرایط زندگی خود فکر نکنند، وضعیت بهتری خواهند داشت؛ میتوان این باور را که استرس مفهومی ذهنی-مغزی است، صحیح دانست.
استرس در وجود انسان نقش اساسی دارد و بارزترین نقش آن را میتوان پاسخ به جنگ یا گریز در مواجهه با تهدیدهای جانی دید؛ بهعبارتدیگر از لحاظ تکاملی استرس نقش اساسی در بقای ما داشته است. همچنین شواهدی وجود دارد که استرس به ما در تمرکز بیشتر کمک میکند. مطالعهای روی بازیکنان ویدیوگیمها در تورنمنت نشان داد آنهایی که سطح کورتیزول کمتری داشتند، بدترین عملکرد را در بازی از خود نشان دادند. از سویی، برندگان کورتیزول بیشتری داشتند (البته نه بیش از حد).
البته باید بدانید مقدار مناسب استرس هرکسی فرق دارد و درکل اندازهگیری استرس دشوار است. درکل، اگر بتوانید استرس را پیشبینی کنید؛ یعنی خودتان داوطلبانه در موقعیت استرسزا قرار گرفتهاید، استرس ضرر کمتری برای شما خواهد داشت؛ برای مثال رهبری ارکستر باعث میشود بدن نشانههای متعدد استرس را بروز دهد اما این استرس ناشی از نشاط است که کمتر احتمال دارد عوارض بدی داشته باشد.
چندین دهه مطالعات استرس فقط بر مردان (مخصوصاً مدیران و مردهای پرمشغله) متمرکز بود اما پژوهشی پیشگام در سوئد نشان داد درکل افرادی که بیشتر باید زمان خود را برای چیز یا کسی غیرخودشان صرف کنند و کنترل کمی بر زندگی خود دارند، بیشترین استرس را تجربه میکنند. تحقیقات بعدی نیز نشان داده خواستههای اجتنابناپذیر –چه از طریق مسئولیتهایی مانند مراقبت از دیگران چه داشتن چندین شغل– بسیار استرسزا هستند.
رابطه استرس و شغل در دنیای مدرن نیز موردتوجه محققان بوده است. محققان میگویند شغلهای سنگین مانند انبارداری شرکت آمازون که در آن فرد بیوقفه کار میکند و باید بسیار متمرکز باشد، به گونهای است که انگار تمام خطرات روانی-اجتماعی شغلی شناختهشده را برداشته، داخل سرنگ گذاشته و به آن فرد تزریق کردهایم.
بیشتر درک مدرن ما از استرس مبتنیبر آزمایشهای «هانس سلیه» (Hans Selye)، پزشک و محقق اتریشی-مجارستانی، در دهه 1930 روی موشهای آزمایشگاهی است. او کشف کرد تحریک مکرر و مزمن سیستم هشدار هورمونی بدن میتواند به سلامت آسیب برساند.
اما پیشینه استرس به قبلتر از آن برمیگردد. نوآوریهایی مانند راهآهن و تلگراف برای انسانهای قرن نوزدهم نیز بسیار استرسزا بود. سال 1881 «جرج میلر برد» (George Miller Beard) در کتاب خود با عنوان «عصبانیت آمریکایی» به مقوله استرس در جنبههای مختلف پرداخت. پس استرس مقوله نگرانکننده جدیدی نیست اما آیا استرس مدرن بدتر شده است؟ میتوان گفت این مقوله در دنیای مدرن تغییر کرده است.
در مقایسه با فردی در قرن نوزدهم، انسن قرن بیستویک شبکه ایمنی دراد که دولت و دیگر ارگانها ارائه کردهاند: امید به زندگی بالا رفته و نرخ مرگومیر کودکان حدود 60 برابر کمتر شده است. از سوی دیگر، تحمل بار سنگین اطلاعات مختلف که در گوشیهای هوشمند خود میبینیم، نوع جدیدی از استرس را به ما تحمیل میکند. البته این بمبباران اطلاعات مفهوم جدیدی نیست. اصطلاح «سرریز دادهها» (Information overload) را «آلوین تافلر» (Alvin Toffler)، نویسنده آمریکایی، سال 1970 ابداع کرد: سرعت تغییر در جامعه در اثر فناوری مدرن برای مغز افراد بسیار زیاد است.
«چارلز بوکوفسکی»، شاعر و داستاننویس مشهور آمریکایی، در شعر «بند کفش» خود سال 1972 اشاره کرد انسانها میتوانند با تغییرات بزرگ زندگی کنار بیایند اما چیزی که ثابت میماند، «تداوم برخی تراژدیهای کوچک» است: «بند کفشی که در لحظه آخر پاره میشود» یا قبضهایی که پرداخت نکردهاید. دراینباره حق با بوکوفسکی است. استرس فقط از غمهای بزرگ ناشی نمیشود و پای چیزهای غمانگیز کوچکی نیز در میان است.
مطالعات زیادی نشان دادهاند استرس اگر مزمن باشد، طیف افراد زیادی را تحتتأثیر قرار میدهد. اما باید توجه کنیم که مقیاس یک غم، نگرانی یا استرس نسبی است. آنچه را ما استرس «کوچک» میدانیم، ممکن است برای شخص دیگری بزرگ تلقی شود. این امر کاملاً شخصی و ذهنی است و به شرایط یا درآمد فرد بستگی دارد؛ اگر کسی وضع مالی خوبی ندارد، یک قبض میتواند استرس بزرگی به او بدهد. کسی نمیتواند به شما بگوید چرا بابت فلان موضوع کوچک دچار استرس شدهاید؛ چون این امر نسبی است.
مطالعات زیادی نشان میدهند فعالیت بدنی میتواند علائم استرس را کاهش دهد اما تحقیقات دیگری نیز نشان دادهاند ورزش با شدت بسیار بالا ممکن است شرایط را بدتر کند. در پژوهشی، شرکتکنندگان به 2 گروه تقسیم شدند: گروهی فرایند طاقتفرسای مصاحبه شغلی را گذراندند، گروه دوم نیز باید تست فیزیکی با دوچرخه ثابت را انجام میدادند.
یافتهها نشان میدهد گروه دوم سطوح کورتیزول بالاتری داشتند و تا ساعتها پس از تمرین نیز استرس در آنها باقی ماند. البته خود کورتیزول برای بدن مشکلی ایجاد نمیکند و در حفظ سطح گلوکز خون نقش دارد همچنین مثل آلارم عمل میکند: بهتدریج هنگام شب وقتی به صبح نزدیک میشویم، سطح آن افزایش مییابد تا به ما کمک کند از تختخواب بلند شویم. مشکل زمانی ایجاد میشود که با تحریکهای غیرمناسب، بدن به استرس پاسخ میدهد.
درکل اگر میخواهید با ورزش استرس خود را کم کنید، بهتر است مطمئن شوید فعالیت بدنی شدید نباشد. البته شدت ورزش برای هرکسی فرق دارد و نمیتوان قاعده خاصی تجویز کرد.
برخی افراد تحت استرس مزمن وزن کم میکنند اما وزن برخی دیگر بیشتر میشود. درکل 2 عامل در اضافهوزن ناشی از استرس نقش دارد: هورمونی و رفتاری. به گفته محققان، سطوح بالای هورمونهایی مانند کورتیزول با ذخیره چربی بیشتر در اطراف معده ارتباط دارد. همچنین تحقیقات نشان داده استرس باعث میشود افراد غذاهایی بخورند که سالم نیستند. محققان میگویند افرادی که در معرض استرس قرار میگیرند، بیشتر به خوردن غذاهای چرب، شیرین یا نمکی گرایش پیدا میکنند و بیشتر از افرادی که استرس ندارند، غذا میخورند.
همان سیستم هشدار هورمونی جنگ یا گریز پستانداران در پرندگان، ماهیها، دوزیستان و خزندگان نیز وجود دارد. البته استرس فقط در مواردی که جانشان در خطر است، رخ نمیدهد. مطالعات روی میمونها نشان داده حیوانات با رتبه پایینتر اجتماعی سطوح بالاتری از هورمونهای استرس دارند.
اما آنچه درباره انسان منحصربهفرد است، استرس برای اتفاقات آینده و پیشبینیهای اوست. «رابرت ساپولسکی»، زیستشناس آمریکایی، دراینباره میگوید:
«شاید دایناسور درحالیکه از شکارچی فرار میکرد یا درحال تعقیب طعمه بود، استرس میگرفته... اما هیچ دایناسوری نگران نبود که شاید سیارهای خطرناک به زمین اصابت کند.»
در انسانها این نوع استرسها رایج است. اغلب ما نگران آیندهایم و گاهی که به آن فکر میکنیم، دچار استرس میشویم. استرس از آینده چنان در انسان زیاد است که اگر شما درباره امتحانی که قرار است ماه آینده بدهید، استرس نداشته باشید، شما را آدمی زیادی آرام تلقی میکنند. اما اینکه بگوییم نگران رویدادهای آینده نباشید، بیهوده است و اگر نگران آیندهاید، نباید احساس گناه بکنید.
به ۲ دلیل اصلی و بسیار واضح این باور اشتباه است. استرس اغلب تحتتأثیر عوامل بیرونی اجتنابناپذیر تحمیل میشود و اغلب پسزمینهها، بهویژه دوران کودکی و نوزادی واکنش بدن افراد به استرس را تشدید میکند.
استرس به گونهای عمل میکند که فرار از شرایطی را که باعث آن میشود (مانند فقر) سختتر میکند. پژوهشی در ایالات متحده نشان داد وقتی از افراد فقیر خواسته شد درباره صورتحساب کاملاً فرضی تعمیر خودرو فکر کنند، در آزمون شناختی عملکرد کمتری داشتند. مطالعات دیگری نیز میگویند استرس تقریباً مشابه یک شب کامل نخوابیدن یا کاهش نزدیک به 15 امتیاز IQ است. در وهله اول، استرس تقصیر شما نیست، فقط وقتی دچار استرس میشوید، ذهن شما بهخوبی کار نمیکند تا بتوانید از شرایط استرسزا بیرون بیایید.
ازآنجاییکه شرایط زندگی استرس را تحمیل میکند و بدن شما نیز به آن واکنش نشان میدهد، نمیتوانید از آن اجتناب کنید. بااینحال میتوان علائم آن را کاهش داد. برخی رژیمهای غذایی میتوانند در کاهش استرش نقش داشته باشند: غذاهای حاوی سبزیجات سبز و غذاهای غنی از پلیفنولها بهدلیل خواص ضدالتهابیشان میتوانند سطح کورتیزول را کاهش دهند.
رواندرمانی یا مدیتیشن همچنین میتوانند به پاسخ های درونی ما به استرس کمک کنند. خواب بیشتر و روابط اجتماعی باکیفیتتر، شنیدن موسیقیهای خاص، عطرها یا لمس ساده انسانی نیز در کاهش استرس مؤثرند. بااینحال ابتدا باید استرس را بهعنوان یکی از حالات انسانی و زیستی بپذیریم.